به گفته خانواده قربانیان
و سنخگوی والی پکتیا نیروی حفاظتی خوست – گروه شبه نظامی که توسط سازمان اطلاعاتی
آمریکا(سیا) حمایت میگردد – حمله تازه بر غیر نظامیان انجام داده است. یک بازمانده
از حمله ی در روستای سرکی،
ولسوالی زرمت ولایت پکتیا، در مورد کشته شدن پنج تن – به شمول سه دانشجو – از
اعضای خانواده اش، یک همسایه اش و نیز چگونگی مورد استنطاق قرارگرفتن خودش از سوی
یک امریکایی ملبس به یونیفورم که مردان مسلح افغان را همراهی می نمود، با شبکه تحلیل
گران افغانستان صحبت کرد. سخنگوی والی پکتیا همچنان تائید نمود که “نیروهای خارجی”
در عملیات دست داشتند (اما
سخنگوی ارتش آمریکا گفته است که نظامیان آمریکا در این عملیات شامل نبودند). کیت کلارک، یکی از روءسای شبکه تحلیل
گران افغانستان گزارش می دهد: این حادثه نشانه ای از بی مسئولیتی این نیروها و مصونیت
از مجازات عمل آنها می باشد. هدف حمله نیز
زیر پرسش است زیرا خانواده قربانیان (دشمن نی) بلکه مانعی در برابر نفوذ شبکه حقانی
در ولسوالی رزمت بوده است.
آنچه
در زرمت اتفاق افتاد
غلام محمد به شبکه تحلیل گران افغانستان گفت که در شب نهم جدی ۱۳۹۷ وی در خانه مشترک با
برادرش، نعیم فاروقی، در روستای سرکی ولسوالی زرمت زندگی می نمود، حضور داشت.
من اخبار ساعت ده
را در رادیو می شنیدم. من فکر کردم صدای یک طیاره بدون سرنشین را شنیدم، ولی مطمین
نبودم – آیا آنها حفره را توسط بمب و یا راکت ساخته اند؟- به هر صورت [انفجار]حفره
ی بر دیوار [حویلی] بجا گذاشت. من فهمیدم که این یک حمله بوده، همانطور که پیش از این
چندین بار دیده بودم… بعداً، صدا آمد که هیچ کسی تکان نخورد و برق را روشن نکند.
مردان
نظامی با عینک های دید در شب و کلاه چراغ دار به خانه وی داخل شدند. “وقتی
آنها وارد اتاقم شدند”، “من دست های خود را بالا بردم.” او اظهار داشت،
زمانی که آنها وی را بیرون کشید، یکی از دختران خانواده که معلول است در پشتو فریاد
می زد. مردان مسلح گفتند که آنها به او آسیبی نمی رسانند. از اتاق صدای شلیک خفه کن
آمد. وی بعداً دریافت که برادر کوچکش، سید حسن، به ضرب گلوله کشته شده است.
همراه
مردان مسلح افغان، یک آمریکایی نیز بود که از طریق ترجمان
پرسید، آیا غلام محمد قومندان طالبان،
“سرگردان”
را می شناسد. در پاسخ او گفته است که هیچ کسی با این نام در پکتیا و پکتیکا وجود
ندارد. این نام واقعاً عجیب است. آمریکایی به غلام محمد گفته است که قومندان سرگردان
روز قبل در خانه ای او آمده و با برادرش نشست داشته است. غلام محمد به آن امریکایی در مورد نشست روز گذشته اش با
قوماندان ودوود – “فرد سرسخت ضد طالب” – توضیح داده و گفته است که
مهمانش قومندان مرزی از ولسوالی ماتاخان ولایت پکتیکا، بوده و آنها
در مورد امنیت بحث نموده اند. او به ودوود پیشنهاد داده که یک پسته امنیتی در
منطقه غلام محمد ایجاد شود. شواهد حاکی از آن است که او و خانواده اش نمی تواند تهدید
باشد و یا از شورشیان حمایت کند. او بیان نمود که آمریکایی به صحبت هایش زمانیکه
او در مورد قومندان سوال نموده، گوش داده است.
براساس گفته غلام محمد، نیروی مهاجم مردان خانواده را به گروه
های مختلف تقسیم کرده بود. یکی از مردان مسلح به او گفته است که دستور قتلش را
دارد اما اکنون گذشت می کند. آن مرد گفت: “مرا دعا کن من تو را نجات دادم.”
او غلام محمد را در یک ساختمانی ویرانه در نزدیکی آنجا فرستاد و به او گفت آنجا منتظر
بماند. وی آنجا برای مدت طولانی منتظر ماند. اما نگرانی وی در مورد دختری از
خانوده اش سبب شد به خانه برگردد.
من
صدای دختر را شنیدم [و می دانستم او خوب است]. زمانیکه که من به خانه رسیدم، به اتاق
خود رفتم و دیدم که سید حسن کشته شده بود. من به مهمان خانه رفتم و دریافتم که عتیق
الله و فتح الرحمن نیز کشته شده بودند.[ در اتاق دیگر] جای که نعیم و کریم هر دو
کشته شده بود – یکی از خواهر زاده هایم – دختر نعیم – با آنها در آنجا بود. نعیم
روی زمین نشسته بود – و به چشمش شلیک کرده بود. مرمی به دهان کریم شلیک شده بود و صورتش
نابود گردیده بود…
گرک
در کوه ها همچون اعمال را انجام نمی دهند. آنها به چشمان و دهان آنها شلیک نموده بودند،
جائیکه زنان نشسته بودند، یک مادر نشسته بود. نمیتوانم توضیح دهم… و آن مردان جوان،
آنها آینده افغانستان و دانشجو بودند.
بعدا، ساعت ۱:۳۰شب یک تماس دریافتم که
از پسر همسایه، محمد عمر بود. وی گفت پدرم شهید شده است. صبح وقت آن شب، همسایه ها
با چراغ هایشان خانه ام آمدند.
در
کل، شش مرد کشته شده بود: نعیم فاروقی و سید حسن (برادران غلام محمد)، محمد کریم (فرزند
غلام محمد و داماد نعیم) فتح الرحمن و عتیق الله (فرزندان نعیم) و محمد عمر، یک
دهقان و همسایه نعیم.
در
فرهنگ ما، بدن شهدا نباید شستشو شود… اما دین اسلام می فرماید اگر کسی پس از زخمی
شدن [قبل از اینکه بمیرد] یک کلمه بگوید، پس غسل واجب می گردد. ما مردن شهیدان را ندیده
ایم [پس ما نمیدانیم که آنها چیزی گفته اند یاخیر] پس توافق بر آن شد تا از باب
احتیاط، آنها را غسل دهیم.
با
این حال مراسم خاکسپاری آنها به تعویق افتاد. خانواده شهدا تصمیم گرفته که با
جنازه ها به مرکز ولایت بروند. آنها می توانستند بروند والی ولایت پکتیکا، را ببینند
جائیکه باور دارند مردان مسلح از آنجا آمده است و یا هم از ولایت خود شان پکتیا. غلام
محمد گفت، آنها مرکز ولایت خود شان، گردیز، را انتخاب نمودند:
تصمیم
ما این شده که ۱۰موتر برود.
ولی زمانی مردم از این قضیه با خبر شد ۱۰۰ موتر آمدند. معاون والی [ الحاج عبدالولی
ساحی] در پله ها ما را ملاقات نمود و به ما گفت درک می نماید که یک عمل وحشتناکی اتفاق
افتاده است. ما هیچ پاسخی برای شما نداریم. این یک ظلم بود.
بعداً
یک هیئت دیگر تعیین گردید که شمیم کتوازی، والی ولایت پکتیا، را ملاقات نماید. غلام
محمد می گوید، والی بسیار خشم گین بود. وی
بطور کامل از عملیات دفاع کرده و مردم زرمت را به دلیل عدم مقاومت در برابر طالبان
مورد انتقاد قرار داد. غلام محمد می گوید که والی برایش گفت که فهرست ۱۶ مرد دیگر که حذف
شود وجود دارد و نام غلام محمد نیز شامل آن فهرست است. سخنگوی والی اما این ادعا
را رد نمود وگفت نیروی حفاظتی خوست فهرست افراد که حذف شوند را ندارد.
یک
تیم تحقیقاتی دولتی از کابل که شامل رئیس کمیسون امنیتی مجلس سنا بود با هاشم
الکوزی به خانه وی آمده و او را ملاقات کرده است. سخنگوی والی پکتیا به شبکه تحلیل
گران افغانستان گفت که مقامات ولایتی شامل معاون والی، ریاست امنیت و دیگر ارگان های
امنیتی نیز تحقیقات می نمایند. تا الحال، هیچ اطلاعاتی با خانواده شهدا و مردم شریک
نشده است.
چی کسی کشته شد
برادران
نعیم فاروقی و غلام محمد از سال ۱۳۸۰ تا حالا بیشتر از صد مورد حملات شبانه را شاهد بودند. هر
دو برادر در جناح مجاهدین، حرکت انقلاب اسلامی، قومندان بودند و بر علیه اشغال شوروی
در دهه ۱۳۵۹جنگیدند. برادر سومی، سیدحسن، یک قومندان جوان در مراحل آخر جنگ بود. بعد
از این که حکومت داکتر نجیب الله، درسال ۱۳۷۱ قدرت را به مجاهدین واگذار نمود، نعیم ولسوال زرمت گردید و
غلام محمد بحیث قومندان امنیه این ولسوالی شد. انها در سمتهای شان تا سال ۱۳۷۳زمانیکه
طالبان پکتیا را تصرف نمود، باقی ماندند. تعدادی از حرکتی ها، از جمله گروهی که
برادران متعلق به آن بود – تحت رهبری مولوی نصرالله منصور – به طالبان پیوستند(
گزارش شبکه تحلیل گران افغانستان را اینجا مشاهده کنید). بنابر این
برادران که مقام های خویش را تحت حکومت طالبان حفظ نمودند، یک امر عادی بود. با این
حال، پس از سال ۱۳۸۰آنها در میان بسیاری از غیر نظامیانی بودند که در جنون مبارزات
گسترده و گرفتاری های خودسرانه توسط نظامیان آمریکا و سازمان سیا در دو سال اول پس
از مداخله نظامی آمریکا، انجام گرفت.
آنهائیکه در زرمت بازداشت و به زندان گوانتانامو فرستاده شده بودند (تعدادی زیادی به بگرام فرستاده شد و یا هم در زندان های محلی نگه داشته شد)، شامل بزرگان و ملاهای برجسته تا مجرمان و پسر بچه دوازده ساله – قربانی بچه بازی – بود. همچنان شامل اعضای طالبان – از سوی طالبان در زمان حاکمیت شان زندانی و شکنجه شده بودند- که مصالحه کردند و افرادی که در برابر مقامات مفسد محلی – از سوی کرزی و مارشال فهیم (وزیر دفاع کرزی) در سال ۲۰۰۱ گماشته شده بودند – مخالفت می کرد می شد. جزئیات این باز داشت ها را می توان در کتاب انند گوپال تحت عنوان “هیچ مردی خوبی در میان زنده ها وجود ندارد: آمریکا، طالبان و جنگ از دید افغانها” (ص۱۳۳-۱۳۹) خواند. جزئیات مربوط به انتصاب های فاجعه بار دولتی، فساد و سوء استفاده های که باعث گسترش شورش و سرکشی می شود را می توان در در این نوشته شبکه تحلیلگران افغانستان “ده سال بعد از ۲۰۰۱(۳): فروپاشی لوی پکتیا و چرا آمریکا جنگ سالاران را ترجیح می دهند”.
آنهائیکه در زرمت بازداشت و به زندان گوانتانامو فرستاده شده بودند (تعدادی زیادی به بگرام فرستاده شد و یا هم در زندان های محلی نگه داشته شد)، شامل بزرگان و ملاهای برجسته تا مجرمان و پسر بچه دوازده ساله – قربانی بچه بازی – بود. همچنان شامل اعضای طالبان – از سوی طالبان در زمان حاکمیت شان زندانی و شکنجه شده بودند- که مصالحه کردند و افرادی که در برابر مقامات مفسد محلی – از سوی کرزی و مارشال فهیم (وزیر دفاع کرزی) در سال ۲۰۰۱ گماشته شده بودند – مخالفت می کرد می شد. جزئیات این باز داشت ها را می توان در کتاب انند گوپال تحت عنوان “هیچ مردی خوبی در میان زنده ها وجود ندارد: آمریکا، طالبان و جنگ از دید افغانها” (ص۱۳۳-۱۳۹) خواند. جزئیات مربوط به انتصاب های فاجعه بار دولتی، فساد و سوء استفاده های که باعث گسترش شورش و سرکشی می شود را می توان در در این نوشته شبکه تحلیلگران افغانستان “ده سال بعد از ۲۰۰۱(۳): فروپاشی لوی پکتیا و چرا آمریکا جنگ سالاران را ترجیح می دهند” دریافت .
آنهایی که از زرمت به گوانتانامو فرستاده شد شامل نعیم
فاروقی است، چنانکه گوپال می نویسد:
قومندان
نعیم از بزرگان قبیله بود که بعد از خروج روس ها به
صفت رئیس امنیت زرمت انتخاب گردید، و
در زمان طالبان در این سمت باقی ماند و در سال ۱۳۸۱ دوباره به این سمت انتخاب
گردید. او یک حامی آتشین آمریکایی ها و یکی
از شخصت های مشهور در زرمت بود، با این وجود وی یک روز دریافت که بعضی افرادش توسط
نیروهای آمریکایی باز داشت گردیده است. هنگامیکه او آمد که بپرسد چرا افرادش دستگیر شده است، دستها
و چشمانش را بسته و او را همچنان دستگیر نمودند. “آنها مرا در ملاء عام جائیکه همه می توانستند
ببینند، برهنه نمودند”. وی به
خبرنگار گفت: “من فکر نمودم که این ها کافرانی هستند که در کشور اسلامی آمده
تا ما را همانند روس ها زندانی نمایند.” “بعد از انتقال از یک پایگاه به
دیگری، در نهایت نعیم خود را در یک سلول سیمی – در پایگاه هوایی کندهار یافت. وی به
یاد می آورد، “ما نا امید بودیم چون بی
گناه بودیم.” “من بسیار ناراحت بودم چون نمی توانستم فرزندان، خانواده و
دوستانم را ببینم. اما کاری از ما ساخته نبود.”
نعیم شک داشت که رقیبش، ملا قاسم، اطلاعات نادرست در مورد وی به آمریکای ها داده که باعث دست گیری اش شده است (مستندات زندان گوانتانامو را همچنان
نمائید ) . ارایه چنین اطلاعات غلط از طرف افغانها برای دریافت پول، و یا برای هدف قرار دادن رقبای شخصی توسط نطامیان آمریکای و سازمان سیا در این دوره معمول بود. در نهایت ارزیابی گردید که نعیم “نه وابسته به شبکه القاعده و نه رهبر طالبان می باشد” و نه “در آینده تهدید برای آمریکا و منافع آمریکا” می باشد. بتاریخ ۲۸جدی۱۳۸۱ رهایی او پیشنهاد گردید و وی به زندان افغانستان منتقل شد. گوپال می نویسد، در نهایت بعد از فشارهای شدید قومی نعیم رها گردید. منابع در پکتیا می گویند که رئیس جمهور کرزی بعد از رهایی برای او سمت ولسوالی زرمت را پیشنهاد نمود، اما او نپذیرفته و گفت که با از دست دادن همه چیز دیگر نمی خواهد خود را درگیر کند، و اینکه دولت و مردم زرمت باید به سیاست متقابل عدم دخالت پایبند بمانند.
نعیم دوباره در سال ۱۳۸۸ باز داشت گردیده و این بار در
زندان بگرام در شمال کابل انتقال یافت. چنانکه گوپال توضیح می دهد:
[در
سال۱۳۸۸] نعیم در یک جلسه با والی شرکت نمود
که بحث نمایند چگونه میتوانند شورشیان قناعت دهند از سرما آمده و از دولت حمایت نمایند.
هنگام خروج، وی توسط نیروهای ویژه ارتش آمریکا دست گیر گردید. تظاهرات خشمگین در
ولایت راه اندازی گردید و تاجران اعتصاب سه روزه را در حمایت از نعیم انجام دادند.
نعیم
بیش از دوسال در بگرام بود. غلام محمد و سید حسن (که بتاریخ ۹ جدی کشته شد) هر دو همچنان در سال ۱۳۸۱ گرفتار و به ترتیب برای دو و سه سال در بگرام زندانی
بودند.
نعیم فاروقی یک خانواده معروف و زمین دار است. اعتبار آنها در ولایت از این قرار است که غلام محمد یکی از نمایندگان پکتیا در لوی جرگه اضطراری در سال ۱۳۸۲ بود. مرحله گزینش و انتخاب این نمایندگان از سهل ترین و پاک ترین شیوه دموکراسی که افغانها از سال۱۳۸۱ بدینسو تجربه نموده اند، بود. اکثریت آنهائیکه در کابل به صفت نماینده فرستاده شدند نمایندگان واقعی مردم بوده چون آنان از محبوبیت خاص در میان مردم برخوردار بودند( گزارش شبکه تحلیل گران افغانستان را اینجا مشاهده نمائید ). طی این سالها، نعیم علی رغم حملات شبانه و بازداشت ها، ارتباط خود را بامقامات ولایتی حفظ نموده و در جرگه اشتراک می نمود. یک منبع می گوید وی قرار بود والی پکتیا، شمیم کتوازی، را یک هفته بعد از مرگ اش ملاقات نماید. هیچ یکی از آنهائیکه در حمله کشته شدند جنگجویان نبودند. اگر مقامات میخواستند آنها را مورد بازپرس قرار دهند می توانستند آنها را در گردیز دعوت نمایند.
کشتن
غیر نظامیان یقیناً که جرایم جنگی است. اگر این طور نبود، از لحاظ سیاسی و نظامی،
کشتن این شش مرد بی معنا است. در ولایت مانند پکتیا جائیکه شبکه حقانی نفوذ فوق العاده
دارد – خانواده های مانند خانواده نعیم – با سابقه قوی در جهاد علیه شوروی و موقف
اجتماعی، نه تنها از لحاظ سیاسی بلکه از لحاظ
نظامی نیز مانع علیه شورشیان شده می تواند.
نعیم
و برادرانش، غلام محمد و مرحوم سید
حسن، به کرات مانع گسترش نفوذ شبکه حقانی از پایگاه
شان به سمت جنوب از مناطق کوهستانی شاهی کوت در ولسوالی زرمت شده است. پنج سال قبل
درگیری میان برادران و دیگر مردان محل و کوچی های سلیمان زی رخ داد. به گفته منابع
از پکتیا، آنها توسط شبکه حقانی مسلح و حمایت می گردید. کوچی ها زمین های دولتی را
از سمت غربی سراشیبی شاهی کوت(میان سه حوزه و شاهی کوت) را ادعا داشتند. مردم زرمت
این را تلاشی از سوی شبکه حقانی برای گرفتن مناطق آنها و گسترش حوزه نفوس شان از
شاهی کوت به زرمت عنوان نمودند. آنها به زور، کوچی ها را اخراج کردند.
بعداً شبکه حقانی و متحدانش حق عبور و مرور از وادی زرمت را مطالبه کرده بودند و مردم محل به آنها “قفقازی ها” می گفتند که اغلب به عنوان “چچنی ها” ترجمه شده است، اما بصورت دقیق تر مسلمانانی از شمال قفقاز – و یا – عمومی تر – از اتحاد جماهیر شوروی سابق (گزارش قبلی شبکه تحلیل گران افغانستان در مورد دشواری های تعریف چچن در طول جنگ افغانستان را (اینجا و اینجا مشاهده نمائید). جنگ جویان خارجی – اعضای شبکه القاعده، پایگاه های در شاهی کوت – همراه با شبکه حقانی، تاسیس نمودند و میخواست از طریق زرمت به گردیز و کابل سفر نمایند. نعیم و برادرانش این را براساس اینکه قلمرو خودشان بوده و هیچ کسی حق ورود و یا عملیات بجز خود شان نداشته، رد نمود و آنان نمی خواستند که مناطق شان بیشتر از این در منازعه باشد و یا شبکه حقانی در آنجا نفوذ نماید. در تابستان سال ۱۳۹۶به شبکه تحلیل گران افغانستان گفته شد که جنگ جویان خارجی در نزدیکی سوردیوال در چهار راهی که شاهی کوت، نیک، سرکی و گردیز را وصل می نماید، پسته تاسیس نمود. سه پسته را مردم زرمت تاسیس نمودند تا جلو آنها را بگیرند. وقتی نیروهای خارجی حاضر به ترک آنجا نشدند، مردم زرمت بر آنها حمله نمود که باعث تلفات طرفین گردید، سپس شبکه حقانی و جنگجویان خارجی مجبور به عقب نشینی شدند. در تابستان ۱۳۹۷ درگیری های مشابه وجود داشت که باعث عقب راندن حقانی ها و متحدین آن گردید.
این
موارد انگیزه قتل نعیم، اعضای خانواده او و همسایه اش را با پرسش جدی مواجه می
سازد. نیروی حفاظتی خوست و سازمان سیا – نیروهای ضد شورش که در مقابله با حقانی
قرار دارد – با انجام این اقدامات در حقیقت به دشمنان خود کمک کرده اند. همچنان با
توجه به آینده جاهای مانند زرمت و پکتیا، از دست دادن سه پسر دانشگاهی آزار دهنده است.
زرمت یک جامعه محافظه کار است و اکثر خانواده ها پسران شان برای تحصیل به مدارس
دینی محلی میفرستند. نعیم و غلام محمد از انگشت شمار خانواده های می باشد که پسران
خود را به دانشگاه می فرستد. در کشوری که شکاف فرهنگی و سیاسی میان تحصیلات مدرن و
مدرسه عمیق است، کشته شدن دانشجویان که فرزندان تحصیل یافته گان مدارس سنتی اند،
امید به آینده و مصالحه اجتماعی را تضعیف می سازد.
قربانیان
۱. نعیم فاروقی
حدوداً ۶۰ ساله، قومندان سابق جبهه حرکت انقلاب اسلامی و ولسوال زرمت پکتیا بود.
۲. سید
حسن
برادر
فاروقی – غلام محمد یک تاجر بود و در اواسط
دهه چهارم زندگی خویش قرار
داشت. او به حیث قومندان حرکت در اواخر جنگ علیه ارتش شوروی و حکومت دموکراتیک خلق
افغانستان خدمت نموده بود. در دوران حکومت مجاهدین ربانی از ۱۳۷۱-۱۳۷۴) وی رئیس قطعه کشف در قول اردوی گردیز
بود.
۳. محمد کریم
داماد نعیم فاروقی و پسر غلام محمد بود. وی در دهه دوم زندگی
خویش قرار داشت و دانشجوی سال چهارم دانشگاه گردیز بود.
۴. فتح الرحمن
پسر
نعیم در دهه دوم زندگی قرار داشت و دانشجوی سال سوم دانشگاه خوست بود.
۵. عتیق الله
پسر
نعیم در دهه دوم زندگی قرار داشت. وی دانشجوی شرعیات در دانشگاه خوست بود.
۶. محمد عمر، یک دهقان و همسایه نعیم بود.
چه
کسی کشتار را انجام داد؟
مردان
مسلح که به خانه نعیم آمدند لباس نظامی بر تن داشته و بسیار مجهز بودند. آنها توسط
یک خارجی همراهی می شدند که به زبان انگلیسی صحبت و از طریق مترجم سوال می نمود.
غلام محمد گفت که یکی از پسرانش در شرنه، مرکز ولایت پکتیکا، به وی گفته شام همان
روز یک کاروان با ۵۰ موتر از آنجا به زرمت آمدند.
خانواده قربیان به این باور اند، مردان مسلح که حمله را انجام داد از نیروی حفاظتی خوستKPF) ) بوده که صرفاً
بنام تحت فرماندهی ریاست عمومی امنیت ملی NDS)) می باشد اما با حمایت سازمان سیا، خارج از پایگاه شان در اردوگاه
چپمن واقع در ولایت خوست عمل می نمایند. به شبکه تحلیلگران افغانستان گفته شده است
که KPF در
شرنه و گردیز نیز کندک های دارد. (۱) سخنگوی والی ولایت پکتیا عبدالله حسرت، به شبکه
تحلیل گران افغانستان تائید نمود؛ کسانیکه عملیات را انجام دادند از گروه حفاظتی
خوست بوده و “نیروهای خارجی” نیز
در آن شامل است. سخنگوی ارتش آمریکا، دیوید باتلر، به شبکه تحلیل گران افغانستان
گفت که نظامیان آمریکا در این عملیات دست نداشتند.
این
ادعا منطقی بنظر میرسد، نیروهای حفاظتی خوست این قتل ها را انجام داده و همچنان آمریکایی
هائیکه آنان را همراهی می نمودند از سازمان سیا بوده است. از دیر مدتی اتهامات علیه
نیروی حفاظتی خوست وجود داشته که شامل قتل های خارج از صلاحیت های قضایی، شکنجه، لت
و کوب و بازداشت های غیرقانونی اند. پیش از این نیز از حضور ضمنی پرسونل سازمان سیا
یا “آمریکایی ها” یا “خارجی ها” در زمانی انجام این جنایات ادعا
گردیده است.
نیروی حفاظتی خوست یک “نیروی رزمی” شبه نظامیان افغان
است که بعد ۱۳۸۰ تحت نظارت بین المللی (معمولاً سازمان سیا و یا نیروهای های ویژه آمریکا) تاسیس گردیده است.
مثال های دیگری مانند نیروی ضربتی قندهار و نیروهای امنیتی افغان در پکتیا می باشد. نیروهای
حفاظتی خوست یکی از ۲۵ فرقه نیروهای نظامی افغانستان می باشد که مطابق به لایحه تعیین
شده برای نیروهای مسلح افغانستان در سالهای ۱۳۸۰و۱۳۸۱ باید بطور رسمی تحت فرماندهی
وزارت دفاع باشند تا از جانب آمریکا تمویل گردد. این مورد به قبل از تاسیس اردوی
ملی افغانستان برمی گردد. نیروهای نظامی افغانستان از طیف گسترده شبه نظامیان و نیروهای
ائتلاف شمال و افرادی وفا دار به قومندانان پشتونِ که حامی آمریکا اند تشکیل گردیده
است. فرقه ۲۵ در خوست غیر معمول بود و در صدی بالای آنان را ارتش سابق دموکراتیک خلق
افغانستان، از جناح خلقی حزب، از جمله قومندان آن جنرال خیال باز که از ولسوالی ځاځی میدان خوست می
باشد، تشکیل یافته است. فرقه ۲۵ به دلیل رابطه خوب با سازمان سیا از پروسه خلع
سلاح، ترخیص و ادغام مجدد (DDR) در امان ماند، هر چند خیال باز در سال ۱۳۸۲ به نویسنده این مطلب دلیل
موفقیت فرقه ۲۵ را “غیر حزبی بودن” آن عنوان نمود. در طی این سالها،
اتهامات علیه نیروی حفاظتی خوست بی شمار بوده و شیوه عمل آنها منسجم:
در سال ۱۳۹۲ ، یوناما دریافت که پنج زندانی از سوی نیروی حفاظتی خوست و نظامیان بین المللی دستگیر و در اردوگاه چپمن واقع در خوست زندانی و مورد بد رفتاری قرار گرفته بودند.
در قوس ۱۳۹۴ روزنامه واشنگتن پست و نیویارک تایمز هر دو از اتهامات علیه نیروی حفاظتی خوست که مرتکب قتل غیر نظامیان، شکنجه، توقیف های سوال برانگیز، دست گیری های خودسرانه و استفاده بیش از حد قوا در حملات شبانه و به گفته این دو روزنامه از حضور “مشاورین آمریکائی گزارش گردیده است.” روزنامه واشنگتن پست حمله ی که در ماه میزان سال ۱۳۹۴ صورت گرفت را مشابه با حمله ی که بر خانه نعیم فاروقی انجام شد، توصیف نمود.
دروارخان
که در آن زمان داخل خانه بود، به یاد می آورد: “وقتی پدرم دروازه را باز کرد،
آنها بر او شلیک کرده و از پا درآوردند. سپس نارنجکی را داخل حویلی پرتاب کردند و مادرم
را کشتند.” پدرش یک دهقان و مادرش خانم خانه بود…(۲)
یوناما در گزارش نیمه سال ۱۳۹۵ خود نگرانی خویش را در خصوص تلفات غیرنظامیان توسط نیروی حفاظتی خوست، بیان نموده است.
یوناما در گزارش ربع سوم سال ۱۳۹۷ خویش در خصوص حفاظت از غیرنظامیان
بار دیگر از نیروی حفاظتی خوست همراه با نیروهای ویژه امنیت ملی نام برده است که
توسط سازمان سیا حمایت می گردد و خارج از چوکات رسمی نیروهای امنیتی افغانستان فعالیت
می نمایند.
یوناما
در نه ماه اول ۲۰۱۸ از ۲۲۲ مورد تلفات (۱۷۸ کشته و ۴۴زخمی) غیرنظامیان در جریان عملیات کشفی توسط
نیروهای دولتی را مستند سازی نموده است. علاوتاً دو برابر این ارقام را در همین مدت
در سال ۲۰۱۷ ثبت کرده است. یوناما
۱۴۳ (۱۲۴ کشته و ۱۹ زخمی )مورد تلفات غیرنظامیان را در عملیات کشفی که
شامل نیروهای ویژه ریاست عمومی امنیت ملی است، یا به تنهایی و یا به همکاری نظامیان
بین المللی، نسبت داده است.
یوناما
اظهار داشت که آنان همچنان گزارش های متداوم از منابع معتبر در مورد از بین بردن عمدی
جایداد غیرنظامیان، توقیف های غیرقانونی و سوء استفاده های دیگر که توسط نیروهای ویژه
امنیت ملی و گروه های مسلح دولتی از جمله نیروی حفاظتی خوست انجام گردیده، را دریافت
نموده است.
به تازگی ها، در ماه قوس ۱۳۹۷، روزنامه نیویارک تایمز گزارش نمود چگونه “نیروهای رزمی” که شامل نیروهای ویژه امنیت ملی و نیروی حفاظتی خوست اند “دنباله از خشم و سوء استفاده” را بجا می گذارند. این روزنامه گزارش می دهد در یک حمله شبانه توسط KPF بر یک مکان مسکونی واقع در ولسوالی نادرشاه کوت ولایت خوست که در آن دو مرد و یک زن به ضرب گلوله کشته شدند و خانه را با دختر سه ساله داخل آن بود آتش زدند.
عدم
پاسخگویی
برای
افغانها این ناممکن است که نیروهای مانند نیروی حفاظتی خوست و نیروی ویژه امنیت ملی
را به حساب دهی حاضر نمایند. این علت تا حدودی بر میگردد به رشته تاریک فرماندهی آنها
و تا حدی قدرت و ارتباط محرمانه آنان با سازمان سیا.
یوناما همچنان این دو موضوع را برجسته ساخته است. بطور مثال، آنها در سال ۱۳۹۷ گفته اند :
این
نیروها از نگرانی خاصی برخوردار اند زیرا بسیاری از آنها خارج از فرماندهی نیروهای
امنیتی افغانستان عمل می کنند و این منجر به فقدان نظارت دقیق و حساب دهی می گردد
به این دلیل که صلاحیت واضح و مشخص قضایی برای رسیدگی هر اتهام علیه آنها وجود
ندارد.
از نیروی حفاظتی خوست خواسته شده است که با نیروهای امنیتی افغانستان “همراه با گزارش دهی دقیق به دولت و رسیدگی به اتهامات که در قانون بر علیه آنها تعریف گردیده است” یکجا گردد. (اینجا مشاهده نمائید ). تا زمانی که این نیروها به صورت منظم تنظیم گردد، وی گفت، “فعالیت آنها در تناقض با قوانین افغانستان و قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان می باشد.”
یوناما در گزارش ربع سوم سال ۱۳۹۷خویش تذکر نموده که آنها تلاش
دارند با نیروی حفاظتی خوست، نیروهای ویژه امنیت ملی و حامیان آنها صحبت نمایند:
“این سازمان از نیروهای امنیت ملی و نظامیان بین المللی که با نیروهای ویژه
امنیت ملی کار می نمایند خواستار فراهم سازی نقطه ی ارتباطی گردیده که از طریق آن یوناما
بتواند با این گروه ها در تماس باشد.” سازمان های حقوق بشری که در خوست فعالیت
دارند به چالش های مشابه روبرو اند، آنها سعی دارند با پروتکل های مشابه که با سایر
طرف های درگیر دارند، دست یابند. به طور مثال، آنها می توانند از طریق پسته های
امنتی نیروی حفاظتی خوست و یا نقطه تماس دیگر در صورتیکه اتفاق ناگوار رخ دهد،
تماس برقرار نماید.
با این حال مشکل تنها با رشته تاریک فرماندهی مبهم نیروی حفاظتی خوست نه بلکه محرم بودن عمل حامی آنها می باشد. از اواخر سال ۱۳۸۰، سازمان سیا خارج از هوتل آریانا، واقع میان کاخ ریاست جمهوری و سفارت آمریکا و مرکز نظامی آمریکا/ناتو فعالیت نموده است. بر خلاف ارتش آمریکا، نمایندگان مجلس و موکلین آن، رسانه ها و یا موسسات غیر دولتی نمی توانند با آنها تماس برقرار نمایند. باز هم، بر خلاف نظامیان که آموزش و دستورالعمل های حقوقی خود را منتشر می سازند، ما نمی دانیم که آیا مقامات عملیاتی این سازمان قوانین منازعات مسلحانه را آموزش می بینند و یا مرتکب نقض آنها می گردند. تنها مرجع نظارت از سازمان سیا در ایالات متحده آمریکا بوده که از طریق کمیته های اطلاعاتی کنگره و مجلس سنا صورت می گیرد. علاوه بر این، قوانین مختلف دولت آمریکا سازمان سیا و ارتش آمریکا را هدایت می کند. سازمان سیا، بر خلاف ارتش آمریکا، مجوز گسترده ای برای اجرای برنامه های مخفی دارد و دولت براساس قانون از ارائیه اطلاعات در مورد اعمال آنها دارای محدودیت است. این به آن معنا است که نیروی های امنیت ملی افغانستان NDS)) از نظارت بازرس ویژه ایالات متحده امریکا در امور بازسازی افغانستان (SIGAR) محفوظگردیده است. یکی از مقامات این اداره به شبکه تحلیل گران افغانستان بیان نمود که نیروهای ویژه امنیت ملی افغانستان به دلیل تمویل از جانب سازمان سیا از نطارت (SIGAR) محفوظ است. این سازمان نیز پابند به مفاد «قانون لیهی» امریکا – در مورد حمایت از حقوق بشر – نیست. براساس مفاد این قانوننمی توان از پول مالیات دهندگان آمریکا به آنانیکه حقوق بشر را نقض نموده است، پولیس و نظامیان آنان را آموزش و یا تجهیز نمایند. (گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان در مورد استفاده این قانون علیه مرحوم جنرال رازق، فرمانده سابق پولیس ولایت قندهار و گزارش در مورد سازمان سیا در افغانستان را (اینجا و اینجا مشاهده نمایید).
احتمالات پیش رو چیست؟
در سال های اول پس از مداخله امریکا در
افغانستان، غرور و جهل باعث گردید که بسیاری از غیر نظامیان بنابر دلایل نامطلوب
مورد هدف، توقیف و شکنجه توسط سازمان سیا و متحدانش(همچنان نظامیان امریکا) قرار گیرند.
بعضی ها شاید تصور کنند که آن روزها خیلی وقت ها پیش به پایان رسیده باشد. با اینحال،
با گزارش از حضور امریکایی ها در آن خانه ی که شش غیر نظامی بتاریخ ۹ جدی ۱۳۹۷ کشته
شدند، نشان دهنده این است که این کار یک “گروه سرکش” نبوده بلکه آنها برای
انجام آن دستور داشته اند. از دیدگاه ضد-شورشی، قتلها در زرمت هیچ معنای ندارد؛
آنها تلاش را برای نفوذ شبکه حقانی در ولسوالی زرمت را محدود خواهند کرد. این
قتلها در نتیجه ارائه اطلاعات نادرست و عدم آگاهی اولیه از سیاست های ولایتی و پیشینه
نظامی می باشد. آنها همچنان پیامد محرم بودن و عدم پاسخگویی سازمان سیا و نیروی
حفاظتی خوست هستند که باعث سو استفاده ها و نقض قوانین جنگی شده و احتمال دارد این
اتفاقات بیشتر از این هم گردد.
چه
کسانی دستور این کشتار را داده است و
چرا نیاز است بررسی گردد و کسانی که مسئول است باید به پاسخگویی حاضر گردد. در ولایت
خوست نگرانی جدی نسبت به امنیت غیرنظامیان وجود دارد و انتقادها بر این است که یک
“فهرست از کشتار” در نزد نیروی حفاظتی خوست است. اگر افغانها از قتل های
خارج از صلاحیت قضایی توسط این نیرو و نیروهای مشابه در کشور شان نه هراسند، نیاز است
که تحقیقات کامل، همگانی و قضایی در مورد قتل شش مرد که در شب نهم جدی در قریه سرکی
صورت گرفت، انجام شود.
(۱) نیروی حفاظتی خوست نیز سابقه ارتکاب
قتل های خارج از صلاحیت قضایی را دارد. یکی از دوستان همین خانواده از زرمت گفته است؛
زمانیکه وی با بزرگان شرنه نشسته بود، یک تماس تلفنی از شخصی که خود را “دستیار
تنی” معرفی نمود، دریافت کرد. احتمال می رود که نعمت تنی قومندان نیروی حفاظتی
خوست بوده باشد. وی به بزرگان هشدار داد که نباید محفل بزرگ فاتحه خوانی که برنامه
ریزی گردیده است، برگزار نماید. او گفت اینجا لست ۱۲ نفری دیگر از خانواده
غلام محمد موجود است که باید نابود گردد (“باید گلیم جمع شود”).
(۲) دروار به روزنامه
واشنگتن پست گفت، او و برادرش به اردوگاه چپمن برده شد جائیکه او “توسط افغانها
مورد بازجویی قرار گرفت، اما آمریکایی ها که توسط ترجمان ارتباط برقرار نموده و اثر
انگشت و چشمان شان را اسکن می کردند.” کاکای او که در خانه همجوارش زندگی می کرد،
مورد حمله قرار گرفته است. اقارب او می گوید وی خرید و فروش کلاشینگوف را انجام می
داد. واشنگتن پست گزارش می دهد “کمتر مظنون سطح بالای بوده که سازمان سیا مورد
هدف قرار می دهد”. دو ماه بعد زمانیکه
واشنگتن پست حمله را گزارش نمود، او همچنان در توقیف بود و آزاد نگردیده
بود.
(۳) قتل نعیم یاد آوری از قتل هدف مند یک غیرنظامی دیگر که ظرفیت بالقوه برای برقرای صلح داشت اما او توسط یک قومندان طالب، ظابط امان الله، قبل از سال ۱۳۸۰ آزرده شده بود، می کند. او در سال ۱۳۸۸زمانیکه برای برادرزاده اش در انتخابات پارلمانی کمپاین می نمود، در ولایت تخار کشته شد. تحقیقات موردی ما اطلاعات نادرست در عقب این حملات را آشکار می سازد.
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱۵ ثور / غويی ۱۳۹۹