طالبان سال های زیادی را در تلاش برای محلی سازی جنگ شان در شمال، استخدام جنگجویان و فرماندهان محلی و ورود به شبکه های مدارس اوزبیک افغانستان در پاکستان و شمال سپری کرده اند. آن تلاش ها نتیجه داده است؛ در ولایت های با اکثریت اوزبیک فاریاب و سرپل، طالبان در برابر حکومت پیشروی قابل توجهی کرده اند. در این مقاله دوم در باره طالبان غیرپشتون در شمال، پژوهشگر شبکه تحلیلگران افغانستان عبید علی(با نظریاتی از توماس روتیگ) به تفصیل به بررسی سربازگیری و توان نیروی این تحریک و نیز تهدیدهایی که متوجه حکومت افغانستان و جنرال عبدالرشید دوستم معاون اول رئیس جمهور و فرد قدرتمند شماره یک اوزبیک ، پرداخته است. مقاله قبلی به بررسی طالبان در ولایت عمدتاً تاجیک نشین بدخشان پرداخته بود.
قبل از بررسی شورش در ولایتهای عمدتاً ازبیک نشین فاریاب و سرپل، لازم است به عملکرد اوزبیک ها در زمان حاکمیت طالبان نگاهی بیندازیم، زیرا این مقایسه ها مفید است.
اوزبیک ها قبل و در دوران امارت اسلامی طالبان
تحریک طالبان در تابستان ۱۳۷۳ به عنوان یک نیروی محلی توسط پشتون ها در قندهار بنیاد نهاده شد؛ سربازان اولیه این تحریک از جنوب، از’قندهار بزرگ‘یعنی ولایت های قندرها، ارزگان و هلمند جلب و جذب شدند. بسیاری از طالبان اولیه در مدارس افغانستان درس خوانده بودند و اکثر رهبران این تحریک به عنوان اعضای گروه های گوناگون مجاهدین برضد شوروی ها جنگیده بودند. در بسیاری از موارد، آن ها بخشی از جبهه های خاص’طالبان‘بودند (برای جزئیات بیشتر، به این مقالهشبکه تحلیلگران افغانستان، صفحات ۱-۱۰ مراجعه کنید).
اما زودتر از آنچه انتظار میرفت علما و طلاب دینی تاجیک و اوزبیک تبار از شمال افغانستان که به عنوان مهاجر در پاکستان مستقر بودند در سال۱۳۷۴با این تحریک نوپا تماس گرفتند. این علما و طلاب اعضای سازمان دینی ای به نام جمعیت طلبای افغانستان بودند. (۱)
بعضی از اعضای جمعیت طلبا (که نخواستند نامی از آنهابرده شود) برای شبکه تحلیلگران افغانستان توضیح دادند که بسیاری از اعضای این جمعیت به صورت انفرادی با رهبر طالبان ملا محمد عمر جهت ابراز حمایت خود صحبت کردند. این گروه شامل مولوی عبدالرقیب میگردید. رقیب اوزبیک تبار تخاری بود که در میان اعضای اوزبیک جمعیت طلبا از نفوذ ویژه ای برخوردار بوده و در سال ۱۳۷۳ بعنوان صدر (رییس) این جمعیت نیز ایفای نقش کرده بود. او در سال ۱۳۷۴با رهبر طالبان ملا محمد عمر بیعت کرد و علاوه برصدها عضو اوزبیک تبار این جمعیت، روحانیون بیشتر اوزبیک را به پیوستن به این تحریک تشویق کرد. ملاعمر بلافاصله رقیب را به عنوان رئیس جبهه طالبان در ولایت میدان وردک گماشت (رقیب بعدا در رژیم طالبان وزیر شد). این باعث شد که نخستین عنصر عمده غیرپشتون به تحریک طالبان ملحق شود. (عده ای از تاجیک ها، به خصوص از بدخشان هم بودند که در اواسط دهه ۱۳۷۰ به تحریک طالبان پیوستند- تحلیل قبلی ما را اینجا بخوانید).
با وجود این، فرصت ها برای اوزبیک ها-مانند سایر غیرپشتون ها و پشتون های غیرقندهاری- برای تصدی پست های عالی در حکومت طالبان محدود باقی ماند. این مسأله در سراسر دوره امارت طالبان (۱۳۷۵-۱۳۸۰) صادق بود. فقط چند تن از اوزبیک ها در منصب های بالا کار کردند که عبارتند از:
- مولوی عبدالرقیب با تخلص اضافی تخاری که قبلا ذکر شد، زیرا او اصالتا از ولسوالی کلفگان ولایت تخار است. رقیب پس از مقامش به عنوان فرمانده جبهه طالبان در میدان وردک، در سال ۱۳۷۴ به عنوان رئیس مهاجرین و عودت کنندگان طالبان در قندهار، که یک منصب شبه وزارتی بود، منصوب شد. زمانی که این تحریک در سال ۱۳۷۵ کابل را تصرف کرد، رقیب وزیر مهاجرین و عودت کنندگان تعیین شد، مقامی که او تا زمان فروپاشی رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰در دست داشت. مولوی عبدالرقیب در سال ۱۳۹۳ در پیشاور توسط افراد مسلح ناشناس ترور شد (گزارش رسانه ها را اینجا بخوانید).
- عبدالسلام حنفی که اوزبیک تبار از ولایت فاریاب است، در زمان امارت طالبان به عنوان معین وزارت معارف کار می کرد. او اکنون عضو دفتر سیاسی طالبان در قطر است.
- مولوی عبدالرحمان، اوزبیک تبار از ولایت فاریاب، به عنوان رئیس اتاق تجارت در ولایت هرات کار می کرد و اکنون والی نام نهاد ولایت جوزجان است.
- حافظ نورالله، ترکمنی از ولایت جوزجان، که به عنوان رئیس بندر حیرتان ولایت بلخ کار می کرد و اکنون عضو کمیسیون نظامی طالبان است که به عنوان شبه وزارت دفاع این تحریک عمل می کند. اینها نمونه هایی از حضور نمایندگان گروه های کوچکتر ترکتبار در تحریک طالبان است.
جامعه اوزبیک در زمان امارت طالبان هزاران سرباز پیاده نیز فراهم آورد که در کنار طالبان پشتون این تحریک در شمال می جنگیدند اما از لحاظ سازمانی از آن مجزا بودند و در خطوط مقدم ولسوالی ها می جنگیدند. در بسیاری از موارد، اوزبیک ها می خواستند زیر فرماندهی یک اوزبیک در ولایت های مربوطه شان بجنگند. با وجود این، حتا در ولایت های با اکثریت اوزبیک مانند فاریاب و سرپل، والی ها و فرماندهان نظامی پشتون بودند و جنگجویان اوزبیک تحت فرماندهی پشتونها می جنگیدند.
نسل جدیدی از طالبان اوزبیک
طالبان پس از سال ۱۳۸۰ و همزمان با این که کوشیدند در یک حرکت شورشی بجنگند، رویکرد خود را تغییر دادند. آن ها اکنون میدانستند که محلی سازی جنگ- یعنی داشتن گروه های محلی برای جنگیدن، فرماندهان محلی برای رهبری آن و سربازان محلی در ساختار موازی حکومت شان- لنگر و تکیه گاه بهتری برای این تحریک در مناطق غیرپشتون که تاکنون در آنجا نسبتا ضعیف بوده اند، خواهد بود. (این نکته در مناطق پشتون’غیرقندهاری‘ که افراد محلی برای جنگ و رهبری شورش در آنجا نیز استخدام شده اند، صادق بوده است).
در شمال کشور، طالبان از سال ۱۳۸۷ به بعد با ایجاد ساختارهای ولایتی (این موضوع در مقاله آینده شبکه تحلیلگران افغانستان با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار خواهد گرفت) شروع به توسعه کردند. این تحولات در شمال، پس از بازسازی و تحکیم ساختارهای این تحریک در جنوب، مرحله جدیدی از راه اندازی مجدد’جهاد‘علیه حکومت در بخش های مختلف کشور را تشکیل می داد. فراهم کردن زمینه بیشتر برای غیرپشتون ها در صفوف طالبان به هدف معرفی کردن آن ها به عنوان یک تحریک چندقومی نه یک تحریک صرفا پشتون (چنانچه اغلب در افغانستان وخارج از آن معروف می شود)نیز .
این تغییر در پالیسی، فضایی را برای نسل جدیدی از غیرپشتون ها فراهم کرد تا به عنوان مسئولان محلی طالبان در شمال افغانسان کار کنند. طالبان در این اقدام برای استخدام نسل جدیدی از غیرپشتون ها از نفوذ و روابط محلی چهره های سابق اوزبیک طرفدار طالبان استفاده کردند. این تلاش در میان طالبان اوزبیک تبار که در مدارس پاکستانی درس می خوانند شروع شد و هنوز به شدت در آنجا متمرکز است. طبق گفته طلابی که تحصیلات دینی را در پاکستان به پایان رسانده اند، هزاران طالب از مناطق روستایی ولایت های فاریاب و سرپل با هدف عالم دین شدن در مدارس پاکستانی درس می خوانند.
با وجود این، تعداد زیادی از مساجد و مدارس ثبت ناشده در ولایت های شمالی افغانستان وجود دارد که بستر محلی بالقوه ای را برای سربازگیری طالبان تشکیل می دهد. به نظر می رسد که این امر بازتاب دهنده یک تحول سراسری در جریان سال های گذشته که تعداد مدارس در نتیجه تأسیس شاخه های متعدد مدارس محلی در مناطق مختلف چندبرابر شده است. امامان آن ها به طور عمده از سوی مردم محلی تعیین می شوند بدون این که مقامات حکومتی نقشی در آن ایفاکنند. از آنجا که امامان معاش های ماهانه و اغلب غذای رایگان از مردم دریافت می کنند، این امتیازات خانواده ها را به فرستادن فرزندان شان به مکاتب دینی تشویق می کند تا خود آن ها امام شوند. با وجود این، اکثر خانواده هایی که فرزندان شان را به این گونه مدارس می فرستند از این واقعیت که ممکن است آن ها نه تنها به علمای دین بلکه به سربازان نظامی نیز مبدل شوند کاملا آگاهی ندارند. این رویکرد سربازگیری طالبان، چنانچه در مطالعات موردی دو ولایت دیده خواهد شد، نتایج مؤثری در میدان نبرد داشته است.
قضیه ی فاریاب
یکی از ولایت هایی که طالبان تلاش خود را برای جلب و جذب نیروی محلی در آن متمرکز کرده فاریاب است. مطابق ارقام سازمان ملل متحد، اوزبیک ها بیشتر از نصف جمعیت را در این ولایت تشکیل می دهند.(۲) فاریاب دارای اهمیت استراتژیک است چراکه بخش های غربی کشور را با شمال وصل می کند- طالبان برای تصرف مزار شریف در ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷از راه فاریاب پیشروی کردند و نیروهای ضدطالبان نیز برای پس گرفتن این شهر در سال ۱۳۸۰از طریق فاریاب آمدند. این ولایت از ۱۴ ولسوالی تشکیل شده است؛ افزون بر آن، ولسوالی غورماچ، در ولایت همجوار بادغیس، در غرب فاریاب نیز گاهی بخشی از فاریاب به حساب می آید. (۳)
تخمین فیصدی دقیق بخش های تحت کنترل حکومت یا طالبان در این ولایت دشوار است. اما رویهم رفته فاریاب، یکی از ولایت های شمال-غربیبه شمار می رود که جنگ بر سر کنترل آن جریان دارد. درحال حاضر، برای تسلط بر شش ولسوالی آن: المار، کوهستان، خواجه سبزپوش، شیرین تگاب، دولت آباد و غورماچ جنگ شدید جریان دارد. براساس اطلاعات منابع مختلف محلی، ساحه نفوذحکومت به مراکز ولسوالی ها و چند کیلومتری اطراف آن ها محدود شده است. کوهستان در تابستان ۱۳۹۵در آستانه سقوط به دست طالبان قرار گرفت و طبق گفته خبرنگاران محلی در سه ولسوالی دیگر- قیصار، گرزیوان و پشتون کوت- حکومت و شورشیان هر کدام بر حدود نصف خاک آن کنترل دارند. بخش های باقیمانده این ولایت- مرکز ولایت میمنه، ولسوالی های اندخوی (دومین شهر بزرگ این ولایت)، خان چارباغ، بلچراغ، قرغان و قرم قل- نسبتا آرام است و فعالیت طالبان به قریه های دورافتاده محدود شده است.
کریم یورش، سخنگوی قوماندانی امنیه ولایت فاریاب، به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت که جنگجویان طالب در فاریاب همه، افراد محلی- اعم از اوزبیک، تاجیک و پشتون- هستند. اما دستیابی به آمار دقیق آن ها، یا تعداد کسانی که از طریق شبکه های مدارس اوزبیک جدیدا جلب و جذب شده اند، دشوار است. طبق گفته یورش، طالبان جنگجویان جدیدی را از مناطق تحت کنترل شان استخدام کرده اند که باعث افزایش تعداد کلی آنها شده است. به نظر او بیش از ۳۰۰۰ جنگجوی طالب در فاریاب فعالیت دارند. اما این گونه ارقام غالباً توأم با مبالغه است و مسئولان محلی نیز اغلب تصویر واضحی از ترکیب قومی گروه های شورشی ندارند.
اما نکته قابل توجه این بوده است که فرماندهان جوان از مردم اوزبیک ساکن ولایت فاریاب به طور فزاینده نقش عمده ای را در شورش محلی بازی کرده اند. یک نمونه برجسته قاری صلاح الدین ایوبی از ولسوالی المار است. او به عنوان والی نام نهاد این ولایت و رئیس کمیسیون نظامی ولایتی از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴یعنی تا زمانی که طبق گزارش ها هنگام عبور به سوی قندهار در ولایت هرات توسط ریاست امنیت ملی بازداشت شد (بیانیه ریاست امنیت ملی را اینجا بخوانید) کار می کرد. ایوبی صدها جنگجو را علیه نیروهای دولتی در فاریاب بسیج کرده و کمپ ویژه آموزشی معروف به کمپ’ایوبی‘را برای آن ها در ولسوالی دولت آباد، ، تأسیس کرده بود. طبق گفته منابع نزدیک به طالبان، ده ها مشاور نظامی در آنجا چگونگی شلیک سلاح های سبک و راکت انداز را به جنگجویان محلی تدریس می کنند و آموزش فیزیکی به آنها می دهند. در قوس/جدی ۱۳۹۳، طالبان نخستین بخش از یک سری ویدیوهایی را در باره این کمپ منتشر کردند که جنگجویان را در حال آموزش و برخی را در حال شلیک تفنگ از وسایط نقلیه در حال حرکت ، نشان می داد. یکی از آموزگارانی که با او مصاحبه شده در باره آموزش نظامی در حال انجام، به زبان اوزبیکی صحبت می کند. ویدیوهای دیگر، صلاح الدین را در حال ایراد سخنرانی ها، باز هم به زبان اوزبیکی، در باره ارزش’جهاد‘ و تشویق جنگجویان، نه تنها در فاریاب بلکه در سراسر کشور نشان می دهد (این ویدیو دیگر در سایت اینترنتی رسمی طالبان موجود نیست). (خبرنگاران و مسئولان محلی در صحبت با شبکه تحلیلگران افغانستان صحت این ویدیو ها را تایید کردند).
اما بازداشت ایوبی مانع شورش در فاریاب نشده است. طالبان فورا جایگزینی به نام مفتی مظفر که یک اوزبیک جوان دیگر اما این بار از ولایت سرپل است را معرفی کردند. طالبان تحت رهبری او در تلاشی برای اشغال مرکز ولایت فاریاب در میزان/عقرب ۱۳۹۴ بر میمنه حمله کردند. این درگیری چندین ساعت طول کشید تا این که در نهایت نیروهای امنیتی ملی افغانستان موفق به عقب راندنشورشیان شدند (گزارش را اینجا بخوانید). افزون برآن، انتشار ویدیوها در مورد فعالیت کمپ آموزشی که به رغم رهبری آن توسط مظفر کماکان ’کمپ ایوبی‘خوانده میشود، ادامه یافت.
از سال ۱۳۸۷ تاکنون، مدتها قبل از ایوبی و مظفروالی نام نهاد طالبان برای فاریاب اکثرایک اوزبیک بوده است. در اکثر ولسوالی های این ولایت با جمعیت عمدتاً اوزبیک، اوزبیک ها همراه با تعداد محدودی از تاجیک ها، به عنوان مسئولان طالبان کار می کنند. فقط در سه ولسوالی باقیمانده – قیصار، دولت آباد و شیرین تگاب- که پشتون ها بخش قابل توجهی از جمعیت محلی را تشکیل می دهند، پشتون ها در منصب های میانی خدمت می کنند. در این ولسوالی ها نیز ولسوال های نام نهاد پشتون های محلی هستند: مولوی علاوالدین در قیصار، ملا راز محمد خنجری در دولت آباد و ملا میرآغا واثق در شیرین تگاب.
قضیه ی سرپل
در سرپل نیز طالبان اداره و ساختار نظامی فعالی را ایجاد کرده که به طور عمده از افراد محلی غیرپشتون تشکیل شده است. سرپل که در شرق فاریاب واقع است و هفت ولسوالی(بلخاب، گوسفندی، صیاد، کوهستانات، سانچارک، سوزمه قلعه و مرکز سرپل) دارد دارای جمعیت اکثریت اوزبیک (۳۱ درصد) است اما طبق ارقام سازمان ملل متحد گروه های قابل توجهی از تاجیک (۲۵ درصد)، هزاره (۲۲ درصد) و ایماق (۱۱ درصد) و نیز دسته های از عرب ها و پشتون ها نیز در آنجا ساکن هستند.
از سال ۱۳۹۱ تاکنون، این ولایت به مرکز امن طالبان تبدیل شده است. (در زمان امارت، ولسوالی بلخاب یک مرکز مقاومت علیه طالبان بود). در حال حاضر، طالبان بیش از نصف ولایت را کنترل می کنند. برای مثال، کوهستانات در سرطان/اسد ۱۳۹۴ کاملا در کنترل طالبان درآمد در حالی که بر سر کنترل سوزمه قلعه و صیاد جنگ شدیدی جریان دارد وکنترل حکومت به مرکز این ولسوالی ها و روستا های اطراف محدود شده است. در سانچارک، ولسوالی ای که جنگ بر سر کنترل آن ادامه دارد، حکومت تقریبا بر ۵۰ در صد از قلمرو آن کنترل دارد و بخش های باقیمانده آن در دست طالبان است. این گروه حضور خود در مناطق همجوار مرکز ولایت را نیز حفظ کرده است. برای مثال، شیرم ها، منطقه ای که در ده کیلومتری غرب دفتر والی، یعنی درست خارج از مرزهای شهر، قرار دارد کاملا تحت کنترل طالبان است (تحلیل قبلی ما را اینجا بخوانید). در دو ولسوالی باقیمانده گوسفندی و بلخاب، کنترل حکومت بهتر اما هنوز محدود است.
پست ها در اداره نام نهاد طالبان و کمیسیون نظامی آن ها در سرپل در اختیار فرماندهان غیرپشتون قرار دارد. عطاءالله عمری، والی نام نهاد این ولایت، که یک اوزبیک و در اصل از فاریاب است، رهبری این تحریک را در این ولایت در دست دارد. معاونش، قاری قدرت، تاجیکی است که تحصیلات دینی را در مدرسه منهاج السراج در این ولایت فراگرفته است. کمیسیون نظامی تحت رهبری یعقوب، ایماقی از مرکز ولایت سرپل قرار دارد در حالی که کمیسیون عدلی و قضایی توسط صبغت الله روحانی، عربی از قریه شیرم ها نزدیک مرکز ولایت، اداره می شود. طالبان واحد ویژه ای نیز ایجاد کرده اند که مؤظف به انجام حملات تروریستی و ترور مسئولان حکومتی است. این واحد توسط احمدی، اوزبیکی از قریه لغمان ها نزدیک مرکز ولایت، رهبری می شود. ترکیب چند قومی افراد کلیدی بازتاب دهنده ماهیت این ولایت است. طبق گفته اسدالله خرم، عضو شورای ولایتی، تنها مردم اوزبیک نیستند که جنگجو فراهم می کنند. خرم به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت که تاجیک ها، ایماق ها و عرب ها نیز به طور قابل توجهی در این شورش دخیل هستند. برای مثال، در کوهستانات که دارای جمعیت قابل توجه ایماق و تاجیک است، شورش را ایماق ها و تاجیک ها رهبری می کنند در حالی که در سوزمه قلعه که داری اکثریت اوزبیک است، شورش تحت رهبری اوزبیک ها قرار دارد.
طالبان، در سرپل نیزمانند فاریاب، ویدیوهای تبلیغاتی منظم در باره فعالیت های شان در این ولایت منتشر می کنند. یک ویدیو که در سال ۱۳۹۴نشر شد جمعیت بزرگی متشکل از صدهاجنگجوی طالب را نشان میدهد که در حال رانندگی وسایط تصرف شده از نیروهای امنیتی هستند و حمایت شان را از رهبر جدید وقت (و اکنون متوفای) طالبان، ملا اختر محمد منصور اعلان می کنند. والی نام نهاد طالبان عطاءالله عمری سخنرانی ای را به دو زبان عمده محلی، دری و اوزبیکی، ایراد کرد. در ویدیوی دیگری که در جوزا/سرطان ۱۳۹۵ منتشر شد، طالبان در سرپل به رهبر جدید بعدی خود هیبت الله آخندزاده (ویدیو را اینجا ببینید) بیعت می کنند. خبرنگاران محلی، بزرگان و اعضای شورای ولایتی در صحبت با شبکه تحلیلگران افغانستان تأیید کردند که این جنگجویان محلی و ویدیو حقیقی اند.
جنرال دوستم و حملات متقابلش
جذب موفقانه اوزبیک ها توسط طالبان در شمال افغانستان چالش جدی برای سلطه نظامی و سیاسی چهره برجسته اوزبیک های افغانستان، جنرال عبدالرشید دوستم، رهبر حزب جنبش، ایجاد کرده است. تاکنون دوستم موفقانه خودرا به عنوان تنها رهبر جامعه اوزبیک کشور تبارزداده است. او توانسته است بانک رای اوزبیک ها را در دو انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸ و ۱۳۹۳) به برندگان (پشتون)’تحویل بدهد‘. (در انتخابات ۱۳۸۳، او با ورود به رقابت به عنوان کاندیدا و کسب ده درصد از رای های ریخته شده در سراسر کشور این کنترل خود را تثبیت کرد). در سال ۱۳۹۳، این تاکتیک بالاترین مقام را که یک اوزبیک تاکنون در دولت افغانستان داشته است برای او به ارمغان آورد و معاون نخست رئیس جمهور اشرف غنی شد. مطالعات موردی بالا در مورد فاریاب و سرپل نشان می دهد که’اوزبیکی سازی‘ شورش محلی طالبان، اینک نخستین چالش نظامی را برای دوستم در جایی که برای سال ها ’قلب سرزمین‘ اش بوده است، به نمایش می گذارد (او پایگاه قدرت قبلی خود، مزار شریف و در کل ولایت بلخ، را در یک مبارزه قدرت در سال ۱۳۸۳به عطا محمد نور واگذار کرد).
ماهیت تهدید طالبان در شمال باعث شده است که دوستم تلاش های قابل توجهی در مبارزه با آن و برای جلوگیری از نفوذ فزاینده طالبان در میان مردم اوزبیک به خرج دهد. او تعدادی از حملات متقابل را علیه طالبان که در جوزا/سرطان ۱۳۹۴ شروع کرد شخصا رهبری کرده است. این حملات متقابل شامل نیروهای امنیتی ملی افغانستان و نیروهای محلی (که به عنوان ملیشه،’گروه های خیزش‘، یا در گزارش یوناما در مورد تلفات ملکی،’گروه های مسلح طرفدار حکومت‘ یاد می شوند) هردومی شد.سه عملیات اینچنینی در سال های ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ تنها در فاریاب بصورت گرفته است. در مصاحبه ای در ماه اسد ۱۳۹۴(اینجا ببینید)، دوستم به طالبان هشدار داد که تا وقتی که آنها سلاح های خود را به زمین نگذاشته و به روند صلح نپیوسته اند، با پیامدهای آن رو به رو خواهند شد. در اسد ۱۳۹۴، او با شرکت در یک گردهمایی در ولسوالی المار فاریاب وعده داد که این ولایت را از وجود طالبان “در ظرف دو روز” پاکسازی خواهد کرد کرده و و آن را دوباره امن خواهد ساخت (گزارش رسانه ها را اینجا ببینید).
در این میان بعضی از موفقیت های اولیه اما بدون نتایج قابل توجه دراز مدت به دست آمد. پس از چندین هفته در فاریاب در سال ۱۳۹۴، نیروهای دوستم توانستند ستیزه جویان را از اکثر بخش های ولسوالی های قیصار، غورماچ، دولت آباد و شیرین تگاب بیرون برانند. پس از آن، دوستم به سرپل رفت تا عملیات های تصفیه ای مشابهی را در آنجا هماهنگی کند. نیروهای امنیتی ملی افغانستان در فاریاب، اما، بدون تأسیس پایگاه قومی نظامی برای حفاظت از مناطق پاکسازی شده، امنیت را به نیروهای محلی، به شمول پولیس ملی افغانستان، پولیس محلی افغانستان و’گروه های خیزش‘ ضد طالبان سپردند که در نتیجه طالبان توانستند کنترل بیشتر این مناطق آسیب پذیر را دوباره به دست بگیرند.
در جوزا/سرطان ۱۳۹۵، دور دوم حملات متقابل علیه شورشیان در ولسوالی های دولت آباد، شیرین تگاب و خواجه سبزپوش تحت فرماندهی شخص دوستم شروع شد. این بار نیز نیروهای امنیتی ملی افغانستان و نیروهای ملیشه شرکت کردند و باز هم اکثر بخش های این ولسوالی ها از حضور طالبان پاکسازی شد. با برگشت جنرال دوستم به کابل ، این حمله متقابل اما ناتمام باقی ماند.
در میزان/عقرب ۱۳۹۵، او برای بار سوم یونیفورم نظامی خود را به تن کرد تا به هماهنگی عملیات های تصفیه ای در ولایت فاریاب، به خصوص با نگاهی به ولسوالی غورماچ، که مرکز آن از سوی شورشیان کنترل می شد و یک پایگاه اردوی ملی افغانستان در آن در محاصره قرار گرفته بود، بپردازد. پس از نه روز متوالی جنگ و مقاومت شدید از سوی طالبان، مرکز ولسوالی غورماچ تصفیه شد و جنرال دوستم به مقر اصلی خود شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان، برگشت.
استفاده دوستم از ملیشه ها در حملات متقابل، پرسش های جدی ای همراه با اتهاماتی مبنی بر بدرفتاریملیشه ها با افراد غیرنظامی، به خصوص در مناطق پشتون نشین، (برای مثال، این گزارش دیدبان حقوق بشر و گزارش رسانه ها را اینجا ببینید) را برانگیخت. هیئت معاونت سازمان ملل در افغانستان (یوناما) در گزارشی پیرامون تلفات ملکی، از استفاده’گروه های مسلح طرفدار حکومت‘در نبرد با طالبان در سطح ملی ا ابراز نگرانی کرده اما توجه خاصی به رفتار این گروه ها در ولایت فاریاب و شمال معطوف داشته است. در گزارش آمده است که این نیروها “تعمدا به کشتارها، تجاوزات، اخاذی، ارعاب و سرقت دارایی ها” پرداخته اند. (گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان را اینجا ببیند). یوناما می گوید که این ملیشه ها هیچ مبنایی در قانون افغانستان ندارند و “فاقد آموزش هایی که برای نیروهای امنیتی ملی افغانستان فراهم می شود و انضباط و پاسخگویی که از طریق یک ساختار رسمی فرماندهی وضع می شود،هستند.”
اتکا برملیشه ها برای افزایش توان نیروها به وضوح مشکل آفرین است. جنرال دوستم نیز به ضعف های موجود در نیروهای امنیتی ملی افغانستان اشاره کرده است و رهبری ملی را در این مورد مقصر می داند.بعد از سومین’مأموریت‘ اش در شمال، در اوایل عقرب ۱۳۹۵، او هم رئیس جمهور اشرف غنی و هم رئیس اجرائیه عبدالله عبدالله را مورد انتقاد شدید قرار داد (گزارش ها را اینجا و اینجا ببینید) و آن ها را به تبعیض قومی در تعیینات و نیز به گماشتن رهبران بی کفایت بر اساس تصامیم سیاسی متهم کرد. او به فساد فاحش در وزارت داخله نیز اشاره کرد و گفت که پست ها در نیروی پولیس خرید و فروش می شود. دوستم گفت که همه این موارد باعث تضعیف توانایی و روحیه جنگی سربازان شده است.
به رغم تلاش های دوستم و دستاوردهای جزئی- ولایت های فاریاب و سرپل پرتنش باقی مانده است. به خصوص در ولسوالی غورماچ فاریاب که جنگ بر سر کنترل آن جریان دارد، نیروهای امنیتی ملی افغانستان کنترل بخش هایی از مرکز ولسوالی، منطقه ای تا شعاع حدود دو کیلومتر در اطراف مقر ولسوالی، را در کنترل دارند، در حالی که سایر قلمرو آن توسط شورشیان اداره می شود. در ولسوالی همجوار المار، طالبان در تلاشی برای تصرف مرکز ولسوالی در ماه جدی ۱۳۹۵ یک حمله تهاجمی به مقیاس وسیع را علیه نیروهای امنیتی ملی افغانستان انجام دادند. این درگیری برای چند روز ادامه پیدا کرد و صدها خانواده به شهر میمنه آواره شدند. سرانجام، نیروهای امنیتی ملی افغانستان، با پشتیبانی نیروی هوایی ، توانستند از پیشروی طالبان جلوگیری کنند (گزارش را اینجا بخوانید).
چالشی برای سلطه جنبش در میان اوزبیک ها؟
مقاومت طالبان در ولایت های با اکثریت اوزبیک فاریاب و سرپل نشان می دهد که تلاش آن ها برای سربازگیری از میان گروه های اکثریت قومی محلی موفق بوده است. آن ها پایگاهی را در میان این گروه ها ایجاد کرده اند که نیروهای امنیتی ملی افغانستان و نیروهای حزب جنبش قادر به از بین بردن آن نبودند. این یافته ها، تحقیقات قبلی شبکه تحلیلگران افغانستان که به علمای غیرپشتون به مثابه نقاط ورود برای سربازگیری و بسیج در شمال افغانستان اشاره دارد را نیز تأکید می کند (این گزارش ۱۳۸۹ شبکه تحلیلگران افغانستان را ببینید).
تحقیقاتی بیشتری باید در باره این که چگونه و چرا، دقیقا، توازن محلی قدرت تغییر کرده است انجام شود. اما می توان فرض کرد که یک عامل اساسی این است که برای نخستین بار، نیروهای مذهبی محافظه کار و به خصوص علمای دینی در مناطق روستایی هردو ولایت در میان طالبان که اینک’چندقومی‘ است نیروی نظامی و سیاسی ای دارند که حاضرند به آن تعلق داشته باشند و بپیوندند. آنها به طالبان، به عنوان جنبشی مینگرند که می تواند علیه سلطه دوستم و حزب جنبش اش در میان اوزبیک ها که قبلا به چالش کشیده نشده است، بایستد.
با وجود این، دوستم ثابت کرده است که هنوز قادر به کسب آرای اوزبیک ها است درحالی که جنبش، که یک حزب نسبتا سکولار، دارای پایگاه شهری (در بستر افغانستان) و پایگاهی در حکومت مرکزی است، نیز نشان داده است که می تواند انتخاب کنندگان خود را به گونه مؤثر سازماندهی کند. جذابیت طالبان برای بسیاری از اوزبیک های جوان، دارای تحصیلات مدرسه ای افزایش یافته و ممکن است تهدید فزاینده ای برای حکومت و جنرال دوستم هردو به شمار آید.
ویرایش توسط توماس روتیگ، کیت کلارک و برهان عثمان
(۱) جمعیت طلبای افغانستان ابتکار علما و طلاب دینی از شمال افغانستان در سال ۱۳۶۶ در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی بود. شاخه اصلی آن در ابتدا در پیشاور فعالیت می کرد اما این جمیعت بعدا به مدارسی در لاهور، کویته و کراچی گسترش یافت. طبق گفته اعضای آن، این جمعیت اکثرا از طریق اقدامات خیریه و کمک هایی تمویل می شد که از جمعیت مهاجر مناطقشمالی افغانستان در پاکستان جمع آوری می شد. این جمعیت روابطی با کدام تنظیم خاص جهادی نداشت؛ اما اعضای آن اغلب در جنگ علیه شوروی ها به صورت انفرادی شرکت می کردند. پس از این که مولوی رقیببیعت خود را با ملاعمر در سال ۱۳۷۴ اعلان کرد، بسیاری از اعضای برجسته این جمعیت مانند سید غیاث الدین (که زمانی به عنوان رئیس این جمعیت کار می کرد) ووزیر تاجیک تبار حج در زمان امارت طالبان بود، و مولوی ضیاءالرحمان، تاجیکی که به عنوان والی ولایت لوگر در زمان رژیم طالبان کار می کرد و اکنون عضو دفتر قطر است، باپیروی از رقیببا ملاعمر بیعت کردند. این جمعیت دیگر در پاکستان فعال نیست اما بسیاری از چهره های متنفذ سابق به عنوان معلمان دینی در افغانستان کار کردند و کماکان کار می کنند.
(۲) طبق گزارش ولایتی یوناما در سال ۱۳۸۶، ترکیب قومی قرار ذیل است: اوزبیک (۵۱ درصد)، تاجیک/ایماق (۲۲.۳ درصد) و پشتون (۸.۶ درصد).
(۳) مسأله ولسوالی غورماچ و این که به کدام ولایت تعلق دارد در این گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان در باره ولایت همجوار بادغیس بحث شده است. ۱۴ ولسوالی فاریاب عبارتند از: قیصار، المار، پشتون کوت، خواجه سبزپوش، شیرین تگاب، دولتآباد، اندخوی، خان چارباغ، قرم قل، قرغان، بلچراغ، گرزیوان، کوهستان و میمنه.
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱۵ ثور / غويی ۱۳۹۹