Afghanistan Analysts Network – Dari Pashto

جګړه او سوله / جنگ و صلح

دولت اسلامی در ’خراسان‘: چگونه آغاز شد و اکنون در چه موقعیتی در ننگرهار قرار دارد

برهان عثمان 28 دقیقې

شاخه محلی دولت اسلامی در افغانستان و پاکستان، دولت اسلامی در ولایت خراسان، مسئولیت حمله انتحاری بر اعتراضات علیه مسیر خط انتقال برق از ترکمنستان موسوم به توتاپبه تاریخ۲ اسد ۱۳۹۵در کابل را به عهده گرفته است. این حمله باعث کشته شدن بیش از ۸۰ نفر و جراحت بیش از ۲۳۰ نفر دیگر در میدان دهمزنگ در غرب کابل شد. هدف حمله (در ۲ اسد)، که یک راهپیمایی اعتراضی صلح آمیز و مدنی هزاره های شیعه غیرمرتبط با جنگ و فاقد اهمیت نظامی بود، ظاهرا نشان می دهد که این حمله در حقیقت، کار دولت اسلامی بوده است. برهان عثمان، پژوهشگر شبکه تحلیلگران افغانستان، به بررسی ظهور و گسترش دولت اسلامی در ولایت خراسان و رابطه آن با طالبان و حکومت افغانستان می پردازد. با توجه به گذشته متلاطمدولت اسلامی ولایت خراسان، به شمول تجربه فشار شدیددر ولایت ننگرهار (برخلاف بلندپروازی های توسعه طلبانه در کل کشور)، به نظر می رسد که دولت اسلامی ولایت خراسان برای جلب توجه و تقویت روحیه جنگجویانش اینک قصد دارد در جاهایی مثل کابل دست به حملاتی بزند.

گروه دولت اسلامی ولایت خراسان،تا سرطان/اسد ۱۳۹۵، پایگاه امنی در چهار ولسوالی ولایت ننگرهار در شرق افغانستان ایجاد کرده است.این گروه در جاهای دیگر کشور، نتوانست کاری از پیش ببرد (تحلیلی از وضعیت سراسری در ماه میزان  ۱۳۹۴را اینجا بخوانید). پیشقراول این حرکت یک سال و اندی قبل گروهی از ستیزه جویان پاکستانی بود که سالها به عنوان’مهمان‘ حکومت افغانستان و مردم محل در آنجا به سر برده بودند. این ستیزه جویان، در حالی که ابتدا از حمله بر نیروهای افغان اجتناب می ورزیدند، با حمله بر طالبان و تصرف قلمرو آنها پرده از بیعت های جدید خود برداشتند. این گروه، از زمان ظهور در ولایت ننگرهار تاکنون، دشمنان زیادی برای خود ساخته و شاهد از دست دادن تدریجی ساحه تحت تسلط خود بوده است.

پیشقراولان

دولت اسلامی در اوایل دلو ۱۳۹۴،از گسترش خود به ولایت خراسان خبر داد. اما آنچه بعداً به عنوان نماینده اصلی دولت اسلامی ولایت خراسان قدعلم کرد، از دیر زمانی عناصری در میدان های نبرد افغانستان داشت. هرچند نخستین مورد از حضور دولت اسلامی ولایت خراسان که توجه عمومی را به خود جلب کرددر جدی/دلو همین سال (چنانچه در ذیل مورد بحث قرار گرفته است)در هلمند تثبیت شد، پیشقراولان واقعی دولت اسلامی اما در ولایت ننگرهار ظهور کرده اند. جنگجویان پیشگام دولت اسلامی شاخه خراسان ستیزه جویان پاکستانی بودند که مدت ها قبل در ولسوالی های جنوب شرقی ولایت ننگرهار، در منطقه سفیدکوه  یا دامنه های هم مرز آن با ایجنسی های قبایلی در جانب پاکستانی خط دیورند مستقر شده بودند.

این ستیزه جویان، پیش از آنکه تصمیم به پیوستن به دولت اسلامی ولایت خراسان بگیرند، با عناوین مختلف، عمدتاً زیر چتر تحریک طالبان پاکستان که پیوسته رو به تضعیف است، فعالیت می کردند. بخش عمده این ستیزه جویان، از سال ۱۳۸۹به بعد اساساً از ایجنسی های قبایلی اورکزی، وزیرستان شمالی و خیبر به ننگرهار سرازیر می شد. طبق گفته باشندگان محل، نخستین گروه های ستیزه جویان پاکستانی در پی یک عملیات  ارتش پاکستان در آن سال از اورکزی به ولایت ننگرهار آمدند. آنها، اغلب با خانواده های شان، ظاهرا به دلیل این که از عملیات های نظامی ارتش پاکستان فرار کرده اند،داخل افغانستان میشدند. این ستیزه جویان از جمله در ولسوالی های اچین، نازیان، کوت، ده بالا، رودات و غنی خیل مستقر شدند. آن ها که خود را پناهجویان آواره می خواندند، خواهان حمایت مردم محل در ننگرهار شدند. مردم وظیفه اخلاقی خود می دانستند که به برادران پشتون خود که از خشونت در شهرهای شان فرار می کردند، دست کمک دراز کنند. این’مهاجرین‘به ایجاد مدارس و مکاتب برای فرزندان خود در اچین و نازیان نیز پرداختند.

رفته رفته معلوم شد که این مهاجرین فراتر از افراد ستمدیده ملکی و متقاضیان کمک های انسان دوستانه هستند. آنها مسلح بودند و نشان دادند که با گروه های ستیزه جوی پاکستانی بیعت دارند. طبق اظهارات رهبران متنفذ قومی در ولسوالی های میزبان ستیزه جویانکه در بر قراری ارتباط با آنها نقش  داشتند، حکومت افغانستان به امید استفاده از این مهمانان علیه پاکستان، به جذب تعدادی از جنگجو از  میان آنها اقدام ورزید. بزرگان قبایلی که با رقبای خود بر سر زمین یا حاکمیت نزاع داشتند نیز کوشیدند حمایت یکی از گروه ها را به دست بیاورند. معروف ترین  مورد از این که جنگجویان در ننگرهار مسکنی با آغوش باز یافتند، گروه لشکر اسلام به رهبری منگل باغ است. (۱) ساکنان محل ارقام متفاوتی از تعداد این گروه برخاسته از خیبر ایجنسی ذکر می کنند، اما بر اساس یک برآورد کلی، تعداد آن ها در سه سال گذشته کمتر از ۵۰۰نفر نبوده است.

حمایت حکومت افغانستان از افراد منگل باغ برای ساکنان ولسوالی های سپین غر نزدیک خط دیورند یک راز آشکار است. ساکنان اچین میزبانی سخاوتمندانه از افراد جنگجوی«موی دراز» لشکر اسلام در خانه های بزرگان قومی شینواری، مانند ملک عثمان و ملک نیاز، را در آنجا به خاطر دارند. آن ها پرچم سیاه خود را، مدت ها قبل از آنکه دولت اسلامی ولایت خراسان پرچمی به همین رنگ اما نمادها و شعارهای متفاوت را به اهتزاز در آورند، به منطقه معرفی کردند. طبق گفته ساکنان محل، پرچم های لشکر اسلامی در تابستان سال ۱۳۹۳بر فراز اکثر خانه های دره مامند در اچین افراشته بود. امروزه، لشکر اسلام یک شریک اجرا کننده دولت اسلامی ولایت خراسان در ننگرهار است. جنگجویان منگل باغ، به طور عمده از قبیله افریدی که اکثرا از خیبر ایجنسی هستند، در واقع با دولت اسلامی ولایت خراسان ادغام نشده اما در چنان یک هماهنگی نزدیک با آن کار می کنند که بسیاری از مردم محل گمان میبرند که این جنگجویان به یک شاخه دولت اسلامی ولایت خراسان تغییر ماهیت داده اند. جنگجویان منگل باغ در یک توافق آشکار تقسیم قدرت کنترل ولسوالی نازیان را به دست آورده اند. این امر مثل یک تفویض صلاحیت از طرف دولت اسلامی ولایت خراسان به نظر می رسد. مدت هاست که لشکر اسلام بخش عمده ای از ستیزه جویان پاکستانی را در نازیان تشکیل داده است.

با وجود این، تلاشهای ریاست امنیت ملی افغانستان برای جذب ستیزه جویان پاکستانی در ننگرهار به لشکر اسلام یا ستیزه جویان از خیبر محدود نبوده است. بزرگان و ساکنان عادی اچین، نازیان و کوت گواهی می دهند که به جنگجویان ایجنسی های اورکزی و مهمند، که به دسته های مختلف تحریک طالبان پاکستان تعلق دارند، اجازه گشت و گذار آزادانه در سراسر این ولایت و نیز معالجه در شفاخانه های دولتی داده شده است. زمانی که این جنگجویان خارج از مرکز خود در ولسوالی های جنوبی ننگرهار می روند، با خود سلاح حمل نمی کنند. مسئولان حکومتی نیز، مانند بزرگان قومی و سیاستمداران طرفدار حکومت در جلال آباد، در گفت و گوهای محرمانه با شبکه تحلیلگران افغانستان، این نوع رابطه میان بخش هایی از ستیزه جویان پاکستانی و ریاست امنیت ملی را تصدیق کرده اند. آنها این حالت را به مثابه واکنشی در مقیاس کوچکتر در برابر حمایت نهادینه شده، وسیع و دراز مدت پاکستان از طالبان افغان در جنگ شان علیه حکومت افغانستان تعریف کردند.

در خزان ۱۳۹۴، منابع حکومت افغانستان تعداد خانواده های مهاجر در ولایت ننگرهار را بیش از ۲۰۰۰ تخمین زدند. همه مردان این خانواده ها ظاهرا درگیر فعالیت های مسلحانه نیستند. بنابراین، تعیین تعداد دقیق ستیزه جویان مهمان فعال در زمان مشخصی دشوار است.  با وجود این، در اواخر سال ۱۳۹۳، به نظر می رسید که تعداد آن ها خیلی بیشتر از ۱۰۰۰ بوده است.

این منابع ادعا می کنند که ریاست امنیت ملی از تحت الحمایه های شان توقع داشت علیه حکومت پاکستان بجنگند. همچنین ریاست امنیت ملی برای این تحت الحمایه های خود این نقش را در نظر داشت تا در مناطقی که از آن ها پذیرایی می شد علیه طالبان افغانستان بجنگند یا این که دست کم به عنوان خاکریز در برابر شان قرار بگیرند. اما در واقع بعضی از آن ها به این کار مبادرت ورزیدند. با اینکه افراد منگل باغ به طور تصادفی در رویارویی های نه چندان خونین با طالبان افغانستان درگیر می شدند، ستیزه جویان دیگر زیر چتر تحریک طالبان پاکستان اما در اوایل از رویارویی با همتایان افغان خود کلا اجتناب ورزیدند و گاهی به حفظ روابط نسبتا دوستانه خود با آن ها ادامه دادند.

جدایی از طالبان افغانستان

در حالیکه ستیزه جویان تحریک طالبان پاکستان عمدتاً از ولسوالی های قبایلی مختلف در طرف پاکستانی خط دیورند در ولسوالی های سپین غر ننگرهار از اواخر سال ۱۳۸۸ تاکنون حضور داشتند، اما طرز رفتار آنها بازتاب دهنده فقدان انسجام کلی در درون تحریک طالبان پاکستان بود. تحریک طالبان پاکستان معمولا کنترل و حاکمیت اندکی بر جنگجویان، به شمول جنگجویانی که در سراسر ننگرهار پراکنده بودند، داشت. همزمان با ظهور شکاف های وسیعتر در صفوف تحریک طالبان پاکستان در پی کشته شدن رهبر این گروه حکیم الله محسود در عقرب/قوس ۱۳۹۲، ستیزه جویان در ننگرهار نیز به دسته های مستقل و اغلب کوچکتر اما بی رحمتر از پیش تقسیم شدند. این الگو در سراسر سال ۱۳۹۳ادامه یافت. سلسله فرماندهی در مرکز تحریک طالبان پاکستان و نیز روابط آن با طالبان محلی افغانستان به خاطر رفتار فزاینده غارتگرانه اعضای آن که با هدف قرار دادن  افغان ها و پاکستانی ها به طور منظم در اخاذی، اختطاف ها و جزیه گرفتن ها دست داشتند، صدمه دید. آن ها با ارسال پیام هایی به هواخواهان متمول واقعی یا فرضی طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان در شهرهای پاکستان و افغانستان از آن ها مبالغ هنگفتی پول مطالبه می کردند. هرگاه دریافت کنندگان پیام به این درخواست اعتنا نمی کردند، تهدید می شدند.

از میان همین ’مهمانان‘ بود که، بخش عمده ای از سربازان پیاده دولت اسلامی ولایت خراسان مستقر در ننگرهار، پس از اعلان رسمی گسترش دولت اسلامی به ’ولایت خراسان‘ قد برافراشت.  (۲) آن ها پیش از آنکه بیعت (یا هواداری) خود را با دولت اسلامی آشکارا اعلان کنند، نشانه های دیگری از گروه بندی مجدد  براساس شیوه عملیاتی جدید از خود بروز دادند. آنها از خزان سال ۱۳۹۳، به استقلال عمل از تحریک طالبان پاکستان آغاز کردند،گویا می کوشیدند کنترل خود را در مناطقی که زندگی می کردند، به طور مثال از طریق ایجاد پستهای بازرسی موقت، به نحوی تثبیت کنند. همچنین به نظر می رسید آن ها با انتقال محموله های عظیم اسلحه از دره تیره در خیبرایجنسی با کمیت و تناوب بی سابقه، در حال آماده شدن برای یک نبرد عمده بودند. این کار با موج جدیدی از ورود خانواده های مهاجر از خیبر ایجنسی و وزیرستان شمالی همزمان بود. عملیات خیبر۱ ارتش پاکستان، که در میزان/عقرب۱۳۹۳ راه اندازی شد و عملیات بعدی خیبر ۲ که در حوت ۱۳۹۳/حمل ۱۳۹۴ شروع شد، تا حدی آغازگر این موج بوده است. طبق گفته مسئولان پاکستانی، هدف عملیات های دو مرحله ای خیبر، که ایجنسی های خیبر و بخش هایی از اورکزی را هدف قرار داد، بیرون راندن ستیزه جویانی بود که از عملیات ضرب عضب در وزیرستان شمالی به آن جا فرار کرده بودند. این نقل مکان های فزاینده در ولسوالی های اچین، نازیان و تا حدود کمتر، در ده بالا و کوت متمرکز بود. اسلحه به وسیله قاطر به ولسوالی های فوق الذکر انتقال می یافت و توزیع می شد بلکه تا به ولسوالی ازره ولایت لوگر نیز عبور داده می شد. مقدار زیادی از این اسلحه در دره مامند اچین انبار گردید. طبق برآورد ساکنان محل، بیش از ۳۰بار قاطر اسلحه از تیره و یا از طریق تیره تنها به مامند در ولایت ننگرهار از (اواخر) تابستان ۱۳۹۳ تا جوزا/سرطان ۱۳۹۴ وارد شد. آن ها با نقل قول از ستیزه جویان گفتند که این اسلحه از ارتش پاکستان ضبط شده است و در عملیات های آینده علیه آن مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

چندین ماه لازم بود تا مردم محل بفهمند که ’مهمانان‘ مهاجر شان در واقع چه کار می کردند. در ثور/جوزای ۱۳۹۴، آن ها به این واقعیت پی بردند که مهمانان پرچم های شان را به پرچم های دولت اسلامی تبدیل کرده اند. این ستیزه جویان سپس مامند را که مرکز مهاجرت فزاینده بود، به مقر دولت اسلامی ولایت خراسان تبدیل کردند. این سرزمین های خیلی کوهستانی، که تسخیر آن برای بیرونی ها دشوار است اما راه های سهلتر اکمالاتی و خروج به سمت تیره دارد، یک گزینه مناسب برای مرکز فرماندهی گروه جدید بود، که قبلا مقادیر عظیمی از اسلحه انتقال داده شده از تیره را در مناطق تخته و خراوی مامند ذخیره کرده بودند. قلعه یک بزرگ قبیله به نام ملک نیاز، که مدت ها به عنوان تامین کننده غذا و سرپناه برای برخی از این ستیزه جویان ایفای نقش میکرد، تقریبا به مرکز فرماندهی دولت اسلامی ولایت خراسان مبدل گردید. گزارش های زیادی از اقامت رهبران گروه یاد شده در این دره، دست کم در طول دو ماه اول که بر گسترش دولت اسلامی ولایت خراسان به چندین ولسوالی نظارت می کردند، حکایت داشت. با وجود این، به نظر می رسد رهبران این گروه، پس از آن که نشست هایشان در اواسط سرطان ۱۳۹۴،آماج حملات طیاره های بدون سرنشین قرار گرفت، رویکرد سیارتری را در پیش گرفته باشند.

مامندی ها (ساکنان دره)، آغاز فرمانروایی دولت اسلامی ولایت خراسان از اواخر ماه ثور تا اواسط ماه سرطان ۱۳۹۴را به عنوان یک دوره آسودگی کامل به خاطر میآورند. آنها در آغاز فکر می کرند که دولت اسلامی ولایت خراسان یک نیروی طرفدار دولت درکسوت جدید است و از فرماندهان این گروه نقل می کرند که با اشاره به طالبان افغانستان و رابطه آنها با استخبارات پاکستان، می گفتند “ما اینجا برای مبارزه با امارت سازمان اطلاعات نظامی پاکستان قرار داریم.” واکنش آن ها در برابر نیروهای امنیتی ملی افغانستان باعث می شد که این گروه جدید از جنگجویان سابق برای ساکنان بی خطر تر تلقی شود. از جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان باز هم نقل می کردند که “ما هیچ کاری با نیروهای دولتی نداریم.” اعضای نیروهای امنیتی ملی افغانستان که قبلا به دلیل ترس از رهگیری طالبان به طور پنهانی خانه می رفتند  به سیر آزادانه در این منطقه شروع کردند. مکاتب دولتی باز ماند و کارمندان آن از گشت و گذار آزادانه برخوردار بودند. این که دولت اسلامی ولایت خراسان غذا و سرپناه مورد نیازرا خود فراهم می کرد باعث تقویت این نظریه می شد که آن ها نسبت به طالبان باعث زحمت کمتری می شوند. برعکس، طالبان غذا و سرپناه را از ساکنان می طلبیدند – یا می گرفتند. تنها تغییر عمده در سیاست که بر زندگی مردم تأثیر می گذاشت منع کشت تریاک و فروش مواد مخدر بود. یک سرباز اردوی ملی افغانستان از مامند به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت: “ما آمدن داعش و ناپدید شدن طالبان را جشن گرفتیم. ما می توانستیم بدون ترس از بازرسی طالبان به خانه بیاییم و به گشت وگذار بپردازیم.”

اما از اواسط سرطان ۱۳۹۴ زمانی که یک سلسله’خیزش های‘ مردمی علیه دولت اسلامی ولایت خراسان با حمایت طالبان که نشان دهنده رویکرد متفاوت طالبان نسبت به گروه رقیبش، یعنی گذار از مقاومت منفعلانه به رویارویی مستقیم بود، آغاز شد، امور به شدت و سرعت تغییر کرد.

رویارویی با طالبان

بعد از گروه گرایی آشکار تحریک طالبان پاکستان در پی مرگ حکیم الله محسود، طالبان افغانستان کنترل خود را بر بیشتر جنگجویان پاکستانی که گروه دولت اسلامی ولایت خراسان را تشکیل می دادند، از دست داد. در سال های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳، طالبان افغان به اخراج، خلع سلاح و تحریم بعضی از فرماندهان و گروه هایی مبادرت ورزیدند که (با استفاده از نام طالبان) در اخاذی و سایر فعالیت های جنایی دست داشتند. به رغم این اقدامات، طالبان افغانستان بر چشم انداز ستیزه جویی در ولایت ننگرهار کنترل کامل نداشتند.

برعلاوه، طبق اعلامیه های به دست آمده از بعضی از این ستیزه جویان و نیز منابع طالبان، به دلیل تفاوت های ایدئولوژیکی و سیاسی، طالبان افغانستان خشم بخش دیگری از ستیزه جویان پاکستانی را نیز به جان خریده بودند. پاکستانی ها معمولا روابط دوستانه افغان ها با حکومت پاکستان و نیز ناکامی آن ها در مرتد اعلان کردن حکومت افغانستان (و کارمندانش) را مورد انتقاد قرار می دادند. گاهی، این تفاوت ها به خشونت میگرایید. منتقدان طالبان افغانستان تنها در ولایت ننگرهار نبودند. سعید خان، (۳)، فرمانده تحریک طالبان پاکستان برای ایجنسی اورکزی که بعدا رهبری دولت اسلامی ولایت خراسان را به دست گرفت از سوی منابع طالبان افغانستان بر اساس آنچه که او مرام ناخالص و برخورد ملایم طالبان نسبت به حکومت افغانستان تلقی می کرد، مخالف این تحریک قلمداد می شد. طبق این منابع، سعید خان یک سلفی است (که در مدرسه محلی سلفی که در دهه ۱۳۲۰ به حمایت سعودی تأسیس شده آموزش دیده است). این منابع، سعید را دارای گذشته ای با مشخصه فرقه گرایی زهرآگین و به عنوان کسی تعریف می کردندکه، به قول آن ها، زمانی که امیر تحریک طالبان پاکستان برای ایجنسی اورکزی بود،در حملات بر علمای حنفی در آن ایجنسی دخیل بوده است. (۴)

در جوزا/سرطان ۱۳۹۳، زمانی که دولت اسلامی در سوریه و عراق خلافت خود را اعلان کردکه حرکات مشکوک ستیزه جویان پاکستانی را در ولایت ننگرهار در پی داشت، طالبان افغانستان با نگرانی فزاینده ای به آن ها نگاه کردند. این تحریکمی دانست که اگر ستیزه جویان ناراضی با دولت جدیدا اعلان شده اسلامی متحد شوند، می توانند تهدیدی را متوجه سلطه آن ها بر شورش گری بکنند.

نخستین برخوردها

تنش ها میان ستیزه جویان ’مهمان‘ و طالبان افغانستان در قوس/جدی ۱۳۹۳ شروع شد. طالبان از مهمانان خواستند منطقه را ترک کنند و مدارسی را که کودکان مهاجر در آن آموزش می دیدند ببندند. همچنین طالبان محموله ای از اسلحه را که شامل شش قاطر وطبق گزارش ها، به ارزش پنج میلیون روپیه پاکستانی (۵۰۰۰۰ دالر آمریکایی) بود، در مامند ضبط کردند. یک سلسله مذاکرات میان دو طرف، ظاهرا از ماه حوت ۱۳۹۳/حمل ۱۳۹۴ تا ماه ثور/جوزای ۱۳۹۴، انجام شد. مهاجران از منطقه خارج نشدند و زمانی که درگیری در اواخر ۱۳۹۳ شروع شد، دو طرف به گونه برگشت ناپذیری وارد خصومت های آشکار شدند. در عین زمان، ستیزه جویان پاکستانی مستقر در ولایت ننگرهار از بیعت خود با دولت اسلامی پرده برداشتند.

اولین برخوردها در ولسوالی نازیان رخ داد. این زدو خوردها با انجام یک کمین از سوی مهمانان-که به جنجگویان دولت اسلامی ولایت خراسان تبدیل شده بودند-علیه طالبان افغانستان آغاز شد که منجر به کشته شدن دو ولسوال طالبان گردید. به تعقیب این حادثه، حملات طالبان بر دولت اسلامی ولایت خراسان در کوت و بعدا در دره مامند اتفاق افتاد. تا اواخر ماه ثور ۱۳۹۴، طالبان افغانستان که در تمام آن سه ولسوالی در اقلیت بودند، فورا عقب نشینی کردند. نیروهای دولت اسلامی ولایت خراسان به دنبال طالبان در ولسوالی های بتی کوت، چپرهار، ده بالا، خوگیانی، شیرزاد، پچیرواگام، رودات و غنی خیل رفتند و بیشتر قلمرو آن ها را در پنج ولسوالی یا تصرف کردند و یا برای تصرف آنها درگیر نبرد شدید شدند. تا آغاز ماه سرطان، دولت اسلامی ولایت خراسان در هشت ولسوالی در یک جایگاه امن قرار گرفت- و این اوج کنترل این گروه بر این منطقه را نشان می داد.

تا قبل از آغاز قیام ستیزه جویان مهمان علیه طالبان، طالبان چشم انداز متوازن تر و خوشبینانه تری در مورد دولت اسلامی جهانی داشتند و اکثر اعضای آن دولت اسلامی را به عنوان مدافع سنی ها در عراق و سوریه تلقی میکردند. پس از تجاوزجنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان به قلمرو طالبان در ماه ثور/جوزا، رهبری این تحریک کانال های ارتباطیای را با رهبری دولت اسلامی در سوریه و رهبران دولت اسلامی ولایت خراسان در کمربند قبایلی افغانستان و پاکستان گشودند. یک تعداد پیام ها میان رهبری طالبان و مرکز دولت اسلامی در رقه از طریق کانال های شخصی تبادله شد. در سطح محلی، مذاکراتی که قبلا در اواخر۱۳۹۳میان میر گل احمد هاشمی، والی طالبان برای ننگرهار، و سعید خان، والی دولت اسلامی ولایت خراسان، شروع شده بود، از سر گرفته شد. طالبان سعی کردند دولت اسلامی را متقاعد کنندکه از افغانستان دستبردارد و به طالبان اجازه دهد جهاد در این کشور را رهبری کنند. در مقابل، سعید خان خواستار انحلال تحریک طالبان و بیعت آن با خلافت شد. گفت و گو ها بی نتیجه ماند.

به تاریخ ۲۱ جوزای ۱۳۹۴، هاشمی توسط دولت اسلامی ولایت خراسان در پشاور ترور شد. چهار روز بعد، سرپرست وقت طالبان اختر محمد منصور با ارسال نامه علنی طولانی و تندی به خلیفه دولت اسلامی ابوبکر بغدادی از او خواست تا یا کسانی که تحت پرچم دولت اسلامی در افغانستان می جنگند را از خود نداند یا آنها باید با طالبان متحد شوند. پاسخ دولت اسلامی یک هفته بعد رسید، زمانی که سخنگوی آن ابومحمد العدنانی از طالبان به عنوان متحدان ادارات استخباراتی پاکستان یاد کرد و از این تحریک خواست یا توبه کند یا با خشم مجاهدین دولت اسلامی رو به رو شود. به تعقیب آن،  طبق منابع طالبان، علمای طالبان افغانستان در پاکستان با صدور فتوایی به جنگجویان این تحریک اجازه دادنددر برابر دولت اسلامی به دفاع از خود بپردازند. پس از حصول توافقات با علمای محل و بزرگان قبایل که وعده دادند از تلاش طالبان حمایت کنند و در صورت نیاز، جنگجو برایشان فراهم کنند، طالبان کارزار تدافعی‘ خود را علیه دولت اسلامی ولایت خراسان در هفته اول ماه سرطان شروع کردند.

حمله متقابل طالبان

بعضی از نیروهای جدید نخبه این تحریک تحت امر فرماندهان بی رحم از لوی پکتیا و لوی قندهار به جنگجویان محلی طالبان ملحق شدند. در ظرف دو هفته، دولت اسلامی ولایت خراسان قسمت زیادی از قلمرو خود را در ولسوالی های جنوب غربی، مانند پچیرواگام، خوگیانی و ده بالا و نیز چپرهار در حوالی جلال آباد، در برابر طالبان از دست دادند. ذخیره گاه عظیمی از اسلحه دولت اسلامی ولایت خراسان در ده بالا نیز توسط طالبان ضبط گردید. کمپاین این تحریک در ولسوالی های جنوب غربی، مانند اچین، کوت، بتی کوت و نازیان، اما موفقیت کمتری داشت. در حالی که طالبان توانستند به جلب حمایت مردمی در اچین و، طبق گزارش ها، در کوت بپردازند و کوشیدند این ولسوالی ها را از وجود دولت اسلامی ولایت خراسان پاکسازی کنند، اما فقط دستاوردهای محدودی حاصل شد یا هیچ حاصل نشد. این امر برای مردمی که از طالبان حمایت کردند،یا برداشت دولت اسلامی ولایت خراسان از آنها چنین بود،  حد اقل در اچین و کوت فاجعه بار ثابت شد. مامندی ها به یاد می آورند که چگونه همکاری شان با طالبان علیه دولت اسلامی ولایت خراسان به  دوره یک و نیم ماهه آرامش تحت خلافت پایان بخشید.

در اواسط سرطان ۱۳۹۴، جنگجویان طالبان به طور پنهانی وارد مامند شدند و در جریان شب ۱۱ سرطان با هواداران خود در مورد  راه اندازی یک حمله هماهنگ علیه جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان به گفتگو پرداختند. آن ها توانستند کمک بزرگان قبایل مختلف را به دست بیاورند. دریک صبح ماه رمضان، به تاریخ ۱۲ سرطان ۱۳۹۴، پس از این که طالبان از طریق بلندگوهای مسجد از تمام مردانی که در سن جنگیدن بودند، خواستند از خانه های شان بیرون بیایند و به آنها بپیوندند یا شاهد سوختانده شدن خانه های شان باشند، مردان محل (به شمول کسانی که معمولا هوادار طالبان نبودند) به اضافه طالبان علیه دولت اسلامی ولایت خراسان به پاخاستند. جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان که غافلگیر شده بودند تا پایان آن روز از بیشتر بخش های دره مامند عقب نشینی کردند.

اما جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان کمتر از یک هفته پس از این که از مامند اخراج شدند، با هجوم مجدد مردم محل را سرکوب و طالبان را مجبور به اختفا در میان مردم کردند. طبق گفته ساکنان محل، جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان که روزه رمضان را در وسط روز شکسته بودند، در اوج بی رحمی خود قرار داشتند. طبق گفته ساکنان متعدد که با شبکه تحلیلگران افغانستان صحبت داشتند، دولت اسلامی ولایت خراسان به آن ها ده دقیقه وقت داد تا از خانه های شان خارج شوند بدون این که چیزی با خود ببرند. آن ها حدود دوازده نفر از طالبان را در صحنه کشتند و ۸۰ مرد محل، جوان و پیر، را بازداشت کردند. یازده نفر از بازداشت شدگان در میدانی با انفجار مواد منفجره که زیر پای گروگان های چشم بسته جابجا شده بود، از بین رفتند. صحنه های این کشتار بی رحمانه، که در یک فیلم تبلیغاتی به تاریخ ۱۹ اسد منتشر شد (کشتار در واقع شب عید، ۲۵ سرطان اتفاق افتاده بود)، به طور گسترده در رسانه های افغانستان و بین المللی گزارش داده شد و از آن به بعد به تصاویر نمونه ایکه نشان دهنده ماهیت دولت اسلامی ولایت خراسان است، مبدل شده است.

طبق گفته یک باشنده مامند، در پی بازگشت دولت اسلامی ولایت خراسان، اکثریت اهالی قریه ها از بخش های بالای دره که مورد هدف قرار گرفته بودند خانه ها، احشام و اغنام و مزارع خود را رها کردند و به جلال آباد یا سایر مناطق امن منتقل شدند. ستیزه جویان دارایی های متروکه را به عنوان غنیمت گرفتند و جنگجویان جدید، که از ایجنسی های اورکزی و باجور می آمدند، با خانواه های شان در این خانه ها مستقر می شدند. برای افراد طرفدار حکومت یا اعضای نیروهای امنیتی ملی افغانستان بازگشت به منطقه ناممکن گردید. در نتیجه، مکاتب بسته شد. موضع قبلا تساهل گرایانه دولت اسلامی ولایت خراسان نسبت به حکومت جای خود را به خصومت آشکار با هر آن کسی یا چیزی داد که از دولت نمایندگی می کرد.

در ماه های بعدی (و تا این اواخر)، زدوخوردها میان طالبان و دولت اسلامی ولایت خراسان بیشترین انرژی هردو گروه  را  گرفت که می توانستند آن را علیه حکومت افغانستان صرف کنند. در جریان جنگهای شدید بر سر این منطقه، ولسوالی هایی مانند پچیرواگام، چپرهار، بتی کوت و ده بالا سه تا چهار بار دست به دست شدند. در قلمرو تصرف شده، هر کدام از جوانب به تاکتیک های متنوع بی رحمی و تصفیه علیه مخالفان متوسل می شدند. این تاکتیک ها شامل سوختاندن خانه های افرادی که ادعا می شد با گروه رقیب رابطه دارند، اعدام های عمومی جنگجویان منسوب به دشمن و واجبار هواداران جانب مخالف به فرار از خانه های شان می شد.

با وجود این، تصفیه زمین های تسخیرشده الزاماً به کنترل فوری آن مناطق منجر نمی شد. در یک مورد در چپرهار، جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان، با پنهان کردن وابستگی های شان و اختفای اسلحه، ماه ها تحت کنترل طالبان باقی ماندند. آن ها ناگهان به پاخاستند و این تحریک را از بیشترین بخش های ولسوالی در اواسط قوس ۱۳۹۴ بیرون راندند. این حرکت هماهنگ شده به یک خیزش متقابل شباهت داشت. طالبان تلفات زیادی را متحمل شدند زیرا آن ها دو بار بیهوده کوشیدند قلمرو از دست رفته را پس بگیرند. این تحریک فقط پس از بسیج نیروهای نخبه از چندین ولایت در اواسط ماه جدی ۱۳۹۴، توانست چپرهار را پس بگیرد.

جنگ بر سر چپرهار برای طالبان یادآور مقاومت و توانایی رزمی مؤثر دولت اسلامی ولایت خراسان بود و آن ها را واداشت که رقیب خود را جدی بگیرند. در ۱۴ جدی ۱۳۹۴، پس از دریافت فتوایی از علمای طرفدار طالبان در افغانستان مبنی بر حمایت از’جهاد‘ تهاجمی علیه دولت اسلامی ولایت خراسان، طالبان یک عملیات وسیع به راه انداختند. در این عملیات واحدهای’نیروهای نخبه‘طالبان که از ده ولایت به اضافه ولایت ننگرهار اعزام شده بودند و به بیش از ۳۰۰۰ جنگجو می رسیدند، دخیل بودند. در ظرف سه روز، این نیروها، با بیرون راندن  دولت اسلامی ولایت خراسان از چپرهار و بتی کوت، کنترل این گروه را به اچین، ده بالا، کوت و ولسوالی کوچک نازیان محدود کردند.

پیوستن نیروهای امنیتی ملی افغانستان به جنگ علیه دولت اسلامی ولایت خراسان

با این که جنگ بر سر قلمرو، دولت اسلامی ولایت خراسان را در برابر طالبان، که به طور سنتی مدعی کنترل در روستاها بود (حکومت مدت ها قبل فراتر از مراکز ولسوالی ها در جنوب ننگرهار کنترل زیاد ینداشته است)، قرار داد، اما زدوخوردها میان دولت اسلامی ولایت خراسان و نیروهای امنیتی ملی افغانستان نیز رخ داد. با وجود این، پس از این که دولت اسلامی ولایت خراسان سلطه خود را بر بخش های زیادی از این قلمرو تثبیت کرد و پیش از آنکه دو طرف وارد یک جنگ تمام عیار شوند، دو ماه سپری شد. یک استثنا در این آتش بس واقعی حمله ای بود که از سوی پولیس در یک پست بازرسی در کوت در اواسط جوزای ۱۳۹۴ انجام شد که طبق گزارش ها دولت اسلامی ولایت خراسان محرک آن نبود. این گروه دو جنگجوی خود را در این برخورد از دست داد که یکی از آن ها طبق گزارش ها پس از زخمی شدن توسط پولیس اعدام شد. بعدا، زمانی که دو طرف به درگیری با همدیگر مبادرت ورزیدند، دولت اسلامی ولایت خراسان توانست، در تقریبا ۱۲ مورد، با اشغال پستهای بازرسی نیروهای امنیتی ملی افغانستان همچنین پولیس محلی افغانستان و ملیشه های به اصطلاح خیزش، ده ها عضو نیروهای حامی دولت، به شمول قوماندان امنیه ولسوالی ده بالا را در جوزا/سرطان ۱۳۹۵بکشد.

در همه این موارد، اما، اشغال مواضع نیروهای امنیتی ملی افغانستان توسط دولت اسلامی ولایت خراسان کم دوام بود که فقط به عنوان تقویت آنی روحیه عمل می کرد. در بزرگ ترین کارزار دولت اسلامی ولایت خراسان علیه نیروهای امنیتی ملی افغانستان یعنی اشغال تقریبا شش پاسگاه در کوت در اوایل سرطان ۱۳۹۵، این گروه تعداد بالایی از تلفات مدهش ناشی از حملات هوایی ایالات متحده و درگیری رو در رو را متحمل شد. به نظر می رسد دولت اسلامی ولایت خراسان بیشتر از ۵۰ جنگجوی خود را در این حادثه از دست داده است(هرچند منابع دولتی پنج برابر بیشتر از این رقم را ادعا می کنند).

در تازه ترین موارد، به نظر می رسد نیروهای دولتی افغانستان وارد شدیدترین نبرد علیه دولت اسلامی ولایت خراسان تاکنون در ولسوالی کوت و بخش هایی از اچین شده اند که همچنان توسط نیروهای ایالات متحده پیشتیبانی می شوند. این درگیری پس از آن که رئیس جمهور غنی دستور عملیات قاطعانه علیه این گروه را به منظور از بین بردن تهدید آن صادر کرد و پس از بازدید وزیر دفاع از ولایت ننگرهار در اواسط ماه سرطان صورت گرفت. عملیات نیروهای امنیتی ملی افغانستان برای نخستین بار حکومت افغانستان را به جای طالبان در محراق توجه جنگی دولت اسلامی ولایت خراسان قرار داده است.

قبل از این عملیات تازه، نیروهای امنیتی ملی افغانستان چندین بار در عملیات های تهاجمی علیه دولت اسلامی ولایت خراسان در اچین، کوت، نازیان و بتی کوت مشغول بودند. در دو ولسوالی نخست، عملیات های قبلی چند بار به بازپس گیری منطقه از دولت اسلامی ولایت خراسان منجر شد. با وجود این، در موارد دیگر، این تهاجمات دستاوردهای پایدار نداشته است زیرا برخی از مناطق تصرف شده دوباره تحت تسلط دولت اسلامی ولایت خراسان در آمده است. حکومت به طور فزاینده بر نیروهای به اصطلاح مردمی، یعنی ملیشه هایی که توسط دلالان قدرت محلی پرورانده شده و توسط ریاست امنیت ملی اداره می شوند، تکیه کرده است. این نیروها، حد اقل در جلوگیری از پیشروی های بیشتر دولت اسلامی ولایت خراسان، مؤثر ثابت شده اند. به تازگی، این ملیشه های محلی به اهداف اولیه حملات عمده دولت اسلامی ولایت خراسان مبدل شده اند. در جوزا/سرطان ۱۳۹۵، دولت اسلامی ولایت خراسان و متحدش لشکر اسلام سه حمله انتحاری بر فرماندهان این ملیشه ها انجام داد که این ثلت همه حملات انتحاریرا تشکیل میدهد که دولت اسلامی ولایت خراسان تا کنون انجام داده است.

عدم دخالت نیروهای امنیتی ملی افغانستان در نخستین ماه های شکل گیری دولت اسلامی ولایت خراسان

ستیزه جویان پاکستانی بلافاصله پس از تغییر پرچم شان به جنگ با حکومت افغانستان مبادرت نورزیدند. نه هم نیروهای امنیتی ملی افغانستان، در جریان دو ماه پس از حضور علنی دولت اسلامی ولایت خراسان، به کدام عملیات برنامه ریزی شده علیه آن دست زدند. به نظر می رسد که نیروهای امنیتی ملی افغانستان و کارمندان دولتی را دولت اسلامی ولایت خراسان، در آغاز تا اواسط سرطان ۱۳۹۴، به خوبی تحمل کرد؛ جنگ در کوت در اواسط جوزای ۱۳۹۴، که باعث کشته شدن دو عضو دولت اسلامی ولایت خراسان، یکی از آن ها در بازداشت،شد، طبق گزارش ها نخست توسط پولیس آغاز شد اما به نظر نمی رسد که این جنگ از یک الگوی کلی ترواکنش نیروهای امنیتی ملی افغانستان نمایندگی کند. در حقیقت، در اوایل سرطان ۱۳۹۴، حکومت محلی و مقامات نیروهای امنیتی ملی افغانستان اذعان داشتند که جنگجویان دولت اسلامی ولایت خراسان را هدف قرار نمی دهند. در آن زمان، به نظر می رسید که مقامات دولتی به دولت اسلامی ولایت خراسان  به منزله ابزار مفیدی برای تضعیف دشمن سنتی و قدرتمندتر خود، یعنی طالبان، نگاه می کردند.

در طول ماه های ثور، جوزا و سرطان ۱۳۹۴، در بعضی از مناطق مانند مامند، دولت اسلامی ولایت خراسان تا آنجا پیش رفت که مطابق آنچه ساکنان و اعضای نیروهای امنیتی ملی افغانستان از منطقه به خاطر دارند، آشکارا به ستایش از نیروهای امنیتی ملی افغانستان پرداخت. نخستین سرنخ این که دولت اسلامی ولایت خراسان در شرف تغییر نحوه برخوردش با نیروهای امنیتی ملی افغانستان، هرچند نه با حکومت در مجموع، بود در یک فیلم تبلیغاتی ظاهر شد که به تاریخ ۲۲ جوزای ۱۳۹۴ منتشر شد. این فیلم اعدام دو عضو منتسب به نیروهای امنیتی ملی افغانستان را باز تاب می داد که پس از نبرد کوت بازداشت شده بودند که از نارضایی فزاینده این گروه از حکومت افغانستان خبر میداد. این فیلم پیامی را منتقل کرد که جمع بندی اساسی آن نشان می داد که حکومت افغانستان باید هزینه آغاز اعمال خصومت آمیز علیه ستیزه جویان پاکستانی با هدف دلجویی از اسلام آباد را بپردازد. مردی که ناظر اعدام ها است در باره کشتار ۱۷”برادر مجاهد” به تحریک استخبارات پاکستان، آی اس آی، صحبت می کرد. او در باره تحویل دادن ستیزه جویان پاکستانی به آی اس آی توسط حکومت افغانستان نیز سخن راند.

بعضی از معلومات در باره پیشینه همکاری میان افغانستان و پاکستان به منظور مهار ستیزه جویی در این دو کشور در این زمان می تواند بر آنچه که ممکن است، قسما در عقب تصمیم دولت اسلامی ولایت خراسان مبنی بر چرخش ۱۸۰ درجه ای در روابطش با حکومت افغانستان قرار داشته باشد، پرتو بیفکند.

دولت اسلامی ولایت خراسان زمانی سر برآورد که رئیس جمهور غنی از همکاری بی سابقه با ارتش پاکستان در بازداشت ستیزه جویان پاکستانی در خاک افغانستان خبر داده بود. پس از بازدید از مقر فرماندهی اردوی پاکستان در عقرب/قوس ۱۳۹۳، که درست چند هفته بعد از این که  به عنوان رئیس جمهور آغاز به کار کرده بود، صورت گرفت و بازدید بعدی رؤسای ارتش و استخبارات پاکستان در قوس/جدی همان سال، رئیس جمهور غنی وعده سپرد که نیروهای افغانستان را برای نبرد با تحریک طالبان پاکستان مستقر می کند (برای پس منظر و پیوندها، به این مقاله ویکی پیدیا مراجعه کنید) در هفته های بعدی، گزارش ها از اقدامات عملی حکومت افغانستان در این زمینه حکایت داشت. برای مثال، در قوس/جدی ۱۳۹۳، نیروهای امنیتی ملی افغانستان عملیات های نظامی ای رابه منظور هدف قرار دادن جنگجویان تحریک طالبان پاکستان در ولایت کنر راه اندازی کردند. مطابق برخی از گزارش ها، این عملیات ها را نیروهای افغان و پاکستان به صورت مشترک در خاک افغانستان انجام دادند. حکومت این گزارش ها را تکذیب کرد. در یک مورد، گفته شده است که اینگونه عملیات به کشته شدن تعداد نامعلومی از ستیزه جویان پاکستانی (علاوه بر طالبان افغانستان) منجر شد. همچنین در قوس/جدی، یک چهره ارشد تحریک طالبان پاکستان، لطیف الله محسود، که در سال ۱۳۹۲ توسط نیروهای آمریکایی در افغانستان بازداشت شده بود، همراه با سه ستیزه جوی دیگر از افغانستان به حکومت پاکستان تحویل داده شد. هرچند ظاهر قضیه چنین بود که گویا ایالات متحده آن ها را تحویلداده است، اما زمان دقیق این اقدام نشان داد که شایدبخشی از همکاری های گسترده تر با پاکستان باشد که غنی اعلام کرده بود. به نظر می رسد این چرخش ۱۸۰ درجه ای حکومت افغانستان در برابر ستیزه جویان تحریک طالبان پاکستان به رنجش برادران پاکستانی آنها که به دولت اسلامی ولایت خراسان وابسته هستند، کمک کرده است. براساس این تفسیروقایع، نقض’دوستی‘ در قوس/ جدی ۱۳۹۳ نخست از سوی کابل بوده است.

واکنش حکومت افغانستان پس از شروع بمباران توسط ایالات متحده

با وجود این، عدم هر گونه حملات توسط دولت اسلامی ولایت خراسان علیه نیروهای امنیتی ملی افغانستان و کارمندان دولتی در جریان ماه های ثور-سرطان ۱۳۹۴با این سوال مهمی همراه میشود: اگر حکومت افغانستان قبلا خشم بخشی از ستیزه جویان پاکستانی را در قوس/جدی ۱۳۹۳ برانگیخته بود، چرا دولت اسلامی ولایت خراسان کدام نشانه های مخالفت با حکومت در جریان یک و نیم ماه اولیه حضور علنی خود نشان نداد؟

با این که اقدامات (اتفاقی) حکومت افغانستان علیه ستیزه جویان پاکستانی ظاهرا تخم های جدایی را از قوس/جدی ۱۳۹۳کاشت، اما به نظر نمی رسید این حرکات به معنای فروپاشی کامل روابط باشد. به نظر می رسد چیزی که خطر را افزایش داده است، ماه ها بعد اتفاق افتاد. احتمالاً دو تحول در هفته دوم ماه سرطان ۱۳۹۴به عنوان آغازگر یک رویارویی تمام عیار میان دولت اسلامی ولایت خراسان و حکومت افغانستان نقش داشت. تحول نخست راه اندازی یک سلسله حملات مرگبار به وسیله طیاره ها یا طیاره های بدون سرنشین ایالات متحده از ۱۵ سرطان ۱۳۹۴ به بعد بود؛ حملات هوایی ایالات متحده با سخنان مسئولان امنیتی در کابل که برای نخستین بار در باره ضرورت متوقف کردن دولت اسلامی ولایت خراسان صحبت میکردند،مقارن بود. به تاریخ ۱۵ و ۱۶ سرطان، سه حمله هوایی که دولت اسلامی ولایت خراسان را در اچین آماج قرار داد باعث کشته شدن ده ها عضو این گروه، به شمول سه نفر از مهم ترین رهبران آن پس از سعید خان، شد. آن ها عبارت بودند از گل زمان فاتح، دومین نفر در سلسله فرماندهی پس از سعید خان، فرد نظامی دولت اسلامی ولایت خراسان جهادیار و سخنگوی پیشین تحریک طالبان پاکستان شاهدالله شاهد، که نقش اساسی در ارتباط میان دولت اسلامی ولایت خراسان و مرکز دولت اسلامی هنگام راه اندازی شاخه ولایتی بازی کرده است.

همزمان با آنچه که به سرعت به عملیات هوایی ایالات متحده (۵) علیه دولت اسلامی ولایت خراسان تبدیل شد، مسئولان حکومتی از وزارت های داخله و دفاع اعلان کردند که برای مبارزه با دولت اسلامی ولایت خراسان با ایالات متحده یکدست می شوند. ریاست امنیت ملی نیز افتخارفراهم کردن اطلاعات برای حمله ای را از آن خود دانست که منجر به کشته شدن رهبران دولت اسلامی ولایت خراسان شد.در عین زمان، ریاست امنیت ملی از تشکیل یک واحد ویژه متشکل از عناصری ازنهادهای سه گانه امنیتی (وزارت داخله، وزارت دفاع، ریاست امنیت ملی) با ماموریت مبارزه با دولت اسلامی ولایت خراسان خبر داد .

تحول دوم که در ارتباط با عملیات حمله هوایی پدید آمد یک سلسله اقدامات مشترک (اگر نه خیزش های کامل) مردم محل با حملات طالبان علیه دولت اسلامی ولایت خراسان بود. در حملات بازپس گیری منطقه ای که به دولت اسلامی ولایت خراسان در ولسوالی های جنوب غربی در اوایل سرطان و ولسوالی های جنوب شرقی در اواسط سرطان واگذار شده بودند، طالبان توانستند حمایت مردم محل را به دست بیاورند. این حمایت از نخبگان سیاسی محلی (به شمول بزرگان قومی)، هم آن هایی که به طالبان تمایل داشتند و هم کسانی که معمولا حامی حکومت به حساب می آمدند، حاصل شد. بر اساس گفته خبرنگاران محلی، برخی از مسئولان حکومتی در حقیقت مردم محل را به جنگ با دولت اسلامی ولایت خراسان تحریک (و احتمالا حمایت) کردند. حقیقت هر چه باشد، دولت اسلامی ولایت خراسان، چنانچه بعدا از تبلیغات آن استنباط شد، دست فعال حکومت را پشت’خیزش های‘ مردمی می دید. این که دولت اسلامی ولایت خراسان از یک سو به وسیله حملات هوایی و از دیگر سو به وسیله حملات طالبان با حمایت مردمی خونین تر شد- هردو با توجه به سخنان ارگان های امنیتی راجع به طرح های نیروهای امنیتی ملی افغانستان برای مبارزه با دولت اسلامی ولایت خراسان اتفاق افتاد- نقطه عطفی در نگرش های دولت اسلامی ولایت خراسان نسبت به حکومت شد.

امروزه، یک سال بعد، ایالات متحد عملیات هوایی خود را، به خصوص پس از تعیین دولت اسلامی ولایت خراسان در اواخر جدی ۱۳۹۴ به عنوان سازمان تروریستی جهانی، شدت بخشیده است. نیروهای امنیتی ملی افغانستان، همراه با ملیشه های محلی، دست کم در تعدادی از موارد، به صورت فعالانه تر در حملات زمینی علیه این گروه وارد شده اند. نیروهای امریکایی و افغان حملات شبانه مشترکی علیه اعضای منسوب به این گروه انجام می دهند و نیروی هوایی افغانستان درگیر’کوبیدن‘ منظم مواضع دولت اسلامی ولایت خراسان در ولایت ننگرهار شده است. این تحولات همراه با رشته عملیات های بدون وقفه و خیلی پیچیده طالبان علیه دولت اسلامی ولایت خراسان قوه محرکه اولیه این گروه را در ننگرهار خنثی کرده است. در بیش از یک مورد، مبارزه علیه دولت اسلامی ولایت خراسان حتا سبب اتحاد دشمنان دیرینه، یعنی طالبان و نیروهای امنیتی ملی افغانستان در ننگرهار شده است. همه این ها مؤثریت نبرد علیه دولت اسلامی ولایت خراسان را بالا برده است.

تلاش های ناکام دولت اسلامی ولایت خراسان خارج از ننگرهار

قبل از این که ستیزه جویان پاکستانی به عنوان شاخه ای در ننگرهار شروع به فعالیت کنند، گروه های محلی در جاهای دیگر افغانستان نیز در تلاشی برای این که پرچمداران دولت اسلامی ولایت خراسان باشند، خود را به آن وابسته می دانستند.

نخستین خبر قابل تأیید ظهور دولت اسلامی در افغانستان در جدی/دلو ۱۳۹۳ از هلمند، درست در مرکز پایگاه طالبان، رسید. این گروه، نخستین ضربه را زمانی متحمل شدکه رهبر آن عبدالرئوف خادم، که زمانی دومین فرمانده مهم طالبان از آن ولایت بود، در یک حمله هواپیمای بدون سرنشین در ۲۰ دلو ۱۳۹۳، کمتر از یک ماه پس از این که وابستگی خود به دولت اسلامی را اعلان کرد، کشته شد. این گروه وارد آتش بس پیش گیرانه با طالبان شد و از رشد بازماند. درگیری بار دیگر در اوایل میزان ۱۳۹۴ میان دو طرف در شمال هلمند، در ولسوالی کجکی، که هسته دولت اسلامی در آنجا مستقر بود، شروع شد و گروه ۶ نفره در نبرد دو روزه تار و مار شد. یک فرمانده پایین رتبه توانست به کوه های دورافتاده به سمت شمال در ولسوالی باغران فرار کند. از آن زمان تاکنون، تنها یک حادثه ثبت شدهکه این هسته دولت اسلامی در آن دست داشته است (برای معلومات بیشتر در مورد پیشینه، به این گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان مراجعه کنید).

پس از هلمند، گروهی از جنگجویان خودخوانده دولت اسلامی در ولایت فراه تحت رهبری دو فرمانده میانی ناراض طالبان ظهور کرد. به طور گسترده گزارش می شد که گروه فراه، که متشکل از ۶۰ نفر بود، از تجهیزات و وجوه مالی خوبی برخوردار است (در حالی که منبع این وجوه مالی مانند سایر موارد همچنان عرصه ای برای گمانه زنی است). زمانی که این گروه در تلاش بود حضورش را از ولسوالی خاک سفید به مناطق دیگر در اوایل جوزای ۱۳۹۴ گسترش دهد، طالبان با سازماندهی حمله ای علیه آن، به هسته فراه نیز پایان بخشید. بر اساس منابعی در دولت اسلامی ولایت خراسان که با شبکه تحلیلگران افغانستان صحبت کرد، فرمانده بازمانده، عبدالرازق (اکه مهدی)، بعدا به عنوان معاون سعید خان در ننگرهار دوباره سربرآورد.

سومین تلاش ناکام خارج از ننگرهار در ولایت لوگر، نزدیکترین مکان به کابل، بود که پایگاه سیاری در ولسوالی های خوشی و ازره داشتند. این تلاش نیز به رهبری فرمانده ناراض دیگر طالبان، عبدالهادی اکه سعد امارتی رهبری می شد که در سال ۱۳۹۲ رسما توسط طالبان اخراج شد اما فعالیت های مسلحانه را تا ۱۳۹۳ در ایجنسی های قبایلی پاکستان و نیز در میان ستیزه جویان پاکستانی در ننگرهار ادامه داد. طبق گزارش ها، افراد او در چند مورد از هدف گیری فرقه گرایانه مردم شیعه محلی در خوشی از ثور تاسرطان ۱۳۹۴ دست داشت. این هسته در سرطان-اسد ۱۳۹۴توسط طالبان که آن را در محاصره خود در آورده بودند، نابود شد. در آخرین لحظه قبل از حمله طالبان، امارتی از محاصره گریخت و به ننگرهار رفت.

چهارمین تلاش در زابل صورت گرفت که پایان خونینتر نسبت به سه تلاش قبلی داشت. هسته دولت اسلامی ولایت خراسان در زابل متشکل از قریب ۲۰۰  ستیزه جوی آسیای میانه ای ( و شاید شمال قفقاز) تحریک اسلامی ازبکستان بود که از پناهگاه ده ساله شان از وزیرستان شمالی به وسیله عملیات های ارتش پاکستان در تابستان سال ۱۳۹۳ بیرون رانده شده بودند. سر از بهار سال ۱۳۹۴، آنها علیه حامیان خود در میان طالبان افغان که در استقرار شان در بین مردم زابل کمک کرده بودند دست به شورش زدند و خود شان را دولت اسلامی نامیدند. در تابستان ۱۳۹۴، بعضی از این ستیزه جویان زابل را به منظور پیوستن به دولت اسلامی ولایت خراسان در ننگرهار ترک گفتند که تعداد جنگجویان آسیای میانه ای را در آن جا به بیش از ۱۰۰ نفر بالا بردند؛ بقیه به شمال افغانستان رفتند و زندگی با طالبان را ادامه دادند. ستیزه جویان باقی مانده، به شمول رهبرشان عثمان غازی، به دولت اسلامی بیعت کردند. در عقرب/قوس ۱۳۹۴، طالبان، در زدوخوردهای یک هفته ای، این گروه را به طور بی رحمانه ای شکست دادند (معلومات بیشتر در باره پیشینه به اینجا ؛ برای گزارش همکارم کیت کلارک از دیدار احتمالی اش با غازی، به اینجا مراجعه کنید). تعداد اندکی از جنگجویانی که توانستند ازسرنوشت نابودی – یا اسارت رهایی یابند، به مقر دولت اسلامی ولایت خراسان در ننگرهار فرار کردند.

این چهار رویداد که یا قبل از تأسیس دولت اسلامی ولایت خراسان در ننگرهار رخ داد یا با آن ارتباط نداشت ادعای دولت اسلامی ولایت خراسان مستقر در ننگرهار را مبنی بر این که از همه هواداران دولت اسلامی در افغانستان نمایندگی می کند، زیر سؤال برد. اما زمانی که این گروه در ننگرهار به عنوان تنها پایگاه بازمانده دولت اسلامی در کشور باقی ماند، ننگرهار به منطقه ایبرای عقب نشینی بازماندگان از سایر ولایتها تبدیل و بعدا ثابت شد که تنها پایگاه فعال این گروه است.

دولت اسلامی ولایت خراسان هنوز باید ببیند که می تواند دست کم به یک ولایت دیگر برگردد یا خیر. حداقل دو گروه مستقر در کنر، یکی متعلق به یک ولسوال طالبان افغانستان و دیگری مربوط به طالبان پاکستان که اصالتااز باجور است، از آن ها جدا شده و به دولت اسلامی پیوسته اند. بیشتر اعضای این دو گروه در ننگرهار جنگیده اند، اما به نظر می رسد که نفوذ آن ها در کنر این امکان را به دولت اسلامی ولایت خراسان داده است که جای پایی در آن ولایت ایجاد کند، هرچند هنوز یک منطقه نفوذ یا کنترل رو به گسترش در آن ولایت نیست. منابع گوناگون از’کمپ های‘ آموزشی دولت اسلامی ولایت خراسان در کنر خبر داده است، اما هیچ گزارشی از یک فعالیت نظامی در آن ولایت نبوده است. تا کنون، به نظر می رسد مثل اینکه دولت اسلامی ولایت خراسان عمدا از تبلیغات در مورد خود در کنر اجتناب ورزیده تا آنجا را هم به عنوان عقبه در داخل افغانستان و هم به عنوان مرکز’منابع انسانی‘ برای آموزش، حفظ نیروهای ذخیره و به عنوان  محلعقب نشینی حفظ کند. شبکه تحلیلگران افغانستان حرفهایی از رفتن جنگجویان سلفی از کنر به سوریه و فرستاده شدن فرماندهان به ولایت ننگرهار (که بعدا در آنجا کشته شده اند)شنیده است. در حقیقت، کنری ها سومین بخش بزرگدولت اسلامی ولایت خراسان را، پس از اورکزی ها (و شرکای افریدی شان) و باجوری ها، تشکیل می دهند. در شمال، ولایت نورستان منطقه دیگری برای گسترش احتمالی دولت اسلامی ولایت خراسان است. شبکه تحلیلگران افغانستان شایعاتی راجع به فعالیت دولت اسلامی ولایت خراسان در آنجا شنیده اما نتوانسته صحت و سقم آنرا تثبیت کند.

از شمال شرق کشور، گزارش هایی در مورد مشاهده دولت اسلامی ولایت خراسان در ولایت های مختلف، به طور مشخص قندز و بدخشان، گاهگاهی به نشر می رسند. اما هنوز هیچ نشانه ای ازفعالیت های آشکار دولت اسلامی ولایت خراسان در شمال وجود ندارد. اگر دولت اسلامی ولایت خراسان توانسته باشد جای پای قابل توجهی در شمال ایجاد کند، از انظار به دور نخواهد ماند، مخصوصا پس از این که طالبان رویکرد تسامح صفر (عدم تحمل)در قبال این گروه را در پیش گرفته اند.

چیزی که اما می تواند به طور اشتباهی بر وجود  دولت اسلامی در شمال دلالت کند حضور نسبتا فروان جنگجویان خارجی و طیفی از گروه های انشعابی کوچک تر، همراه با اعضا و هواداران محلی، یا خارج از تحریک اسلامی ازبکستان، مانند جندالله، باشد که همه پرچم های سیاه دارند. آنها از متحدان نزدیک طالبان (از لحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی) گرفته تا کسانی که عقیده شان را تغییر داده و به دولت اسلامی پیوسته اند را شامل می شوند اما هنوز آشکارا اسم تازه ای بر خود نگذاشته اند. به نظر می رسد این دسته آخر منتظر فرصتی هستند که از کنترل طالبان خارج شوند و آشکارا به عنوان یک شاخه شمالی دولت  اسلامی ولایت خراسان قد علم کنند. تنها نمونه قابل ثبوت حضور آشکار دولت اسلامی ولایت خراسان دو تلاش کوتاه از سوی گروه واحدی در ولسوالی اشکاشم تخار و ولسوالی برکه بغلان در سال گذشته بوده است (برای معلومات بیشتر در باره پیشنه، به این گزارش اخیر شبکه تحلیلگران افغانستان مراجعه کنید).

مورد دیگر از برداشت نادرست، اشبتاه گرفتن گروه اسلامگرای غیرجهادگرا، حزب تحریر، با دولت اسلامی ولایت خراسان است. حزب تحریر پرچم سیاه خیلی شبیه به پرچم دولت اسلامی دارد و خواستار یک خلافت جهانی است، اما این حزب، مدتها قبل از ظهور دولت اسلامی ولایت خراسان، اکثرا در مراکز شهری در افغانستان حضور داشت. مسئولان و رسانه های داخلی (و نیز بین المللی) از ظهورحزب تحریر در تالقان و جلال آباد به طور اشتباهی به عنوان نمونه های از نفوذ دولت اسلامی در مراکز شهری گزارش دادند.

از نظر دستیابی به کنترل قلمرو، تلاش های دولت اسلامی ولایت خراسان در گسترش این گروه فراتر از ننگرهاربه گونه نکبت باری ناکام مانده است. با وجود این، به نظر می رسد این گروه خیلی فراتر از ننگرهار الی  کابل، بعضا به دلیل پیوستن ستیزه جویانی که قبلا طالبان بودند و همچنین به دلیل حضور هسته سلفی-جهادگرای رادیکال تر در بزرگ ترین مرکز شهری در افغانستان، از جذابیت برخوردار باشد. در کابل، به نظر می رسد این گروه، به کمک نیروهای استخدامی محلی، از توانایی برنامه ریزی وگاه و بیگاه انجام عملیاتعلیه اهداف فاقد استحکامات مناسب،برخوردار است که می تواند باعث تلفات گسترده، مانند حمله ۲ اسد شود. اما این که دولت اسلامی ولایت خراسان می تواند پایگاه و قلمروی در کابل برای خود ایجاد کند، چشم اندازبعید است.

ویراستار: ان ویلکنز

  • به تاریخ ۳ اسد ۱۳۹۵، گزارش شد که منگل باغ در نتیجه یک حمله هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده کشته شده اما هیچ منابع مستقلی این خبر را تأیید نکرده است.
  • خراسان، اصطلاحی تاریخی است برای قلمرو مردمانیکه در شمالشرق ایران، بخش ماوَراءُالنَهر آسیای مرکزی و افغانستان، عمدتا شمال کوه های هندوکش، به زبان های ایرانی تکلم می کنند. در تبلیغات دولت اسلامی، خراسان اکنون کل افغانستان، بیشتر پاکستان و نیز آسیای مرکزی را شامل می شود. وسعت آن در شمال تا قزاقستان و در شرق تا ترکستان می رسد. (برای شبه قاره هند، دولت اسلامی از ایجاد شاخه خاص آن سخن گفته  اما تاکنون چنین چیزی صورت نگرفته است.)
  • در بسیاری از رسانه های پاکستانی و دیگر رسانه های انگلیسی زبان سعید نوشته می شود.
  • فقه حنفی (مکتب فکری؛ مذهب) یکی از چهار مکتب عمده در داخل اسلام سنی است. اکثر افغان ها و مردم آسیای مرکزی ( و پاکستانی ها) پیرو فقه حنفی هستند. سلفی گری مدرن می کوشد به آنچه که آن را بنیادهای اسلام تلقی می کند و تفیسر قوانین آن به قرون اولیه اسلام برگردد؛ مکاتب مختلف فقهی را نمی پذیرد و نسبت به تشیع خیلی سر ستیز دارد.

حملات هوایی و طیاره های بدون سرنشین ایالات متحده در اواسط سرطان در ننگرهار نخستین حملاتی نبود که دولت اسلامی را در افغانستان هدف قرار می داد. در حقیقت، عبدالرئوف خادم، معاون والی دولت اسلامی ولایت خراسان، در نخستین حمله هواپیمای بدون سرنشین در دلو/حوت ۱۳۹۳در هلمند کشته شد.

لیکوالان: