گزارشی تازه، تحت عنوان “صلح تدریجی افغانستان(۱)” در قطع یک کتاب کوچک، به مرور آنچه که برای اختتام جنگ در افغانستان لازم است، می پردازد. کتاب نه تنها عوامل جنگ – از قبیل حمایت خارجی هر دو جانب، اقتصاد جنگی و اختلاف اساسی و پایدار بر سر تقسیم قدرت- بلکه به تفصیل عوامل صلح مانند: نگرانی های مشترک افغانها پیرامون بیثمری و بی معنایی تداوم جنگ و منافع جهانی تحقق صلح را نیز مورد بحث قرار داده است. این گزارش جدید با سهم گیری ترکیب جالبی از نویسندگان- زنان، مردان، افغان ها و کارشناسان بین المللی، طالبان، فعالان، سیاست مداران، اشخاص آکادمیک و نظامیان- تدوین گردیده و به زعم کیت کلارک، یکی از رؤسای شبکه تحلیل گران افغانستان، این گزارش در زمان مقتضی منتشر شده و سرشار از نظریات و ایده های بکر و تازه است.
امروزه صحبت پیرامون صلح، حد اقل بیشتر از سال گذشته، در رسانه ها مطرح است. در ۲۵ دلو ۱۳۹۶، نامه سرگشاده طالبان به مردم امریکا، حاوی پیشنهاد مذاکره به ایالات متحده بود(۱)و در ۹ حوت۱۳۹۶، رییس جمهور اشرف غنی، پیشنهاد مذاکرات بی قید و شرط صلح با طالبان را مطرح کرد.(بررسی شبکه تحلیل گران در این مورد را اینجا بخوانید.)سپس نواهای مثبتی ازجلسه ی وزرای خارجه کشورهای عضو ناتو (۲)در ۷ ثور ۱۳۹۷ و بعددر ۹ جوزای ۱۳۹۷، از جنرال جان نیکلسون، فرمانده مأموریت حمایت قاطع نیروهای امریکایی در افغانستان، شنیده شد. بنا به گزارش رادیو آزادی، وی گفت که طالبان در حال مذاکره اند و “فعالیت های دیپلماتیک و گفتگو… به طور محرمانه و … در سطوح مختلف اعم از کادرهای متوسط، عالی و رهبران طالبان با حضور افغان ها” وسیعا جریان دارد. (متن کامل این گفتگو را می توانید اینجابخوانید.)
هم چنین امسال در واکنش به کشته شدن غیر نظامیان از سوی دو طرف منازعه، حرکت مردمی غیر وابسته و نوپای صلح هلمند شکل گرفته و خواهان آتش بس شد و گروه هایی از مردم در حداقل نیمی از ولایات افغانستان از این خواست آنان، پیشتیبانی کردند. (گزارش شبکه تحلیل گران را اینجا بخوانید.) بسیاری از افغان ها نیز به تظاهرات مردمی پشتون های ساکن آن سوی مرز در مناطق قبایلی پاکستان (فاتا) با عنوان “راه پیمایی طولانی پشتون ها” به چشم تحسین می نگرند. مردم ملکی پشتون در این مظاهرات، حقوق مدنی و پایان بخشیدن به منازعه در خاک شان بر اثر شورشگریطالبان پاکستان و سرکوب آن توسط اردوی اسلام آباد را مطالبه کرده اند. (گزارش رسانه ها در این مورد را در اینجا و اینجا مطالعه کنید.)
در حالیکه جنگ افغانستان وارد چهلمین سال می شود، بسیاری ها –و تقریبا همگان – بر این باورند که هیچ طرف برنده نخواهد شد و این جنگ با بی رحمی تمام کشور و مردم آن را متضرر می کند. (به عنوان نمونه آمار فجیع این جنگ ، فقط در سال گذشته ده هزار فرد ملکی کشته و یا زخمی شده که در این مورد می توانید بیشتر در اینجا مطالعه کنید.) با این وجود کسانی که خواهان اولویت دادن به صلح اند، غالبا با سوالهای بی پاسخی مواجه اند. برخی از این پرسشها عبارتند از: چه باید کرد؟ چه کسی با چه کسی مذاکره کند؟ و صلح به چه معناست؟ و ما چگونه می توانیمدر این فرایند ممد واقع شویم؟ (در هفته های اخیر، نگارنده بارها و در محافل مختلف نظامی و حلقات کارشناسان غیر نظامی بین المللی ، شاهد مطرح شدن پرسش آخر بوده است.)
مقتضای زمان
بنابراین، گزارش جدید “منابع آشتی(۳)” تحت نام “صلح تدریجی افغانستان” بسیار به متقضای زمان و اثری سودمند و مبسوط در زمینه ی (صلح) افغانستان، و حاوی معلومات و ایده هایی جدید است. ویراستاران اثر، خود این گزارش را چنین توصیف می نمایند:
ما به دنبال تغییر عمیق رویکردهایم تا از سطح صحبت پیرامون صلح فراتر رفته و از طریق یک پروسه ی پیش رونده و مرحله وار به توافق سیاسی برسیم که در دراز مدت منتج به ثبات، اعتماد و مشروعیت گردد. این مأمول، اهداف دو مرحله ای را پی می گیرد: اول، در کوتاه مدت- کاهش خشونت که ناگزیر، نقش محوری برای هر دو جانب، اساسا طالبان و حکومت دارد؛ و ثانیا تحقق یک قرارداد اجتماعی وسیع و فراگیر توسط نمایندگانتمام افغانها است که با تکیه بر سهیم ساختن و کسب تایید تمام اجتماع افغانستان به دست خواهد آمد.
این گزارشبه همکاری طیف خوبی از نویسندگان تدوین شده ومنعکس کننده ی دیدگاهای مردم در چهار ولایت و نیز قوماندان های ارشد طالبان در چهار منطقه و نیز کویتهبوده و در برگیرنده ی تحلیل های کارشناسان آکادمیک مانند بارنت روبین، محمد نظیف شهرانی و توماس بارفیلد؛ افکار سیاست ورزان و نظامیان عالی رتبه مانند گلبدین حکمتیار، یونس قانونی، حبیبه سرابی و دوگلاس لوت، جنرال متقاعد امریکایی و نیز بیانیه های کریم خلیلی، رییس شورای عالی صلح و محمد سهیل شاهین، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر می باشد.
گزارش در سه بخش دسته بندی شده است: درس های تاریخی فراگرفته از منازعه و تلاشهای پیشین در راستای صلح پروری، اولویت های ابتکارات صلح و گزینه های تغییر نهادی. اولین بخش با هدف درک این مسأله که “چگونه گذاراز روش دیرین و پابرجا و خشونت بار سیاسی محتمل است”؛مطالعه ی تاریخی دولت در افغانستان، نقد معاهده ی بن و تلاش های داکتر نجیب در راستای “آشتی ملی” در واپسین سالهای حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و نیز دیدگاه طالبان در مورد تحولات پس از ۲۰۰۱ را مطرح می سازد.
بخش آخر گزارش به تغییرات نهادی اختصاص یافته و نظریات حکمتیار و قانونی و نیز، مردم ساکن در قریه های بلخ، ننگرهار، هرات و غزنی پیرامون انتخابات، صلح و آشتی را گرد آورده است. با این وجود، دومین بخش، “ابتکارهای صلح” شامل رهیافت های جذابی است.
جزئیات بیشتر یازبخش “ابتکارهای صلح”
سیپی آذرباییجانی – مقدم، در بحث نمایندگی زنان ، از حدتنزل نمایندگی به حاضری گرفتن سمبولیک زنان، فراتر رفته و به طرح این پرسش می پردازد که مشارکت زنان در پروسه ی صلح چه مفهوم و معنایی دارد و چگونه نمایندگی طیف های مختلف زنان در پروسه ی صلح را می تواند تأمین کرد. به طور مثال وی می نگارد:
اغلب ادعا می شود که دستاورد پروسه صلح بدون حضور زنان پایدار نیست. اما معلوم نیست نفس حضور زنان چگونه منجر به پایداری دستاوردهای صلح می گردد در حالی که زنان شرکت کننده در هر حال تضعیف شده و سهم گیری آنان از آغاز منوط به زمینه سازی مشارکت و اجازه در مراحل اولیه است. چنین وضعیتی به جای زمینه سازی برای سهم گیری زنان دربازار صلح و بررسی آنچه که عرضه می شود، هراس انگیز و تنش زا است. از سوی دیگر، آن گونه که یک زن فعال و همکار با یک شورای محلی در زمینه کاهش تعداد قربانیان ملکی اخیرا گفته است ، رویکردهای فعالان در مقیاس کوچک صلح پروری در سطح محلات مختلف، پربار بوده است.
شاید بتوان جالب ترین قسمت این بخش کتاب را ، صحبت های قوماندانان عالی رتبه و رهبران طالبان با آنا لارسون، ویراستار کتاب توصیف کرد که با پنج “جناح” مختلف طالبان در شمال، شمال-غرب، غرب، جنوب شرق، جنوب و کویته مطرح کرده است . آنا لارسون بر این باور است که “همه ی این گروهها در حال حاضر خود را جزو و وابسته به مرکز تحریک طالبان می دانند. با این حال، بعضی از آنها خواهان خودمختاری اند.” این گفتگوها به صورت انفرادی و “در خلال چندین روز در بهار ۱۳۹۷ در مکانی محرمانه و خارج از افغانستان، که نمایندگان این جناح ها جهت مذاکره با نمایندگان بلند رتبه ی چندین کشور، مشتمل بر افغانستان و امریکا پیرامون کاهش خشونت ها و احتمال آشتی با حکومت افغانستان، گرده آمده بودند، انجام شده است.” همه ی این پنج جناح، به زعم لارسون بر این خواسته متفق القول بودند که “فراتر از هر چیز، کشتار بی معنای افغان ها باید پایان یابد. ما می خواهیم در راستای استقرار صلح در کشورمان همکاری کنیم.”
در خلال گفته های این طالبان مطالب جالب و غیرقابل انتظار را میتوان خواند. به طور مثال، جناح شمال، با اشاره بهانحصار رهبری توسط قندهاری ها و حلقه ی حقانی در مورد به حاشیه رانده شدن توسط “قندهاری ها و ځدرانیها(۴)]” شکایت می کنند. و یکی از نمایندگان جناح، غرب/شمال غرب از فقدان نمایندگی سیاسی پشتون ها در شورای ولایتی و پارلمان و نیز از کمبود حمایت های دولتی در مقایسه با تیم های بازسازی ولایتی ناتودر منطقه اش ، اعتراض می نماید. یکی از اعضای ارشد یک گروه مخالف که با طالبان در جنوب شرق مرتبط است ، اصرار دارد که آنان جنگ در برابر “اشغال توسط امریکا” را فقط جهت دفاع آغاز کرده اند:
ما جنگ طلب نیستیم و می خواهیم که به سمت صلح برویم. ما مخالفتی با دموکراسی هم نداریم، چرا که دموکراسی بر خلاف اسلام نیست. در منطقه ی خود سه کلینیک و نیز داکتران زن داریم. هیچ کسی بهتر از ما نمی تواند امنیت را تأمین کند. یکبند آبدر یکی از ولسوالی های منطقه ساخته می شود و ماشصت نفر را جهت تأمین امنیت آن موظف کرده ایم. هیچ انجنیری در این منطقه کشته و یا اختطاف نشده است، ما از آنها حمایت می کنیم. پولیس هم در منطقه ی ما حضور دارد و ما از آنها هم پشتیبانی می کنیم.
…، کسی از منطقه ی ما در طول تاریخ با حملات انتحاری ارتباط نداشته است. در مناطق کوهستانی ما، جنگجویان خارجی، چچنی، پنجابی و دیگران هستند و ما تلاش می کنیم تا جایی که امکان دارد،مانع پیشروی آنها شویم ، اما نمی توانیم همیشه جلو آنان را بگیریم. نمی گذاریم که آنان به قریه و یا مسجد بیایند. این جنگجویان خارجی، پول و سلاح فراوان دارند ولی ما سعی می کنیم که آنان را متوقف کنیم. ما هیچ درآمدی از قاچاق مواد مخدر کسب نمی کنیم. شورای پشاور همیشه از گروه حقانی حمایت می کند، اما هیچ گاه از ما پشتیبانی نکرده است. این سرگذشت ما است.
این فصل، بازتاب دهنده صداهای مختلف طالبان است. بعضی از جناح های طالبان، شاید نسبت به (نظام) رهبری طالبان معترض باشند، اما قابل ذکر است که آنان انتقادات تندی نسبت به حکومت کابل دارند و از فساد، “جنایت کاران بر سر قدرت” و قوای دولتی – که آنان را متهم به فروش اسلحه شان به شورشیان و عدم اطاعت از فرماندهان شان می نمایند- شکایت دارند. این طالبان مشتاق تسلیم و آمدن به کابل نیستند، بلکه خواهان ختم منازعه اند و صحبت آنان در مورد، اشتغال، نمایندگی، (ساختار) قدرت در کابل و ولسوالی ها، و نفوذ پاکستان – که نگرانیهای معمول همه ی افغانهاست- جذاب است.
با وجود آنکه طالبان بسیاری از بخش های افغانستان را کنترل می کنند ( در این مورد رجوع کنید به اینجا) صدای جنگجویان و قوماندان های آنان، کمتر شنیده می شود. تمام مواد این بخش هرچند روان و خوانش آن آسان نیست اما سهمی ارزنده در طرح مطالب نو، جزییات و بازگویی پیچیدگی ها و برجسته ساختن بعضی از اختلافات درونی در تحریک طالبان دارد.
در بخش “ابتکارهای صلح”، ژولیوس کاوندیش[ii] در مورد سه تفاهم نامه ی صلح میان طالبان و اجتماعات مختلف در ولایت هلمند می نگارد که طی سال های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۹ صورت گرفته و علی الرغم بعضی موفقیت ها، سرانجام ناکام مانده است. با وجود حمایت بعضی از بازیگران بین المللی، در عمل این معاهدات از کم توجهی حکومت مرکزی، مقامات ولایتی و ستیزه جویی فرماندهان عالی رتبه امریکایی متأثر شده اند. (گزارش شبکه تحلیل گران افغانستان در این مورد را اینجا مطالعه نمایید.)
طبق مقاله ی کاوندیش، “حتا در میانه ی یک نزاع خونین، صلح در افغانستان امکان پذیر است و مردم این مناطق حاضرند با قبول مخاطرات، به تحقق صلح کمک کنند.” وی باورمند است که هرچند معاهدات پیش گفته ی صلح موثر – اما سرانجام ناکام – بود، ولی حاوی “چندین درس حیاتی” مانند این موارد میباشد: به رسمیت شناختن نقش کلیدی مصلحانی که معروف نیستند اما می توانند در شکل گیری صلح ممد واقع شوند؛ توانمندساختن اجتماعات مناطق درگیر منازعه؛ احترام کامل به (نظریات و پیشنهادات) اجتماعات؛ واقع بین بودن در مورد پشتیبانی حکومت مرکزی؛ باور به این امر که معاهدات کوچک در سطوح محلی می تواند راهگشای توافقات ملی گردد؛ هماهنگ ساختن فعالیت های سیاسی و نظامی. در پایانکاوندیش می نگارد:
فقدان ارتباطلازم میان (حکومت) افغانستان و مأموران انگلیسی که در پی یک توافق سیاسی بودند از یک سو و نظامیان امریکایی از سویی دیگر، در برداشت آنان از قرارداد دوم ولسوالی سنگین مشهود است. فرماندهان بلند رتبه ی آمریکایی این قرارداد رابه جای یک فیصله ای محترم و شرافتمندانه از سوی دو جانب، معادل تسلیم طالبان به قوای ائتلاف می دانستند. برداشتی که به باور بسیاری از ساکنان دره ی سنگین علیا ، توهین آمیز و نسنجیده بوده است. هم زمان فرماندهان امریکایی بر “آزمایش این معاهده” تأکید می کردند و بعضابا نقض مفاد آن …
در مواردی مانند پیمان اول سنگین که اقدامات سیاسی و نظامی هماهنگ بوده، نتایج موثری بدست آمد. نمونه ی شاخص آن، “واگذاری قهرمانانه” نیروهای انگلیسی در اوایل ۱۳۸۹ اقدامی مثبت ازسوی اجتماعات محلی تلقی شد. امااین مناطق عاری ازحضورنیروهای طالبان(که طبق قرارداد، منطقه را به نیروهای دولتی واگذاشته بودند ولی بر خلاف مفاد قرارداد، این نیروهای مسلح جذب پولیس محل نشدند و در نتیجه این مناطق)به شدت گرفتاربرخوردهای خشونتآمیزگردید وسرانجام(ایجاد پایگاه های نظامی خارجی و افغان بدون جذب ملیشه های محلی) منجربه اشغالگرقلمداد شدن آنان گردید واین وضعیت برخلاف توقع ولسوال ومشاورانش– که آن معاهده را با کمک بزرگان محلی شکل داد- بوده است.
مایکل سمپل، استاد پوهنتون کوینز در بلفاست و همکار سابق یوناما و اتحادیه ی اروپا در کابل، به بایسته های آینده ای مبتنی بر صلح پایدار در افغانستان پرداخته است. وی پیشا پیش تذکر می دهد که “بعید است بتوان به یک قرارداد جامع صلح بر مبنای یک قرارداد جدید اجتماعی دست یافت. گزینه ی پایدارتر، رویکرد تدریجی و مرحله ای است که در دراز مدت منجر به اعتماد سازی خواهد شد.” وی ده اولویت را بر می شمارد که لازم است قبل از طرح قرارداد اجتماعی جدید به آنها پرداخته شود. “صیانت از وحدت ملی و هویت افغانی؛ نیروهای نظامی بین المللی؛ امنیت؛ اعزاز و تأمین حداقل نیازهای جنگجویان و مردم متأثر از جنگ؛ روابط دولت-شهروند و امتیاز های نخبگان” برخی از اولویتهایی است که وی مطرح می سازد(۵). وی هم چنین تأکید می ورزد، با آنکه اصلاحات لازم است اما نمی توان بدون خاتمه بخشیدن به خشونت آن را آغاز کرد. بهترین شیوه ی تأمین شرایط برای یک گفتگوی دوامدار و اصلاحات، توافق اولیه بر سر توقف منازعه است. گروه های درگیرکه خواستار پروسه ی پایدار صلح هستند، باید در ابتدا با تعلیق درگیریهای مسلحانه و خشونت بار موافقت نمایند.
نتیجه: عوامل صلح… و جنگ
این نشریه ی جدید، عوامل تداوم سهمگین جنگ افغانستان را به وضوح مطرح می سازد:
…اقتصاد جنگی ریشه دار و عمیق، که هزینه ی خشونت را تأمین و آن را تداوم می بخشد. هر دو طرف این منازعه- طالبان و حکومت افغانستان- نسبت به تداوم جنگ مصمم اند و تا زمانی که پشتیبانی کافی خارجی دارند، به جنگ دوام خواهند داد. در حالیکه اصل تداوم نزاع سیاسی بر سر تقسیم قدرت و نحوه ی انجام اصلاحات در آینده است.
کتاب به این موضوع نیز اشاره می نماید که تمام اقشار افغان ها، با نگرانی های مشترک و خواسته های مشابه، از جنگ به ستوه آمده و بر این نظر متفق اند که منازعه بی ثمر است و می پرسند که این نزاع، اصولا بر سر چیست؟ علاوه بر خواست مردم، عامل دیگری که صلح را تقویت می کند، منافع بین المللی تحقق یافتن صلح است.
ویراستاران، بسیاری از مشکلات واقعی و مخاطرات بر سرراه شکل گیری صلح و نیز نیروهای ممد صلح را مطرح می کنند. پس از هژده ماه تحقیق، از نظر این نویسندگان مگر آنکه جنگ بی وقفه تداوم یابد، پروسه ای تدریجی در راستای تحقق یک صلح پایدار الزامی است. توقف خشونت ، تنها اقدام مهم برای اعتمادسازی است و به شروع گفتگو پیرامون مسایل عینی، کمک می کند. این رویکرد، بر بازسازی روابط دو جناح متخاصم برای دست یابی به یک توافق، تأکید می ورزد. به جای تنها یک متن، مانند توافق نامه بن، پروسه ی تدریجی صلح افغانستان احتمالا مشتمل بر سلسله ای از توافقات پی در پی -از ساده به سمت پیچیده- پیرامون اصلاحات ساختاری و اعتماد سازی با تکیه بر رهیافت های موازی کوتاه و بلند مدت در خلال چندین سال خواهد بود.جنگ افغانستان رفته رفته وارد چهلمین سال خود می گردد اما در این شرایط نویسنده ی این مرور، مسرور است که حداقل مطالبی تازه و عملی در مورد چگونگی تحقق صلح افغانستان را به مطالعه گرفته است.
(۱)بخشی از نامه سرگشاده ی طالبان به مردم امریکاحاوی مطالب ذیل است:
امارت اسلامی از همان آغاز به امریکا گفته بود که مشکل خودرا از طریق مذاکرات و دیالوگ با امارت اسلامی حل کند، زور آزمایی عواقب ناگواری دارد و شما اکنون شاید عواقب ناگوار تجاوز امریکا بر افغانستان را درک کرده باشید، اگر صد سال دیگر نیز استخدام قوت را تجربه کنید و صد استراتیژی دیگر را نیز تجربه کنید نتیجه باز همان خواهد بود که در شش ماه گذشته استراتیژی جدید ترامپ دیدید.
به نظر ما اکنون نیز فرصت در دست است، باید مردم امریکا درک کند که امارت اسلامی به نمایندگی از مردم خود میتواند مشکل خودرا با هر طرف منازعه از راه سیاست سالم و دیالوگ حل کند، زور آزمایی بیجا باعث پیچیده شدن مسئله می شود و مسئله را ابعاد دیگری می دهد که بعدا از اختیار بیرون می شود، امارت اسلامی آن نیرو و قوت در منطقه است که از راه زور و فشار تسخیر نمیگردد، ریشه های مستحکم دارد، البته چانس دیالوگ وجود دارد، مردم امریکا باید بداند که امارت اسلامی برای حل سالم مسائل مسئولیت خودرا درک کرده و ادا کرده می تواند، البته این هرگز به این معنا نیست که ما خسته شده ایم یا اینکه ارادهء ما ضعیف شده است بلکه موقف ما اینست که قبل از جنگ باید از منطق کار گرفته شود، آنچه از طریق منطق به دست می آید نباید از راه استخدام قوت از دست داده شود، امارت اسلامی این را مسئولیت خود می دانست که شما مردم امریکا را از این حقایق با خبر کرده و بفهماند.
(۲)بیانیه ی وزرای خارجه ناتو حاوی متن زیر است (که بر نقش قوای ناتو در افغانستان تاکید می ورزد.
تمام اعضای ائتلاف ناتو، متحدانه از پیشنهاد پروسه ی (صلح) به رهبری و مالکیت افغان ها حمایت می نماید. ما ضمن حمایت، به گفتگوهایی که منجر به توافق سیاسی تحت رهبری حکومت افغانستان و پایان دادن به خشونت ها گردد، ارتباط با تروریست ها را قطع نماید و حامی حقوق بشری همه ی شهروندان افغان باشد، احترام می گذاریم. ما همچنین از اراده ی حکومت افغانستان برای رسیدگی به تمام مسایل اختلافی میان طرف های جنگ، به شمول آنچه که مرتبط به نقش جامعه ی بین المللی در آینده در افغانستان است حمایت می نماییم.
(۳)Reconciliaiton Resources, نام یک سازمان بین المللی (www.c-r.org.)است که خود را اینگونه توصیف می نمایند: “سازمان مستقل بین المللی که با مردمی که درگیر جنگ است ، همکاری می نماید تا از خشونتها پیشگیری شود، منازعات حل شده و جوامع صلح آمیز ترویج و افزایش یابند.” این سازمان گزارشهایی، معمولا به صورت سالانه، زیر عنوان “اکورد” /پیمان منتشر می نماید. این نشریه ها پیگیر اهداف اطلاع رسانی پیرامون روند صلح و استحکام “روند صلح از طریق مستندسازی و تحلیل درسهای عملی فراگرفته و ابتکارات صلح پروری” می باشد.
(۴)ځدران، به صورت جمع و مفرد هم برای اشاره به یک قوم و نیز اعضای آن استفاده می شود.
(۵)سایر اولویت هایی که آقای سمپل مطرح می نماید، عبارتند از : اصلاحات امنیتی به صورت همه شمول و فراگیر؛ مالکیت، حقوق اقتصادی و اقتصاد غیر قانونی و قاچاق؛ ساختار حکومت و استحکام دموکراسی مبتنی بر انتخابات؛ ترویج اسلام و آزادی مذاهب؛ قضا و نظام عدلی؛ قومیت، پذیرش اجتماعی و برابری فرصت ها.
برگردان: ضیاء مبلغ
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱۵ ثور / غويی ۱۳۹۹