این راپور در دو بخش منتشر می گردد
بخش اول
بودجه پولیس محلی افغانستان، بزرگترین و پایدارترین نیروی دفاعی محلی در این کشور ، در ۹ میزان پایان یافت. دولت علیرغم اطلاع در مورد به وقوع پیوستن این تصمیم برای بیش از یک سال ، تنها در اوایل سال جاری بود که نهایتا تصمیم گرفت با دهها هزار نظامی که در بیش از ۱۵۰ ولسوالی کشور مستقر و مسلح اند، چه کند. این نیروها سابقه ای پر فراز و نشیب و اغلبا متناقض داشته اند. بعضی از واحدها به طور موثر و با عزم راسخ از مناطق، قرا و قصبات خود دفاع می کنند ، در حالی که برخی دیگر رفتارهای بدی داشته اند و از طالبان پشتیبانی کرده اند. با این وجود، سوابق واحدهای منفرد هرچه باشد، انحلال این قوا برای امنیت عمومی کشور تأثیرات چشمگیری خواهد داشت. کیت کلارک از شبکه ی تحلیلگران افغانستان، با تحقیق میدانی انجام شده توسط عبید علی ، فضل رحمان مظهری و سید اسدالله سادات، از فرماندهان نیروی پولیس محلی و مردمی که این قوا در مناطق شان فعالیت میکنند، صحبت کرده اند. مصاحبه شوندگان از ترس از تصرف مناطق شان توسط طالبان، قتل های هدفمند و انتقام جویانه و احساس ترد و فراموش شدن توسط دولت صحبت کرده اند. از این مصاحبه ها همچنان اینگونه استنباط می شود که روحیه ی عمومی در اعتماد آنها به دولت و امنیت نسبی که قبلاً رو به زوال بود ، فعلا در حال سقوط است.
نکات برجسته در گزارش
- دولت حداقل از سرطان ۱۳۹۸ می داند که بودجه نیروی پولیس محلی در ۹ میزان ۱۳۹۹ پایان می یابد و مجبور است نیروهای خود را منحل کند. برنامه ی این انحلال نهایتا در اوایل تابستان ۱۳۹۹ نهایی شد وبعد از اینهمه مدت به تازگی در حال اجرا است.
- این طرح برای خلع سلاح و بازنشستگی یک سوم پولیس محلی است ، یک سوم آن به پلیس ملی افغانستان و یک سوم آن به نیروی سرحدی و ارضی اردوی ملی افغانستان منتقل می شود.
- وزارتخانه های داخله و دفاع اکنون سه ماه فرصت دارند تا در میانه جنگ و بیماری همه گیرکرونا حدود ۱۸۰۰۰ مرد مسلح حاضر در۳۱ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان را بررسی ، انتقال و آموزش مجدد ، یا خلع سلاح و بازنشستگی دهند.
- تقریباً همه فرماندهان و غیرنظامیان پولیس محلی که با آنها مصاحبه کرده ایم هنوز تصوری واضح راجع به برنامه های دولت برای محل زندگی خود ندارند و از گفته هایشان مبرهن است که این عدم اطمینان، روحیه ی آنها را تضعیف کرده است. مصاحبه شوندگان ترس از تصرف مناطق شان توسط طالبان وطبعا قتل های انتقام جویانه ی بعد از تصرف را با ما در میان گذاشته اند.
- همه مصاحبه شوندگان غیرنظامی در مورد نقش پولیس محلی در دفاع از مناطق خود در برابر شورش صحبت کردند. برخی به دلیل تخصص و آشنایی پولیس محلی نسبت به منطقه و همچنان تعهد آنها برای دفاع از مردم شان پولیس محلی را بالاتر از نیروهای امنیتی میدانند و از دست دادن آن می ترسند. برخی دیگر فکر می کنند که اگر همه ی نیروهای اردوی ملی در منطقه حفظ شوند، حتی با انحلال پولیس محلی، هنوز میتوان امنیت را حفظ کرد. با این حال ، حتی غیرنظامیان در ولسوالی هایی با بد رفتار ترین پولیس محلی – که مرتکب جرم شده و از شهروندان سو استفاده می کنند – در مصاحبه ها اذعان داشته اند که پولیس محلی یک عنصر مهم در دفاع از آنها و منطقه شان در برابر طالبان است.
- انحلال نیروی پولیس محلی هرگز یک روند بدون ریسک نبوده است، اما به تأخیر انداختن برنامه ریزی و سپس ابلاغ برنامه ها در ضرب العجلی بسیار کوتاه و به گونه ای بسیار عجولانه باعث افزایش خطر، از جمله افزایش خطر پیروزی طالبان در مناطق تحت پوشش پولیس محلی شده است.
گزارش حاضر، ابتدا به این موضوع می پردازد که چرا از بین بردن قوای پولیس محلی کاری دشوار است. این گزارش سپس برنامه هایی را که برای انحلال آن تنظیم شده است برشمرده و مورد ارزیابی قرار میدهد و سرانجام به گفته های فرماندهان محلی و مردم در رابطه به این تصمیم میپردازد.
انحلال نیروی پولیس محلی، اقدامی که عاری از خطر نیست
وزارت امور داخله افغانستان، حد اقل از سرطان ۱۳۹۸ بدین سو میدانست که بودجه برای پولیس محلی افغانستان در میزان ۱۳۹۹ خاتمه میابد (۱). ایالات متحده آمریکا، که ازهمان اول بنیانگذار و حامی پلیس محلی افغانستان بوده است، در این اواخر تنها تمویل کننده مالی این برنامه بود و وقتی کنگره ی آمریکا تصمیم بر ختم کمکهای مالی برای این برنامه را نهایی ساخت، در واقع فروپاشی نیروی پلیس محلی به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شد. اما، با آنهم فرمان رییس جمهور مبنی بر انحلال پولیس محلی در فاصله ی زمانی بسیار کم، در اوایل تابستان ۱۳۹۹، یعنی فقط چند ماه پیش از اتمام بودجه برای معاش سربازان ، صادر شده است.
با توجه به اینکه همیشه انتظار آن میرفت که انحلال نیروی پولیس محلی کاری دشوار باشد، فقدان فوریت دراین امربسیار قابل توجه بوده است(۲). نگرانی ها در این مورد بارها و بارها از سوی اداره ی سرمفتش ویژه برای بازسازی افغانستان (سیگار) مطرح شده است. برای مثال، سیگار در گزارش های سه ماهه خود به کنگره ی آمریکا در مورد مأموریت جنگی ایالات متحده در افغانستان در مورد چگونگی انحلال این نیرو اینگونه مینویسد:
…به احتمال زیاد، اعضای مسلح پلیس محلی، کسانی که تازه از کار خود بیکار شده اند، به صفوف گروههای افراطی خشن یا شبه نظامیان قدرتهای محلی می پیوندند. گزارش های رسانه ای حاکی از آن است که برخی از اعضای پولیس محلی در حال شروع “تغییر جهت” برای پیوستن به طالبان بوده اند ، و ممکن است افراد بیشتری به این کار ادامه دهند
نگرانی های سیگار از این دیدگاه ناشی میشده است که پولیس محلی مجموعه ای از شبه نظامیان سوء استفادهگر محلی هستند. این نوع دید در مورد پولیس محلی در واقع سوء تعبیری گسترده از سوابق پیچیده و عمدتا متنوع آنهاست. در بعضی جاها ، پولیس محلی تنها نیروی دولتی حاضر در یک منظقه بوده، دربرخی دیگر از مناطق، پلیس محلی قسمت مهمی از مجموعه نیروهای محافظت کننده از مردم و سرزمین خود در برابر شورشیان مخالف دولت بوده است. حتی در مواردی که پلیس محلی خوش نام نبوده و انواع اتهامات جنایی و خشونت به آنها وارد است، در مبارزه با طالبان نقش موثری ایفا کرده است. از همین رو است که خطرات انحلال پولیس محلی همیشه تهدیدی چند پهلوست. زیرا این انحلال می تواند دفاع از مناطق محلی را تضعیف کند و پولیس محلی سابق ممکن است برای حفظ درآمد یا امنیت خود به نیرو های محلی دیگر یا طالبان بپیوندد یا به مجرم محلی تبدیل شود.
قوای پولیس محلی ده ساله افغانستان، چه خوب و چه بد، چه قوی و چه ضعیف، از متن جامعه افغانستان و از بین مردم محلات به وجود آمده بود. این نیروی عظیم هجده هزار نفری، هانطور که در نقشه بالا دیده میشود، بیشتر در ولسوالی های دور افتاده و بعضا ولسوالی هایی که دسترسی به آنها بسیار کم و از لحاظ امنیتی در وضعیتی بسیار شکننده قرار دارند، پراکنده و تقسیم شده بود. از همان اول، روش سربازگیری برای پلیس محلی افغانستان به دشواری این برنامه افزوده بود. پولیس محلی در هر قریه ، یک گروه کوچک مردانی بود که از عین قریه، دارای روابط اجتماعی مشترک و باورمند به عین عقاید قومی و مذهبی بودند. سربازگیری پلیس محلی نیز با سناریوی مشابهی شروع میشد. اول فرماندهی گروه انتخاب میشد، سپس این فرمانده بود که تیم خود را انتخاب میکرد. این شکل گیری گروهای نظامی «تحت قیادت فرمانده» بنیان اکثریت گرههای نظامی چون مجاهدین، سربازگیری در جنگهای قومی در دوران حزب دموکراتیک خلق و طالبان در چهل سال گذشته در افغانستان را تشکیل داده اند. نظر به گذشته، گروههای نظامی با چنین تشکیلات، معمولا بسیار قوی بوده حس تعلق و وفاداری در بین آنها بالاست که از آنها نیروی نظامی شکست ناپذیری میسازد و بسیار به سختی از هم میپاشند. با این حال، گروههای نظامی با ساختار مشابه نشان داده اند که وقتی منبع در آمد آنها تغییر میکند یا بودجه شان متوقف میشود،ظرفیت و تمایل به تغییر جهت کلی از یک هدف به هدفی دیگر و از زیر چتری به چتر دیگر تحت نامی دیگر را دارند. برای مثال، بعد از سال۱۳۸۰ و پس از برنامه ی خلع سلاح ملی (دی دی آر) اکثریت گروههای نظامی محلی که خلع سلاح شده بودند، با تشکیل نیری پلیس محلی بار دیگر روی کار آمدند (۳).
پشتیبانی محلی برای مدل نیروی پولیس محلی کاملاً اساسی بود و قرار بود این واحدها فقط با توافق محلی راه اندازی شوند. در جایی که بسیج و حمایت محلی پشتوانهی پولیس محلی بود ، نیروی پولیس محلی به عنوان یک نیروی دفاعی عملکرد خوبی داشته است و در واقع حمایت مردمی در نحوه ی عملکرد آنها حیاتی بوده است. با این وجود ، درگیراگیر تشکیل هر چه زودتر نیروهای محلی پلیس در برابر طالبان تازه قیام کرده ، رایزنی با مردم و متنفذین محل یا اغلب انجام نمی شد یا مخالفت ها از سوی مردم محل در عمل نادیده گرفته می شد. چنین میانبری زمینه ی سواستفاده ی برخی شبکه های خلافکار، حلقات قومی با آرمانهای قومی و دلالان قدرت را از نیروی پلیس مردمی فراهم کرد. این الگو در تمام دروان ده ساله ی نیروی پلیس محلی دیده میشد: نمایندگان مجلس، سیاستمداران و زورمندانی که در اقصا نقاط افغانستان برای خود نظامیان وفادار سربازگیری میکردند در حالی که دولت هزینه ی آنها را متقبل میشد.
برای مردانی که در پولیس محلی می جنگند ، احتمال اخراح از نیرو به ویژه نگران کننده بوده و ممکن است برای آنها به مثابه حکم اعدام باشد. همانطور که تحقیقات شبکه ی تحلیلگران افغانستان نشان داده است ، بسیج مردان محلی برای مبارزه با یکدیگر می تواند منجر به خشونت شود که به خصوص بسیار زننده است زیرا این طالبان نیستند که با “خارجیها ” – ارتش ایالات متحده یا اردوی ملی می جنگند ، بلکه این مردان محلی اند که در مقابل یکدیگر میجنگند. بنا بر این، هزینه درگیری در مواردی که هر یک از طرفین طرف دیگر و خانواده و طایفه های خود را بشناسد زیاد است و خطر ایجاد چرخه های انتقام جویی جدید برپاست.
فرماندهی و کنترل پولیس محلی ، تحت نظر پلیس ملی افغانستان و وزارت داخله ، همیشه ضعیف بوده است ، که این امر ممکن است انحلال نیروی پلیس محلی را بیش از پیش پیچیده کند. در برخی موارد ، فرماندهان پولیس محلی ، به ویژه واحدهایی که بدترین رفتاررا دارند یا دارای مشکلات متعدد اند ، نسبت به مقامات بالاتر رسمی خود در پولیس ملی “پیشی می گیرند” ، به این دلیل که ارتباطات بهتری با سیاستمداران قدرتمند در سطح ولایت یا مرکز داند. همچنین در پولیس ملی نیز، مشکلات مربوط به فساد و مصونیت از مجازات وجود دارد.
سر انجام، امردیگری که انحلال نیروی پولیس محلی را دشوارتر و خطرناک تر میسازد زمان آن است. زمان پیشبینی شده درست وقتی است مه طبق توافقنامه ی بین طالبان و ایالات متحده که در فبریوری سال ۱۳۹۹ به امضا رسید، نیروهای نظامی امریکا قرار است از افغانستان خارج شوند. این امر موجب نگرانی در بین پولیس محلی، همچنان نیروی دفاعی افغان شده است. نگرانی این است که در صورت شدت جنگ، آیا امریکا طبق انتظارات پیشین، از آنها در جنگ حمایت خواهد کرد یا عجله دارد که از افغانستان خارج شود و آنها را با سرنوشتشان تنها بگذارد. در این گزارش ما به این اشاره کرده ایم که از زمان توافق بین آمریکا و طالبان و اتخاذ موضع دفاعی در برابر طالبان از سوی نیروهای افغان، حملات طالبان کاهش نیافته و این باعث تقلیل هر بیشتر نیرو و روحیه ی سربازان افغان چه در پولیس محلی و یا در اردوی ملی افغانستان شده است. تعداد زیادی از ولسوالی ها که تحت پوشش پولیس محلی افغان بوه اند ، به شمول آنهایی که ما از آن با مردم و فرماندهان پولیس محلی مصاحبه نموده بودیم،حالا یا تحت تصرف طالبان در آمده اند یا تحت فشار برای تسلیم اند.
طرح
با توجه به افرادی که در وزارت دفاع وماموریت پشتیبانی قاطع ناتو با آنها تماس گرفته شده است ، برنامه اصلی این است:
- یک سوم اعضای پولیس محلی ، از جمله تمام کسانی که۴۴سال به بالا دارند سلاح های خود را تحویل می دهند ، حقوق تقاعدی می گیرند و بازنشسته می شوند.
- یک سوم اعضای پولیس محلی در پولیس ملی افغانستان ثبت نام می شوند.
- یک سوم آخر باقیمانده، در جدیدترین نیروی دفاعی محلی افغانستان ، قوت منطقوی اردوی ملی افغانستان، ثبت نام خواهند شد.
نظر به معلومات شبکه ی تحلیلگران آفغانستان ، درخواست هایی از جانب دولت برای انتقال نیروی پولیس محلی به نیروهای خیزش مردمی وجود داشته است . نیروهای خیزش مردمی مجموعه نیروهای دفاعی محلی اند که توسط سازمان امنیت ملی افغانستان پشتیبانی میشوند. در حالی که این گزینه طبیعی ترین و معقول ترین بدیل برای نیروی پولیس محلی به نظر میرسید، این پیشنهاد هرگز مورد حمایت ایالات متحده قرار نگرفت ، زیرا این خطر وجود داشت که با انتقال پولیس محلی به نیروهای شورشی بسیار پراکنده تر، تحت نام نیروهای خیزش مردمی ، میزان مشکلات جرمی، سواستفاده توسط قدرتهای محلی از آنها و به صورت کل، فساد بالاتر برود .زیرا نظارت بر نیروهای خیزش مردمی از سوی امنیت ملی به مراتب شکننده تر و ضعیف تر از نظارت بر پولیس محلی بوده است.
یکی ازاولین مسایلی که نیاز بود به آن پرداخته شود ثبت تعداد نیروی پولیس محلی بوده است. به نظر میرسد که نهایی سازی این ارقام باید کار ساده یی باشد، اما اینطور نیست. تشکیل رسمی نیروی پولیس محلی در سال ۱۳۹۱ به تعداد ۳۰۰۰۰ نفر بر آورد و تصویب شده بود.نظر به گزارش قبلی منتشر شده توسط شبکه ی تحلیگران افغانستان، ایالات متحده این رقم را تا ۲۲۰۰۰ نفر در سال ۱۳۹۶ کاهش داده بود. دلیل این کاهش این بود که دولت آمریکا تنها توانسته بود همین ۲۲۰۰۰نفر را شناسایی کند و به همین لحاظ تنها برای همین رقم بودجه و معاش در نظر گرفته بود. شایان ذکر است که بودجه ی اختصاصی برای نیروی پولیس محلی از اواخر سال ۱۳۹۵ تا اواسط سال ۱۳۹۶ تا حدود ۸ درصد کاهش یافت . برخی از کسانی که در لسیت حقوق و معاشات وجود داشتند اما در این نیرو حضور فیزیکی نداشتند به «اشباح» این لیست میماندند. معاش این سربازان خیالی به جیب سربازان یا مسولان در رتبه های بالاتر میرفت. یکی دیگر از دلایلی که لیست وزارت داخله از تعداد نیروی پولیس محلی بالاتر از لیست ایالات متحده است وجود سربازانیست که شناسایی و ثبت آنها توسط ایالات متحده به دلیل زندگی در مناطق غیر قابل دسترس یا صعب العبور غیر ممکن بوده است، اما وجود داشته اند. آخرین رقمی که از سوی ایالات متحده بیان شده (در گزارش سیگار در ماه جون) حکایت از ۱۸۰۰۰ نفر میکند.
تصمیم بر انتقال دو سوم پولیس محلی به قوای سرحدی اردوی ملی و پولیس ملی افغانستان بر اساس این مفکوره بوده است که هر دو در واقع نیروهای محلی هستند و در همین بخش سروکار دارند. در هر صورت، دوره ی انتقال ساده نخواهد بود. قوای منطقوی اردوی ملی در ولسوالی ها سازماندهی میشوند و بر خلاف پولیس محلی، آنها دردر قریه خود مشغول به وظیفه نشده و در خانه های خود زندگی نخواهند کرد، بلکه در پادگانهای نظامی و قرارگاههای نظامی پولیس ملی افغانستان مستقر خواهند شد. البته، پولیس ملی در خانه ها ی خود زندگی میکنند که این شاید برای اکثریت نیروهای پولیس محلی گزینه ی منتخبی باشد. از نظر حمایت از پروسه ی انتخاب، اموزش و بسیج دوباره ی نیروی پولیس محلی در قالب قوای سرحدی اردوی ملی، ایالات متحده تمویل کننده مالی است که به آمریکا قدرت تصمیم گیری در مورد تشکیل و تعداد قوای سرحدی اردوی ملی را میدهد.
وزارت های دفاع و داخله همچنان تمویل کنندگان متعدد دیگر این پروژه تاکید بر بررسی، ثبت بایومتریک و آموزش دوباره ی آن عده از نیروی پولیس محلی هستند که دوباره استخدام شده در صفوف قوای منطقوی اردوی ملی ادغام میشوند. با اینحال، برای وزارت داخله و اردوی ملی جذب دوباره ی پولیس محلی شاید امری دشوار و نا خوش آیند باشد. مقامات ارشد وزارت داخله بارها تردید خود در مورد مزایای جذب پولیس محلی در قوای منطقوی اردوی ملی را به دلیل احتمال خدشه دار شدن نظم ارتش با ورود شبه نظامیان محلی خاطر نشان کرده اند. در حالیکه هنوز برای قضاوت کیفیت این ادغام زود است، اما تا به حال قوای مرزی اردوی ملی ثابت کرده است که علیرغم نگرانی ها، مستعد جذب شبه نظامیان بسیار کمی بوده است که البته این دستاورد حاکی از تلاشهای فراوان برای کاهش این ریسک از سوی مسولان بوده است ( برای معلومات بیشتر به گزارش ویژه ما در این مورد مراجعه کنید). از همان آغاز، وزارت دفاع تصمیم خود را در مورد مخالفت با ادغام پولیس محلی در قوای منطقوی اردوی ملی اعلان کرده بود، اما حالا این خود وزارت دفاع است که مسولیت این ادغام را به عهده دارد.
بررسی، انتحاب، و یافتن بهترین روش برای جذب و ادغام پولیس محلی در قوای مرزی اردو کار ساده ای نیست. برخی تولی های نظامی برای این کار از ظرفیت کافی برخوردار نیستند. همچنان، در سطح پولیس ملی ضعف هایی وجود دارد. اما تصور اینکه با جذب نیروهای پولیس محلی این خلا پر میشود، الزاما تصور درستی نیست زیرا نوعیت سربازان پولیس محلی، مهارتها، رتبه و تجربیاتشان با ضعف موجود در پولیس ملی همخوانی ندارد که بتواند جوابی برای آن باشد. اینطور به نظر میرسد که طرح موجود بیشتر بر سر انتقال افراد متمرکز است تا همه ی پولیس ملی. البته این رویکرد شاید برای مواردی همچون زمانی که یک گروه پولیس محلی فاسد، خشونت پیشه یا متقلب باشد خوب است، اما به صورت کل انتقال افراد مشخص از یک گروه باعت لطمه به احساس تعلق گروهی آنها شده که اغلبا تنها دلیلی است که آنها سخت میجنگند تا از منطقه ی تحت پوشش خود دفاع کنند.
آخرین مهلت تکمیل انحلال نیروی پلیس محلی ، از جمله بازنشستگی یا انتقال اعضای آن ، پایان جدی ۱۳۹۹است. برای این روند پول وجود دارد ، از جمله معاش تقاعدی برای بازنشستگان. تغییر مناطق براساس اثربخشی ارزیابی شده واحدهای پولیس محلی و میزان خطرناک بودن انحلال آن تعیین می شود ، و خطرناکترین حالت برای آخرین زمان باقی می ماند ، زمانی که برنامه ریزان امیدوارند ، درگیری نیز در سطح فصلی پایین تر باشد.
نحوه اجرای طرح
در مصاحبه هایی که شبکه ی تحلیلگران با ۲۳ نفر از زابل ، پکتیا ، پکتیکا ، لوگر ، غزنی ، کندز ، تخار و بدخشان در میزان ۱۳۹۹ انجام داده ،۱۰ فرمانده پولیس محلی و۱۳ غیرنظامی شرکت کرده اند. سوابق این مصاحبه شوندگان قرار ذیل است: دو عضو شورای ولایتی ، یکی از شورای ولسوالی ، یک ولسوال ، یک نماینده منطقه ای ، رئیس شورای توسعه ی ولسوالی ، یک کارمند موسسات کمک رسانی ، سه روزنامه نگار ، یک فعال جامعه مدنی ، یک بزرگ قومی مشهور و یک محقق که در زمینه امنیت و سیاست در منطقه شمال تبحر دارد. لازم به ذکر است که همه ی این شرکت کننده گان از طبقه ی ذکور میباشند. نظر به ملاحظات امنیتی برخی از مصاحبه شوندگان از ذکر نام و افشای هویت خود خودداری کرده اند.. بسیاری از مناطقی که برای این تحقیق انتخاب شده اند ، مناطقی است که شبکه ی تحلیلگران در مورد آن معلومات داشته و تحقیقات قبلی را در این منطق انجام داده است. همچنان سوابق پولیس محلی نیز در مناطق مورد مطالعه متفاوت بوده است. در بعضی مناطق نیروی پولیس محلی به خاطر تامین امنیت منطقه و رفتار خوبشان با مردم از شهرت خوبی برخوردارند و در بعضی مناطق یا منفور اند، یا دوست داشته نمیشوند. (برای معلومات بیشتر در مورد این تفاوت ها شما میتوانید به گزارش اخیر ما مخصوصا صفحات ۴۳-۴۷ مراجعه کنید. )
در این تحقیق از مصاحبه شوندگان سوال شده است که آیا از انحلال نیروهای پولیس محلی مطلع اند یا خیر و اگر در این مورد اطلاع یافته اند، به آنها چه گفته شده است، از دید آنها ممکن است این وضعیت بر وضعیت فردی آنها جه تأثیری داشته باشد و این امربر امنیت منطقه ی آنها چه تأثیری می گذارد. پاسخ آنها به سه موضوع تقسیم شده است که به شدت برجسته است: کمبود اطلاعات ؛ ترس از بدتر شدن امنیت و تسخیر مناطق آنها توسط طالبان و بالا رفتن تهدید امنیت شخصی.
فقر اطلاعات در مورد روند انحلال نیروی پولیس محلی درسطح ولسوالی ها
اکثریت فرماندهان پولیس محلی که شبکه ی تحلیلگران با آنها مصاحبه کرده است، از کمیت و کیفیت طرح دولت برای آنها بی خبر بودند. این نوبد اطلاعات در سطح ولسوالی ها مساله ای خیلی جدی تر از آنچه است که در اثر بروکراسی و ضعف هماهنگی بوچود می آید. پولیس محلی سربازان خط مقدم جنگ دولت با طالبان و شبه نظامیان مخالف دولت اند، کسانی مه در شرایط بسیار دشوار و خطر آفرین میجتگند و هر لحظه احتمال شکست آنها و از دست دادن جانشان میرود.
یکی از کسانی که در ان مورد در تاریکی مطلق نگهداشته شده است، شیر محمد است. شیر محمد فرمانده کل نیروی پولیس محلی در یحی خیل پکتیکا است (که در سال ۱۳۹۷ ، شبکه ی تحلیلگران برای تهیه ی یک تحقیق تحت عنوان: چطوریک قوای پولیس محلی خوب تاسیس کنیم: تجربه ی ولسوالی یحی خیل و چطور این ولسوالی حالا امنیت بهتری دارد، با شیر محمد مصاحبه کرده بود). وی اینبار به ما چنین گفت:
من و نظامیان تحت قیادت من از این موضوع بیخبریم و با ما در مورد انحلال پولیس محلی هیچ اطلاعی داده نشده است. من این خبر را همین حالا از شما میشنوم. مسولین محلی و یا دولتی هیچکدام چیزی در این مورد نگفته اند.
چند تن از فرماندهان پولیس محلی گفتند که چندین ماه پیش از آنها و دیگر مسولان در ولسوالی مربوطه شان بعضی اسناد خواسته شده است ، اما از آن زمان تا به حال ، آنها فقط اطلاعات مبهم یا متناقض راجع به آنچه قرار بود اتفاق بیفتد شنیده اند. به عنوان مثال فرمانده جان محمد در چهار دره در کندز گفت که آنها پنج ماه پیش نامه رسمی از مقامات امنیتی ولایت دریافت کرده اند که به آنها می گوید به نیروهای اردوی منطقوی خواهند پیوست. متعاقباً ، وی گفت که مقامات امنیتی ولایت به وی گفته اند که واحدهای پولیس محلی در قندوز و غزنی زیر نظر وزارت داخله خواهند ماند. مشابهاً، در میان مصاحبه شوندگان غیرنظامی نیز ، اطلاعات بسیار ناچیز و گنگی در مورد انحلال پولیس محلی وجود داشت ، حتی در میان بسیاری از افراد در مواضع رسمی نیز اطلاعات مشخصی در این مورد در دسترس نبود.
فقط یکی از فرماندهانی که با آنها مصاحبه کرده ایم ، شاهد انتقال نیروهای تحت قیادتش بوده است. حضرت الله فرمانده پولیس محلی در منطقه شاجو در زابل است، جایی که در گذشته موضوع تحقیق شبکه ی تحلیلگران افغانستان در مورد پولیس محلی بوده است. حضرت الله گفت که والی زابل به همراه فرمانده پلیس این ولایت در ماه سپتامبر به شاجوی آمده بودند ( با هلی کوپتر در حالی که راههاز زمینی تحت کنترل طالبان است ) و گفت که پولیس محلی تا پایان میزان (۲۰ اکتبر) منحل می شود. حضرت الله به همراه بسیاری از افراد خود به اردی منطقوی منتقل شده – یا به قول خودش “ارتقا یافته” میابد.
مقامات ولایتی ۱۰۸ نفر از ما را به اردوی منطقوی ارتقا دادند. در حال حاضر ، حدود ۸۰ نفر در پولیس محلی باقی مانده اند … من فکر می کنم این هیچ تاثیری بر پولیس محلی نخواهد داشت ، زیرا قبلاً به آنها گفته شده که خلع سلاح یا کنار زده نخواهند شد. آنها در پولیس ملی استخدام خواهند شد و به بخشی از تشکیلات پولیس ملی تبدیل می شوند.
برای کسانی چون شکرالله که از آنچه قرار است اتفاق بیفتد مطمئن نیستند، این عدم اطمینان روحیه ی آنها را در مبازره با طالبان به خطر می اندازد. شکرالله در منطقه برکی برک ولایت لوگر زندگی میکند. به او از منابع متعددی خبر رسیده است که پولیس محلی شان منحل شده و در اردوی منطقوی ادغام میشود، اما او مطمین نیست چه سرنوشتی منتظر اوست. “سرنوشت ما مشخص نیست. اکنون همه اعضای پولیس محلی ناامید هستند. آنها وظایف خود را به درستی انجام نمی دهند و می گویند ، اگر پولیس محلی منحل شود ، چه کاری باید انجام دهیم؟ “
یک امدادگر از جانیخل ، پکتیکا پیش بینی کرد که در منطقه خود ، جایی که طالبان در حال پیشروی اند، اخبار مربوط به منحل شدن پولیس محلی باعث افزایش احتمال پیوستن افراد به طالبان می شود:
امروز[ ۲۵ سنبله] در پکتیکا ، فرمانده پلیس ولسوالی جانی خیل کار خود را رها کرد و همراه اسلحه و مهمات خود به طالبان تسلیم شد. او در ۱۷ سال گذشته رئیس پولیس این منطقه بود. حال و هوای این منطقه این است که گفتگوهای صلح به معنای تحویل دولت به طالبان است. بنابراین ، مقامات محلی در ولسوالی ها تلاش می کنند تا با طالبان سازش کنند … اگر اخبار مربوط به انحلال پولیس علنی شود و اگر سربازان پولیس محلی و همچنین مقامات پولیس ملی این خبر را بشنوند ، آنها بیشتر به دنبال صلح با طالبان میشوند یا با طالبان معامله می کنند. اگر آنها در مورد این خبر اطلاعاتی کسب کنند ، می فهمند که این به معنای تحویل دولت به طالبان است.
چندین فرمانده در ولایتهای مختلف گفتند که معاششان طی چند ماه گذشته پرداخت نشده است. در حالی که پرداخت معاش دولتی در افغانستان غالباً نا منظم و جنجالی است ، اما عدم دریافت حقوق در این زمان، وقتی که بی اعتمادی به دولت و سردرگمی در مورد آینده ی پولیس محلی در بین سربازان این گروه رخنه کرده است، امری خطرناک است که منجر به بی اعتمادی بیشتر به دولت شده و آنها را به این باور میرساند که نمیشود چشم امید و اعتمادی به دولت داشت.
یکی از مسایلی که در مصاحبه های ما گنگ باقی ماند این بود که علیرغم معلومات پراکنده، ناقص و گاهی بسیار سطحی در مورد زوال پولیس محلی، تقریبا همه ی کسانی که ما با آنها صحبت کردیم به طور شگفت انگیزی اطمینان داشتند که نیرو از بین نمیرود و به پولیس محلی یا اردوی منطقوی انتقال میابد. این دید در حالی مطرح میشد که همه ی آنها این گزینه را گزینه ای درست و راه حلی منطقی بر میشمردند.
همچنین ، از بین مصاحبه شوندگان، هیچ کس در مورد بازنشستگی پولیس محلی نظری نداشته است. ک طبق طرح دولت ، یک سوم پولیس محلی قرار است بازنشته شوند. ولی مصاحبه شوندگان فقط در مورد انحلال واحدها و انتقال احتمالی سربازان در صفوف اردو و پولیس ابراز نظر کردند.
ترجمه: خدیجه حسینی
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۲۶ قوس / ليندۍ ۱۳۹۹