Afghanistan Analysts Network – Dari Pashto

حقونه او خپلواکي / حقوق و آزادیها

پل سوخته یا شهرک معتادین؟

قیوم سروش 12 دقیقې

اعتیاد به مواد مخدر از پدیده هایی است که در افغانستان به آن کمتر توجه شده است.سالانه هزاران افغان در داخل و بیرونکشور شان، کهبیشترین تریاک دنیا را تولید می کند،رو به اعتیاد میآورند. در کابل، معتادان در بخش های غربی شهر جمع می شوند و در زیر پل سوخته و دیگر پل های نزدیک به آن بسر میبرند. دولت افغانستان و موسسات غیردولتی کمک های محدود صحی به آن ها ارائه می کند. قیوم سروش از شبکه تحلیل گران افغانستان می گوید که برای اغلب شهروندان کابل، معتادان به یک خطر جدی و مساله‌ای که حرف زدن در باره آن را ننگ میدانند، تبدیل شده است.

تصویر از شهرک معتادان پل سوخته کابل

در پل سوخته، پل بزرگی بر فراز بخش متعفن، کثیف و پر زباله دریای کابل،  صف‌های طولانی از عابران تشکیل می‌شودکه به زیر پل خیره می‌شوند. آنهامات و مبهوت به تماشای صدها معتاد هیرویین می‌پردازند . خبرنگاران این محل را “شهرک معتادان” نام داده اند (اینجا را بنگرید): –

عبدالحق بیست و چهار ساله یکی از ساکنان این “شهرک” است. وی از ولایت بغلان بوده و از دوسال بدین سو هیرویین استفاده می کند. عبدالحق، مصرف مواد مخدر را به دلیل ساعات طولانی کارِ شاقه در ایران شروع کرده است. حالا شش ماه می شود که عبدالحق در زیر این پل زندگی می کند. وقتی نگارنده از عبدالحق پرسید آیا قصد دارد که اعتیاد را ترک کند، گفت: “هیچ دلیلی برای این کار وجود ندارد. هیچ کسی- نه خانواده و نه هم جامعه، مرا دیگر قبول ندارد. آن ها طوری مرا فراموش کرده اند که گویی هیچ به دنیا نیامده ام.”

کنار دیگر دو جوان با لباس های کثیف و چهره های چروک شده  تازه از زیر پل بیرون شده اند تا نور آفتاب بگیرند و از عابران گدایی کنند. علی بیست دو ساله از بامیان و مهدی بیست ساله از دایکندی می باشند. هر دو در ایران به مواد مخدر معتاد شده اند. علی که پنج سال است از این مواد استفاده می کند، می گوید در ایران ساعات طولانی را برای مزد بهتر کار می کرد و فکر کرده بود اگر تریاک استفاده کند، بیشتر هم می تواند کار کند و مزد بگیرد. مدتی بعد، تریاک دیگر اثری نمی بخشید و برای همین علی به “مواد سفید” روی آورد. تریاک و هیرویین رفته رفته علی را آنقدر ضعیف ساخت که دیگر توانایی کار کردن را از دست داد و برای همین “اربابش” او را “به خیابان انداخت.” بعد پولیس ایران او را گرفته و به افغانستان اخراج کرد.

خانواده علی هنوز هم در ایران زندگی می کند و یکی از برادرانش در فرانسه مهاجر است. علی از عابران خواهش می کند که تلفن خود را به وی بدهند تا به خانواده و یا برادر خود زنگ زده و پول طلب کند. نگارنده به علی تلفن داد تا بتواند به خانواده اش زنگ بزند. بعد از دقایقی صحبت، علی گفت در آن طرف خط پدرش بود که گفت دیگر نمی توانند برای وی پول بفرستند. مهدی، دوست علی می گوید که خانواده علی بارها برای تداوی یا برگشتن به ایران برایش پول ارسال کرد اما علی هربار پول برگشت به ایران را هزینه مواد مخدر نمود.

دست کم ۳۰۰ معتاد در زیر پل سوخته و دیگر پل های همجوار، مانند پل جمهوریت و پل دکتر مهدی، زندگی می کنند. این آمار فقط شامل کسانی می شود که تمام ساعات شبانه روزی را در آنجا میگذرانند. نگارنده در جریان تحقیق متوجه شد که خیلی از افراد دیگر با لباسهای تمیزتر در زیر پل می روند و ظاهرا بعد از مصرف مواد آنجا را ترک می کنند. در یک مورد، پیرمردی با ریش سفید و لباس های منظم برای یکی از معتادان پول داد و بر فراز پل به انتظار ایستاد. اندکی بعد، معتاد با هیرویینی به اندازه ی یک نخود برگشت و آنرا به پیر مرد داد. لحظاتی بعد، معتادان به شبکه تحلیل گران گفتند که پیرمرد عار داشت که خود زیر پل برود و هیرویین بستاند. برای همین به دیگری پول می دهد تا این کار را برایش انجام دهد. به گفته علی معتادانی نیز در آنسو قرار دارند که هرگز از زیر پل بیرون نمی شوند و نیز کسانی هستند که خود اعتیادی ندارند اما برای نزدیکان معتاد خود از زیر پل سوخته مواد تهیه میکنند.

ماهانه دو تا چهار معتاد می میرند

بسیاری از معتادان پل سوخته، هیرویین تزریق می کنند و از آنجا که یک سیرینج چندین بار مورد استفاده قرار میگیرد، احتمال ابتلا به ایدز، هیپاتیت و سایر امراض کشنده و ساری در میان آنها بسیار بالاست. هرچندشاپور یوسف، معاون بخش کاهش تقاضا برای مواد مخدر در وزارت صحت عامه می گوید به صورت هفته وار به توزیع سیرنیج به معتادان می‌پردازند، اما نگارنده در جریات تحقیق متوجه شد که تعداد زیادی از معتادان زیر پل از سیرنیج های کهنه کارگرفته و آن‌ها را بین خود تبادله مینمایند. در نتیجه، تعداد زیادی از آن ها بیمار اند. بر اساس گفته های بعضی از آنها، در هر ماه دو تا چهار معتاد در زیر پل جان می دهند. میزان مرگ و میر در فصل زمستان که معتادان نه لباس گرم و مناسب دارند و نه هم مواد سوخت،افزایش می یابد.

لیلا حیدری، موسس و رییس موسسه”زندگی زیباست” می‌باشد. این موسسه برای تعدادی از معتادان سرپناه و غذا تهیه کرده و برای شان کمک میکند تا توانایی های خود را دوباره بدست آرند. خانم حیدری می گوید که وضعیت این محل چنان وحشتناک است که “سگ هم نمی تواند زیر پل برود”، اما چون سرپناه کافی برای معتادان وجود ندارد، معتادان مجبورند که در چنان یک وضعیت اسفناک زندگی کنند. پل سوخته در جایی موقعیت دارد که روزانه هزاران کابلی از آن عبور و مرور می کنند. یکی از معتادان سابق می گوید حتا عبور از پل سوخته برای کسانی که اعتیاد را ترک گفته اند، خطرناک است، زیرا دیدن صحنه های مصرف مواد مخدر، معتادان سابق را وسوسه می کند تا دوباره به آن رو آورند.” عارف رحمانی، نماینده غزنی در مجلس نمایندگان، که هر روز برای رفتن به دفتر از این پل عبور می کند، می گوید افزایش تعداد معتادان به مواد مخدر چون سونامی خاموش، صحت و سلامت جامعه ما را تهدید میکند.

توزیع کننده

مواد مخدر و هیرویین در شهرک معتادان چنان به راحتی توزیع و فروش می شود که گویا تجارت آن در کشور قانونی باشد. توزیع کنندگان، که معتادان به آن ها ساقی می گویند (ساقی واژه عربی  به معنای آب دهنده و انکه سیراب کند، می باشد. اما در ادبیات فارسی ساقی به کسی گفته شده است که شراب می ریزد)، از گوشه های مختلف شهر به شهرک معتادان می آیند و متاع خود را عرضه میکنند. ساقی ها فروشنده های کوچک می باشند که می توانند تا یک کیلوگرام هیرویین  بفروشند. براساس گفته های یک ساقی، آنها یک کیلوگرام هیرویین را ۷۵۰۰۰ افغانی می خرند. قیمت یک نخود هیرویین در پل سوخته ۹۰ افغانی می باشد. ساقی ها می گویند که چهار نخود هیرویین در حدود یک گرام وزن دارد که بر این اساس،بهای آن در پل سوخته کمی بیشتر از میانگین قیمت در افغانستان می باشد. (برای قیمت مواد مخدر در افغانستان اینجا را بنگرید )

ساقی‌ یی‌ که به شرط پنهان ماندن هویت با شبکه تحلیل گران مصاحبه می کرد، گفت که آن ها بیشترین مواد خود را از کارته نو در جنوب کابل، و شهرک آریا در نزدیکی میدان هوایی شهر خریداری می کنند. این ساقی می گوید که فروشندگان مواد مخدر، افراد ارتباطی در بین پولیس دارند که به آن ها اجازه می دهند متاع خود را به سادگی به شهرک ها و پل سوخته انتقال دهند. اما ساقی ها مجبور هستند که به پولیس پول بدهند تا این روابط برقرار بماند. یکی از این ساقی ها می گوید که حدود ۲۰ درصد درآمد خالص آنها از فروش مواد مخدر، به مسئولین امنیتی پرداخته شده که شامل تدارک نان چاشت برای افسران بلند رتبه میگردد.

این ساقی، شهرک معتادان را به سناریوی فلم های سنتی بالیوود تشبیه می کند: در این شهرک، معتادان بازیگر، ساقی ها تهیه کنندگان و مقامات امنیتی کارگردانان می باشند. وی اضافه می کند که “مردم فقط بازیگران را می بینند و از این رو فقط از آنها نفرت دارند اما آن ها متوجه تهیه کنندگان و کارگردانان پشت صحنه نیستند.”

شبکه تحلیل گران هم چنان با مقامات امنیتی حوزه شش پولیس که پل سوخته از مربوطات آن می باشد، گفتگو کرده است. یکی از این مقامات که نخواست نامی از وی گرفته شود به شبکه تحلیل گران گفت که ‍پایان دادن به عرضه مواد مخدر در زیر پل سوخته، به دلیل روابط فروشندگان با مقامات عالی رتبه، تقربیا غیرممکن میباشد. وی افزود: ” شما این فروشندگان را دستگیر می کنید و واسطه های بلندپایه، آنها را رها کرده و در نهایت خود شما درپشت میله های زندان قرار میگیرید.”

افزایش هشت درصدی استفاده کنندگان بالغ مواد مخدر

مسوولیت مبارزه با مواد مخدر و کاهش اضرار آن در حکومت افغانستان، با دو زوارت (وزارت مبارزه با مواد مخدر و وزارت صحت عامه) در همکاری دیگر ادارات دولتی می باشد. در کنار این، برخی از موسسات ملی و بین المللی نیز برای تداوی معتادان کار می کنند.

براساس گزارش  دفتر مبارزه با مواد مخدر و جنایات در سازمان ملل،در سال ۲۰۰۹نزدیک به یک میلیون معتاد بین سنین ۱۵ الی ۶۴ سال در افغانستان وجود داشت که هشت درصد کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهد و این رقم دو برابر اوسط آمار جهانی معتادان می باشد. استفاده کنندگان مواد مخدر در این گزارش شامل کسانی می شوند که از حشیش، تریاک، هیرویین، مواد مخدر یا مسکن و آرام بخش استفاده می کنند. گزارش دیگر همین سازمان در سال ۲۰۱۰، همین رقم یک میلیون استفاده کننده مواد مخدر را بازگو کرده اما اعلام داشت که ۱۲۰۰۰۰تن از ین جمله از هیرویین استفاده میکنند. در نوامبر ۲۰۱۳، روزنامه نیویارک تایمز نوشت  که رقم استفاده کنندگان مواد مخدر در افغانستان به ۱.۶ میلیون نفر می رسد.

با این حال، شاپور یوسف، معاون بخش کاهش تقاضا به مواد مخدر در وزارت صحت عامه می گوید که تعداد استفاده کنندگان این مواد در سال های اخیر هشت درصد افزایش یافته است. به باور یوسف، مهم ترین دلیل افزایش مصرف کنندگان مواد مخدر در افغانستان “دهه های جنگ، فقر، بیکاری و نبود امکانات ورزشی و تفریحی است که جوانان را قادر به مصرف انرژی میسازند.”

وضعیت تداوی

شاپور یوسف می گوید در سراسر کشور ۱۰۷ مرکز برای تدوای معتادان در کلینیک های دولتی وجود دارد که به صورت مجموعی ظرفیت تداوی ۳۲۰۰۰ معتاد را دارا می باشند. اما مثال روشن عدم دسترسی به درمان معتادان، شهر کابل و شهرک معتادان است. تنها درمانگاه دولتی که برای تداوی معتادان در کابل کار می کند، شفاخانه جنگلک  است که دارای ۱۲۰ بستر بوده و یک دوره درمانی ۴۵ روزه را ارائه می کند. یوسف می گوید این شفاخانه ظرفیت تداوی ۳۰۰ بیمار را در یک وقت دارد. این شفاخانه تنها هفت داکتر، چهار روان شناس و چهار پرستار دارد. این بدان معناست که حتا اگر تمام داکترها همزمان کار کنند، هر یک شان مجبور خواهد بود روزانه از ۴۰ بیمار مراقبت کند درحالیکه روان شناسان نیز باید در همین مدت سرپرستی ۷۵ تن را بعهده گیرند .

یوسف می گوید که آنها در هر دوره درمانی در شفاخانه جنگلک، ۱۵۰ بیمار را از لیست انتظار – کسانی که توسط خانواده های شان به صورت داوطلبانه معرفی می شوند- جذب نموده  و  ۱۵۰ دیگر را از میان معتادان روی سرک ها و زیر پل ها  برمیگزینند که داوطلبانه به ترک اعتیاد راضی شده و توسط وزارتخانه های  مبارزه با مواد مخدر و صحت عامه جمع آوری می شوند. (برای خبر جمع آوری معتادان اینجا را بنگرید ) اما مشکل اصلی،کثرت معتادان در شهر کابل می باشد. وزارت صحت عامه می گوید ۷۵۰ معتاد در پایتخت نیاز به سرپناه دارد اما حکومت فقط می تواند به ۱۵۰تن آنها محل زیست و خدمات درمانی تهیه کند.

شیوه درمانی که در شفاخانه جنگلک استفاده می شود، نیز سنتی و کهنه است. یوسف می گوید در این شیوه درمان،در هفته اول، میزان مواد مصرفی در بین معتادان به تدریج کاهش پیدا می کند. در هفته دوم روند سم زدایی از بدن آنها به کمک دارو آغاز می شود و استفاده از مخدرات به صورت کامل قطع می شود. بعد برای یک ماه، روند توانبخشی دوباره به بیماران ادامه می یابد. یوسف می گوید وزارت صحت عامه با وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولین همکاری نزدیک دارد تا بعد از دوره درمانی، بیماران آموزش حرفوی دریافت کنند تا احتمال بازگشت آن ها به مصرف دوباره مواد مخدر کاهش یابد. علی افتخاری با تایید این موضوع می گوید که تاکنون حدود ۶۰۰تن که از اعتیاد دست کشیده بودند، از آموزش های حرفوی برخوردار شده اند. افتخاری می گوید این آموزش ها برای مردان، شامل پیشه هایی مانند نجاری و لین دوانی برق و برای خانم ها شامل آرایشگری و خیاطی می باشد.

بعد از درمان کامل، وزارت صحت عامه هفته ای چهار بار از این معتادان سابق بازدید می کند تا مطمین شود که دوباره به اعتیاد روی نیاورده اند.

اما نتیجه تداوی چندان رضایت بخش نبوده است. یوسف می گوید که باوجود هزینه سنگین بستری کردن یک بیمار برای یک ونیم ماه ، ۴۰ درصد بیماران تداوی شده در شفاخانه جنگلگ دوباره به مصرف مواد مخدر رو می آورند. این رقم در سطح کل کشور ۷۰ درصد است. یوسف باور دارد که  تداوی معتادان با میتادون که به صورت گسترده در غرب استفاده می شود، نسبت به شیوه درمانی کنونی بهتر است. در این شیوه درمان، بیماران به تدریج مصرف مواد مخدر را متوقف می کنند و در عوض میتادون می گیرند که جای گزین تاثیرات مواد مخدر و هیرویین بر گیرنده های مغزی می شوند (برای معلومات بیشتر اینجا را بخوانید). اما این روش نیز موافقان و مخالفان خود را دارد. موافقان این شیوه درمانی به این باور اند که این موثرترین راه برای درمان اعتیاد است و مخالفان نیز استدلال می کنند که این شیوه در حقیقت نوع دیگری از اعتیاد می باشد. (اینجا را بنگرید.)

یوسف به این باور است که تداوی با میتادون در واقع نوع نشئه مصئوون، بدون تاثیرات مخرب بر بدن می باشد. و از آنجا که مصرف کنندگان هم چنان هوشیار می مانند، عوارض جرمی مصرف مواد مخدر نیز کاهش می یابد. برای همین، یوسف و همکارانش در تلاش اند تا تداوی به شیوه میتادون را در کمیته تنظیم مقررات مواد مخدر تصویب کنند. اما هم این کمیته و هم یوسف، از این که میتادون در بازار سیاه راه پیدا کند و باعث ایجاد نسل تازه ای از معتادان به میتادون شوند، نگران هستند. برای همین، در صورت قانونی شدن تداوی با میتادون، حکومت باید قوانین سختگیرانه ای برای توزیع آن وضع کند و در صورت امکان توزیع آنرا صرف به داکتران محدود سازد.

در کنار حکومت، برخی از موسسات نیز برنامه هایی برای تداوی معتادان زیر پل سوخته دارند-هرچند میان این موسسات همآهنگی چندانی وجود ندارد. یکی از این نهادها “موسسه زندگی زبیاست” میباشد، که از چهار سال بدین سو خاصتاً برای درمان معتادان زیر پل سوخته تلاش می کند. خانم لیلا حیدری رییس این نهاد، رستورانت تاج بیگم را نیز بنیاد گذاشته که معتادان سابق در آن کار می کنند. لیلا حیدری از درآمد این رستورانت برای تامین هزینه درمانمعتادان در “کمپ مادر” استفاده می کند.

در آگست۲۰۱۳، “موسسه زندگی زبیاست”کمپاینی را برای جمع آوری کمک و جلب توجه به معتادان زیر پل برای تداوی آنها براه انداخت ( معلومات بیشتر اینجا ) اما این کمپاین نتوانست شرایط زندگی و محل نامناسب زیست معتادان زیر پل را تغییر بدهد.

موسسه لیلا حیدری می گوید که برای درمان معتادان در کمپ مادر که در یک وقت ظرفیت ۲۰ تا ۳۰ معتاد را دارد، از شیوه “معتادان گمنام” استفاده می کند. در این شیوه، معتاد هیچ دارویی دریافت نمی کند و مصرف مواد مخدر را توسط ۱۲ گام درمانی متوقف می سازد. “موسسه زندگی زبیاست”، در شیوه درمانی “معتادان گمنام” جلسات هفته وار انلاین برگزار می کند که در آن معتادان سابق از تجارب خود برای ترک اعتیاد می گویند. خانم حیدری می گوید این شیوه درمانی فقط برای کسانی موثر است که از نظر ذهنی آماده ترک اعتیاد باشند.

دو سال پیش “موسسه زندگی زبیاست”، کمپ جداگانه ای برای تداوی معتادان زن نیز تاسیس کرد اما فشارهای باشندگان محل و مقامات محلی وی را مجبور کرد تا کمپ را مسدود کند. خانم حیدری می‌گوید مقامات به وی گفتند که چنان کمپی مخالف ارزش های فرهنگی افغان ها بوده و باعث “افزایش جرایم اخلاقی” در اجتماع می شود. اما خانم حیدری به این باور است که فشارها برای بسته کردن کمپ زنان اساسا برای این بود که مردم هنوز جرات قبول این واقعیت را که حتا زنان نیز معتاد شده اند، ندارند و برای همین تلاش دارند این واقعیت را پنهان کنند.

“آن ها از ما نفرت دارند”

آقای یوسف و خانم حیدری به این باور اند که حکومت نمی تواند معتادان را با توسل به زور از زیر پل ها جمع آوری کند، زیرا اعتیاد یک بیماری است و نه جرم. هر دوی آنها به این باور اند که جمع آوری اجباری این معتادان از زیر پل، نقض حقوق بشر است. یوسف می گوید که گروه های آگاهی دهی وزارت صحت عامه به صورت منظم از معتادانزیر پل ها بازدید می کنند تا آن ها را “تشویق” به ترک اعتیاد کنند اما نمی توانند برای جمع آوری شان از زور استفاده کنند. به همین ترتیب، لیلا حیدری می گوید که اجبار برای تداوی معتادان موثر نخواهد بود و آن ها تنها کسانی را برای تداوی می پذیرند که حاضر به ترک مواد مخدر باشند.

اما از یک نظر، این رویکرد انفعالی دولت و موسسات ذیربط، دلیل اصلی برای ادامه حضور معتادان در زیر پل ها می باشد. حکومت افغانستان و موسسات ذیربط، دلایل فراوانی برای تغییر رویکرد خود به یک رویکرد فعال دارند تا معتادان را مجبور به تداوی سازند. این دلایل ازین قرارند:

یک، پژوهش ها  نشان می دهد که اعتیاد به نوعی ناتوانی ذهنی منجر می شود. “هرچند مصرف مواد مخدر به شکل ارادی آغاز می شود، اما تاثیرات دیرپای آن بر مغز، رفته رفته باعث می گردد تا فرد توان تصمیم گیری را از دست دهد ومواد مخدر باعث از میان رفتن حاکمیت بر نفس و قدرت تصمیم گیری در فرد معتاد میگردد.” این تحقیق نشان می دهد که نمی توان همیشه بر ارادهء شخص معتاد برای تداوی اتکا کرد؛ در عوض حکومت باید به ان ها کمک کند که صحت یافته و توانایی ترک مواد مخدر را بدست آرند.

مشکل دوم شیوه انفعالی تداوی معتادان می‌باشد. معتادی شاید لحظات بعد از بازدید تیم صحت عامه تصمیم بگیرد که اعتیاد را ترک کند. اما نبود تسهیلات آماده باعث می شود که او دوباره به مواد پناه ببرد. برای همین، میسر بودن خدمات درمانی بسیار اهمیت دارد و دولت باید معتادان را از زیر پل به مکان هایی منتقل کند که کنترول و نظارت دایمی بر آن ها داشته باشد.

سوم، موجودیت این چنین یک گروه بزرگی از معتادان تاثیرات جانبی برای اجتماع دارد. ساکنان اطراف پل سوخته به دلایل متعددی از این معتادان بیزار هستند. باشندگان این محل می گویند که معتادان باعث آزار و اذیت مردم و عابرین شده و گاهی نیز دیگران را تشویق می کنند که مواد مخدر استفاده کنند. نگارنده متوجه شده است که بسیاری از تماشاچیان “شهرک”،انزجار و نفرت خود را از معتادان ابراز می دارند. در زمان مصاحبه با معتادان، پیرزنی از بالای پل صدا می زد که “از زیر پل برآی. تو آدم هستی، چرا آنجا رفتی؟ این معتادان ترا نیز معتاد خواهند کرد.” معتادی افزود که در زیر پل “کسانی هم هستند که تا همین چند ماه پیش بر سر پل می ایستادند و بر معتادان تف می کردند. اما حالا خود اینجا آمده  و هیرویین تزریق می کنند.” معتادان همچنان از پسر بچه ای حکایت کردند که بر سر پل میوه می فروخت و چندی بعد معتاد شده و اکنون بامعتادان زیر پل بسر میبرد.

چهار، معتادانی که در زیر پل می خوابند توانایی کار کردن را از دست داده و بنا براین هیچ درآمدی ندارند. اما از آنجا ییکه مجبورند برای خود موادی تهیه کنند، دست به دزدی و غارت میزنند. آن ها کیسه میبرند، شیشه ها و برفپاک های موتر، میوه، لباس و هرآن چیزی را که قابل فروش باشد،می دزدند. یک معتاد سابق که حالا از رفتن به جاده اطراف پل سوخته ننگ دارد، به شبکه تحلیل گران می گوید: “این دکان ها به من تداعی میکند که چه چیزی را از آن ها دزدیده ام. هر باری که در آن جاده راه می روم،  یادم می آید که کفش را اینجا دزدیدم و جاکت را از آنجا و آیینه موتر را از آن جای دیگر.”

معتادان به علت این عادات از اجتماع رانده شده اند. مردم با آن ها همانند مجرمین برخورد می کنند و به آن ها اجازه نمی دهند که وارد دکان، خانه و حتا مسجد شوند. یکی از این معتادان می گوید مردم دیگر برایش در محافل عروسی و خیراتها،  که در اسلام اساسا برای فقرا و گدایان است، نان نمی دهند. وی می گوید: “آنها از ما نفرت دارند”.

لیکوالان: