مشکلات اقتصادی و موضع سختگیرانه در قبال مهاجرین بدون مدرک، ترکیه را به محل کمتر پذیرا برای افغان هایی که به علت آزار و اذیت ویا تلاش برای یک زندگی بهتر به خارج فرار می کنند، تبدیل کرده است. در بخش اول این گزارش، فابرزیو فوسکینی الگو ها ومیلان ها در روند مهاجرت افغان ها به ترکیه و از طریق آن به اروپا و همچنین اینکه مهاجرین افغان بعد از بحران اقتصادی سال ۱۴۰۰ چگونه با بدرفتاری بخش گسترده ای از افکار عمومی در ترکیه و موانع بروکراتیک مواجه شدند، مورد بررسی قرار داد. در این بخش دوم ، او به بررسی معیشت و مکانهای جوامع افغان های مهاجر در استانبول، نقش آنها در اقتصاد ترکیه و اینکه چه درکی از آنها در جامعه ترکیه شکل گرفته، می پردازد. او از خلال صحبت های مصاحبه شونده گان، چالش ها و تهدیداتی را که افغان ها هنگام رفتن به ترکیه و ترک نمودن آن، با توجه به افزایش کنترول مرزی توسط نیروهای امنیتی ترکیه و نیز اعضای اتحادیه اروپا، با آن مواجه شده اند، بررسی می کند.
محل ساخت و ساز در کوچوک سو که از ینی محل در استانبول قابل دید است. عکس از: فابرزیو فوسکینی
بخش اول گزارش را اینجا نگاه کنید:
از آوار تا اعمار
فلم ترکی کاغیتان حیاتلر (زندگی کاغذی) درسال ۱۴۰۰، داستان کارگران چیک چیک یا آنهایی را روایت می نماید که زباله جمع آوری می کنند. آنها با کشیدن کراچی های دستی مملو از هر نوع مواد قابل بازیافت، در پاک نگهداشتن بزرگشهر کمک می کنند. این فلم گرفتاری و مشکلات مجموعه ای از زباله جمع کن ها را به عنوان بچه های روی جاده که توسط والدین شان رها شده اند، به تصویر می کشد. هدف اصلی این فلم مطمئناً تعیین هویت و ملیت اعضای آنچه اجتماع برادرانه بینوایان خوانده می شود، نیست. با این حال، این داستان می توانست با بازیگران افغان روایت شود. درعوض، علی رغم تصویر واقعی از زندگی ناگوار و کوچکی سن، هیچ ذکری از وضعیت مهاجرت آنها به میان نمی آید، تنها همین اشاره که ممکن آنها مهاجرین بدون مدرک باشند. مثلاً مباشر یا ارباب شان می گوید، “مواظب باش که به چنگ پولیس نیفتی.”
افغان های زباله جمع کن، که بیشتر آنها پسران جوان یا حتی زیر سن قانونی هستند ، ممکن در سراسر استانبول ، از حومه شهر تا مناطق مرفه تر دیده شوند. در واقع ، آنها به احتمال زیاد تنها افغان هایی هستند که مردم در مناطق مرکزی شهر مانند گالاتا یا جهانگیر، با آنها روبرو می شوند. جمع آوری زباله اولین کاری است که مهاجرین تازه وارد می توانند انجام دهند بخاطری که اسناد ندارند و زبان ترکی بلد نیستند. این کار می تواند شغلِ گذرا از چند ماه تا چند سال باشد یا حتی به شغلِ دائمی تبدیل شود. شبکه تحلیلگران افغانستان مرد سالخورده ای از فاریاب را ملاقات نمود که با وجود ۱۵ سال زندگی در ترکیه و آموختن کامل زبان آن (به کمک ازبیکی که زبان مادری اش است)، هنوز هم شغل اش جمع آوری زباله است. او فقط رشد خیلی جزئی داشته است، یعنی از جمع آوری زباله از جاده ها به مسئول انبار نگهداری آن ارتقا کرده بود. او هنوز هم فاقد مدرک بود و نظرش که “کسی با من کاری ندارد” به نحوی انعکاس دهنده نگرش دولت ترکیه نسبت به کسانی است که این فعالیت اقتصادی کنترول نشده و در عین حال حیاتی را انجام می دهند.
اگر جمع کننده های زباله در سراسر شهر فعال باشند (گزارش را اینجا نگاه کنید)، سایر شغل های احتمالی برای افغان ها با مناطق خاص ارتباط نزدیکی دارند. دو محل در استانبول – محل اقامت اکثریت افغانها، نگاه اجمالی به زندگی آنها را فراهم می کند. مشهورترین این دو، عبارت از زیتون بورنو است، ناحیه بزرگی در قسمت غربی شهر، محل بود وباش اصلی افغان ها. جنوبی ترین منطقه ای آن در مجاورت دریای مرمره، جایی که میزبان مشهودترین و مهمترین جامعه ای افغانی در ترکیه است، واقع شده است.
برخلاف باور های رایج که مهاجرین در جاهای مخروبه و درجه دوم ساکن اند، زیتون بورنو، اگرچه ناحیه مرکزی نیست، محل کاملاً پاک و دارای سیستم حمل و نقل عمومی خوبی است. در واقع تکمیل راه آهن مرمره در سال ۱۳۹۸، زیتون بورنو را به یکی از بهترین نواحی متصل به مناطق گردشگری و تجاری مرکز شهر استانبول تبدیل کرد.
زیتون بورنو، با جمعیتی از اویغور ها که از مدتها در آنجا اقامت کرده اند و مردمانی از کشور های آسیایی، قفقاز و جمهوری های شوروی سابق، مدت هاست که به محله ای چند قومی در یک کلان شهرِ چند قومی مبدل شده است. افغان ها برای اولین بار حدود سه دهه قبل در آنجا مستقر شدند و اگرچه در آن زمان فقط جامعه ای کوچکی بودند، اما آهسته آهسته برای تازه واردان به یک پل مفید مبدل شدند. اولین مهاجران در ترکیه، اکنون دارای تابعیت و همچنان املاک در محل اند که می خواهند به هموطنان شان اجاره دهند. بسیاری از خانواده های افغان، که مسلماً اکثریت افغانهای ساکن در استانبول را تشکیل می د هند، در زیتون بورنو، جایی که دارای بالاترین خدمات جامعه محور و مغازه ها، انجمن های افغانی، رستوران ها، نانوایی ها، مراکز تلفن، آیس کریم فروشی ها، و سوپرمارکیت هایی که چوب کریکت می فروشند، دستمال، چای سبز، بیرق ملی، و چیز های دیگر که زندگی در تبعید را قابل تحمل می سازد، زندگی می کنند. به این ترتیب، زیتون بورنو جایی است که مهاجرین تازه وارد افغان، در آن طبیعتاً اقارب و دوستانی دارند و هم جایی است که مردم حد اقل به امید جستجوی حمایت، پناهگاه و آگاهی در مورد نحوه ادامه زندگی، به آن سرازیر می شوند. چون این منطقه، ایده آل و دلخواه برای برقراری ارتباط با افغان ها از افغانستان تا اروپا است، به مسکن افغان هایی که میخواهند در ترکیه بمانند و یا به اروپا سفرکنند، مبدل شده است.
افغان ها در زیتون بورنو در کار های معمولی مثل نان پزی، کباب پزی و یا کار در مشاغل خاص مربوط به محل سکونت شان، مصروف اند. این محله با کار خانه های نساجی، اکثراً با اتاق های یک نفری هم سطح جاده، با تعداد جوان های سوری، افغان و دیگر خارجی ها که برای وقفه چای یا ادای نماز گرد هم جمع می شوند، به راحتی قابل تشخیص و شناسایی است. در واقع ، تورید غذا و عرضه خدمات به هموطنان افغان خود، بخشی است که همگام با جمعیت مهاجر در حال رشد است. با این حال، اکثر صاحبان فروشگاه ها یا رستوران ها، مهاجرین سابق و یا تازه وارد هایی بودند که سرمایه کافی برای جواز کار، اجاره و تورید کالا داشتند.
به تعقیب آن کسانی قرار می گیرند که یا دارای ارتباط کمتر اند و یا امیدوار از سرگیری سفر به اروپا هستند و به دنبال کار های موقتی و مناسبتی می گردند. در اسکله ساحلی زیتون بورنو با پارک عمومی ای پاک و تمیز، گروه هایی از نوجوانان افغان را می توان دید که کمره به دست عکس می گیرند. این بخشی از کدام پروژه ای سازمان های غیر دولتی نیست که از مهاجرین میخواهند زندگی شان را مستند کنند. این اطفال، عکاسهای حرفه ای و مسلکی اند که می خواهند عکس رهگذران را بگیرند (بعد از طریق واتساپ یا با استفاده از یو اس بی با آنها شریک کنند). کمره های شان همه یکسان اند (کمره های کانون ۶۰۰ دی که لنز ۷۰ تا ۲۰۰ ملی متری نوع التراسونیک روی آن نصب شده است). هرچند بعضی از اطفال در صحبتهای شان با شبکه تحلیلگران افغانستان ادعا نمودند که کمره ها را 5000 لیره ترکی خریده اند، ممکن است دکان های کنار جاده در بدل سهم از درآمد، کمره ها را در اختیار شان قرار داده باشند. به استثنای آخر هفته، که تفریحگاه مملو از فراد محلی و خانواده های میله کننده در چمن ها می شود، به نظر می رسد که آنها تا حد زیادی از دوستان افغان خود عکس می گیرند. با این حال ، با توجه به اینکه آنها از هر عکس فقط ۲ لیره (حدود ۱۷ سنت امریکایی) می خواهند، به نظر میرسد گرفتن عکس ساحلی با کمره حرفه ای- بدیل مناسب برای سلفی های متعدد بی کیفیت – برای طیف وسیعی از مشتریان جذاب باشد.
در مقایسه با زیتون بورنو که با مرکز شهر اتصال بهتر دارد، بیکوز ناحیه دور افتاده تر شهری به حساب می آید. این ناحیه که در قسمت آسیایی تنگه بوسفور موقعیت دارد، شامل دو منطقه مسکونی با جمعیت قابل ملاحظه افغان می باشد: کوچوک سو و ینی محل. قصر تاریخی “فن دو سیکلی” (پایان قرن) و پارک مربوط آن بازگو کننده سابقه کوچوک سو به عنوان تفرجگاه بیرون شهری می باشد. جویباری کوچک از محله به سمت بوسفور جاری می شود ، از این رو نام آن را “آب کم” گذاشته اند. دره آن دارای آبشار خوب است، که از وزش باد محافظت می شود و متصل به آبشار ، ویلا های زیاد پرورشگاه گیاهان موقعیت دارند. در چند صد متری داخل این شهرک، افغان هایی که روز مزدوری می کنند، در چهار راهی مقابل مسجد جمع می شوند و امید وارند که روز کاری ای خوبی داشته باشند. در تپه ای در سمت راست، اخیراً خانه های طبقه متوسط ساخته شده و چندین پروژه مسکونی جدید در شرُف میزبانی جمعیت روزافزون این شهر هستند. تپه مقابل ، در ضلع شمالی دره ، وصله ای از ساختمانهای قدیمی تر و کهنه است. اکثر افغان ها در ینی محله زندگی می کنند در حالیکه مصروف کار ساخت و ساز نیستند. این منطقه در ابتدا به عنوان قریه ای غیر رسمی توسط مهاجرین از دریای سیاه و شرق ترکیه، مخصوصاً مردم کرد در دهه ۶۰ و ۷۰ تشکیل شد. تازه واردان در آن زمان، بیشتر در آنچه زمین های دولتی به حساب میرفت، ساکن می شدند و خانه های موقت می ساختند. سپس آنها، ادعای ملکیت آنرا نموده و سعی کرده اند اسناد آنرا با مقامات شهری ثبت کنند. اگرچه این منطقه به هیچ وجه تخریب نشده است ، فراوانی خانه های باستانی و برج های آپارتمانی و همچنین حمل و نقل عمومی محدود ، همه به پایین نگه داشتن هزینه ها کمک می کنند. سالها پیش، عده ای از افغانها، برای کار در صنعت ساخت و ساز به اینجا آمدند و از آن زمان به دنبال جستجوی مسکن و مشاغل ارزان در صنایع رو به توسعه ساختمانی بوده اند – توسعه استانبول در این منطقه از باغ های کوچک و تپه های بوته زار به پیش رفته و آهسته آهسته مناطق جنگلی در شرق را شامل خود ساخته است.
ساکنان افغان درمحل ادعا می کنند که تعداد آنها در حال حاضر به ۱۰ هزار میرسد (البته درجمع شان تنها ۵۰ تا ۶۰ خانواده وجود دارند)، درحالیکه مقامات شهری موجودیت نصف این رقم را تایید می کند (مستند کوتاه در مورد مهاجرت دراین ساحه را اینجا نگاه کنید). حقیقت هرچه باشد، با وجود اینکه افغانها بزرگترین جمعیت خارجی این منطقه را تشکیل می دهند، حضور آنها و نیز خدمات ارایه شده به جامعه محلی در اینجا، در مقایسه با زیتون بورنو کمتر مشهود است. در واقع، این ساحه دارای یک دکان افغانی و انجمن افغان ها است، که یک جوان تحصیل کرده ازبک افغان در انبار برنج وارداتی و روغن، پشت میز سودای آن با لپتاپ نشسته است. اکثر افغان ها در اینجا جوانانی هستند که علی رغم چندین سال زندگی در منطقه، مدرک ندارند. آنها از چهار ولایت شمال افغانستان یعنی فاریاب، بلخ، جوزجان و سمنگان اند. در زمان بازدید شبکه تحلیلگران افغانستان، به نظر می رسید که تعداد فاریابی ها از همه گروه های دیگر بیشتر شده است. این امر میلان روابط درونی جامعه را شکل میدهد و نه تنها انواع مختلف از همبستگی، بلکه اشکال بهره برداری یا سود جویی مثل باز اجاره خانه های فرعی به تعداد زیادی از افراد و تسهیل در کاریابی و جواز در بدل بخشی از در آمد در آینده را، ترویج می کند.
درو اقع، زمانیکه شبکه تحلیلگران افغانستان با فاریابی ها مصاحبه نمود، گروه بزرگی از آنها برای صرف قابلی پلو گرد هم آمده بودند تا در مورد جمع آوری کمک های مالی برای بازسازی یک مسجد تاریخی در ولسوالی شیرین تگاب ولایت شان بحث کنند. شبکه تحلیلگران افغانستان با اقوام مختلف از فاریاب صحبت نمود و همه آنها گفتند که برای این به ینی محله/ کوچوک سو آمده اند تا به هموطنان فاریابی شان نزدیک باشند. با این حال، طوریکه آنها خود نیز تأیید کردند، داشتن پیشینه قومی ازبک و ترکمن در یادگیری زبان ترکی و حد اقل تا همین اواخر برای پذیرفته شدن در جامعه ترک، خیلی کمک کرده است.
باوجود وارد شدن به ترکیه در سال ۱۳۹۸، یک نوجوان پشتون فاریابی هنوز درحال کشیدن کراچی زباله ها در تپه ای شیب دار دیده می شود. توانایی محدود در صحبت به زبان ترکی مانع یافتن شغلِ بهتر برای او شده است، البته این بدین معنی نیست که گویا اکثر افغان های شاغل در صنایع ساختمانی، وضع بهتری دارند. آنها اگر در این فضای عدم اطمینان به یافتن شغل های منظم، کاری در بخش تعمیراتی بیابند، با خطر مجروح شدن در جریان کار روبه رو می باشند، در حالیکه می دانند در صورت نیاز به خدمات صحی، نمیتوانند به آن دسترسی یابند. قرار داد های کاری فقط برای کسانی داده می شوند که کیملیک (کارت هویت) دارند و می توانند کار های قانونی در صنعت ساختمانی در نزدیک کوچوک سو یا بالاتر از آن بیابند. کارگران بدون اسناد فقط به محل های “پنهان” مثل عمرانیه که با نگرانی امنیتی کمتری همراه است، دسترسی دارند. آنها می توانند در صورت استخدام برای دوره های کوتاه، روزانه ۲۰۰ لیره ترکی درآمد کسب کنند ، اما وقتی برای مدت طولانی استخدام می شوند ، درآمد آنها هرگز از ۴۰۰۰ لیره ترکی در ماه تجاوز نمی کند.
کارگران به شبکه تحلیلگران افغانستان گفتند که معمولاً ۵۰ در صد از در آمد ارسالی شان برای خانواده ها در افغانستان کافی بود، اما بعد از کاهش ارزش لیره و افزایش تورم، به سختی می توانند پول کافی برای تأمین هزینه های خود کسب کنند. گروه های دیگری از کارگران ممکن شغل پایدارتری داشته باشند، اما با درآمد کمتر.پسر جوانی از کاپیسا که در اوایل بیست سالگی خود است، از سال ۱۳۹۵ بدینسو در کارخانه نساجی در زیتون بورنو کار می کند، گفت درهر ماه ۳۵۰۰ لیره عاید دارد. سایر کارگران نساجی گفتند که فقط ۷۰۰ لیره عاید هفته وار دارند. جوان کابلی که فقط شش ماه قبل وارد ترکیه شده و به عنوان شاگرد دریک رستوران افغانی در زیتون بورنو کارمی کند فقط ۲۴۰۰ لیره (۱۸۰ دالر امریکایی) در ماه درآمد دارد که حتی برای هزینه تداوی خواهرش در افغانستان نیز از آن چیزی فرستاده نمی تواند.
تا جاییکه به عکاسام نوجوان ارتباط می گیرد، یکی از آنها ادعا می کرد که می تواند به اندازه ۴۰۰۰ لیره (۳۰۰ دالر امریکایی) در ماه کسب کند، اما مخارج غرفه در روی جاده نیز شامل آن می باشد. برای دیگران، کار عکاسی باید مشغولیت چند ساعته و آنهم در ماه های زمستان باشد تا مخارج آنها را تکافو کند، زیرا سفر به اروپا در این مدت به علت بدی هوا امکان پذیر نیست.
جوان عکاس افغان در اسکله ای در زیتون بورنوی استانبول منتظر مشتری است. عکس از: فابرزیو فوسکینی
“رفتن مشکل و برگشت غیر قابل تصور”
گذشت آن روز هایی که نیرو های امنیتی ترکیه در مرز آن کشور با ایران، عمدتاً افغان ها را بدون آزار و اذیت اجازه عبور می دادند (گزارش ما را اینجا نگاه کنید). اکنون آنها مصمم هستند که همه مهاجرین را در دشت های شرقی ترکیه دستگیر و نگهدارند. با این حال ، حتی یک دیوار کانکریتی سه متری نمی تواند مانع عبور مهاجرین افغان شود. مناطق بسیار شیب دار یا صخره ای همیشه وجود خواهد داشت که گذراندن دیوار از آن نا ممکن است و یا مهاجران توانا همیشه خواهند توانست از فراز آن بپرند یا زیر دیوار را حفر کنند یا به رانندگان لاری ها رشوه ای پیشنهاد کنند که امتناع از آن دشوار باشد. با این حال ، امنیت در ماه های پس از سقوط کابل در ماه اسد ۱۴۰۰ در امتداد مرز تقویت شد و به نظر می رسد مقامات می توانند بیشتر مهاجرین را خیلی زود پس از ورود به سرزمین ترکیه یا در طول سفر به استانبول دستگیر کنند.
طبق گفته یک پژوهشگر افغان مستقر در ترکیه که با شبکه تحلیلگران افغانستان صحبت نموده، حدود ۹۵ درصد از افغان ها که این روزها از ایران عبور می کنند احتمالاً توسط پلیس ترکیه متوقف و بازداشت می شوند. بنا بر گزارش ها ، اکنون برای مهاجرین سفر بین وان و استانبول یک ماه طول می کشد، درحالیکه پُست های بازرسی داخلی و کمربند های پولیس اکنون نه تنها در نزدیکی مرز شرقی بلکه در سراسر کشور تا مقصد نهایی آنها در غرب ترکیه گسترده شده است. این باعث می شود که سفر بطی تر و خطرناک تر شود. افراد بازداشت شده یا مستقیماً به ایران فرستاده می شوند (گزارش نیویارک تایمز را اینجا نگاه کنید) یا در بازداشتگاه های بسیار پر ازدحام قرار می گیرند. از آنجا ، آنها یا به ایران تبعید می شوند یا اگر در قسمت غربی ترکیه گرفتار شوند ، به مرزهای بلغاریا (یا یونان) آورده شده و رها می شوند.
یکی از افغان ها از ولایت هلمند در ماه عقرب/قوس ۱۴۰۰ تقریباً یک ونیم ماه بعد از فرار از افغانستان وارد استانبول شد و در مورد عبور از مرز ایران و ترکیه و سفر بعدی به استانبول با تلخی چنین یاد کرد:
زمانیکه در نزدیکی ماکو در ایران بودیم، با چهار یا پنج مهاجر دیگر افغان مواجه شدیم که طرف ما باز می گشتند، همه شان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند. آنها به ما گفتند که موتر شان تصادم کرده است، اما از روی زخم های شان معلوم می شد که این تصادم موتر نیست. واضح بود که لت و کوب شده بودند. آنها گفتند که قاچاقچیان به ما گفته اند که باید چی بگوئیم، ولی در واقع این کار پولیس ترکیه بود. قاچاقبران به ما گفتند که حادثه را به افراد دیگر در خوابگاه شریک نکنیم. مسیر راه ترکیه حالا بسیار بد است. قاچاقبران در هر خوابگاه مهاجرین را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و بیشتر از آنچه که باید بپردازیم از ما پول می خواهند.
من، شاید با صد نفر دیگر در این موتر، نه در زیر ترپال و یا داخل کانتینر، بلکه در یک تریلر سر باز سوار بودم. پولیس ما را توقف داد همه تلاش کردند سریع فرار کنند. من با خودم گفتم: نمی خواهم فرار کنم که در نتیجه پولیس تعقیبم کند و یا مورد تیر اندازی قرارم دهد. من فقط بدون مدرک وارد این کشور شده ام، جرمی علیه آن مرتکب نشده ام. اما پولیس کدام اسنادی به من نداد و در عوض مرا به مرز بلغاریا برد. یک حصار سیم خاردار و یک دیوار انسانی متشکل از پولیس بلغاری منطقه را احاطه کرده بود. حتی یک مگس هم نمی توانست از آن عبور کند. پس دور خوردم، چند صد متر به سمت ترکیه رفتم و… یک قطار از تکسی ها پارک شده منتظر بود تا مهاجرینی را که از آنجا اخراج شده بودند به استانبول برگردانند! من ۱۶۰۰ لیره تقریباً سه برابر قیمت معمولی برای این سفر پرداخت کردم، اما آن موقع نمی دانستم. حالا از ترس پولیس حتی نمی توانم به جاده بروم.
چرا ترک ها تمام اطلاعات مورد نیاز خود را نمی گیرند و من را ثبت نمی کنند؟ چرا انگشت نگاری بایومتریک نمی کنند و سند به من نمی دهند؟ به نظر شما من برای چه به اینجا آمدم؟ خوش گذرانی؟ اگر می خواستم به ترکیه بیایم، آیا تا حالا صبر می کردم؟ امریکا با ما بازی کرد و دیگر کشوری نداریم. چهار سال در اکادمی پولیس درس خواندم، سه سال خدمت کردم و ناگهان همه چیز به باد فنا رفت .
در حالی که برخی از جزئیات این داستان، ناراحتی قاچاقچیان و همدستان آنها را آشکار می کند، که هزاران نفر از آنها طبق گزارش در سال 1400 دستگیر شده بودند )، این مهاجرین بیشترین رنج را از سرکوب پولیس متحمل می شوند، طوریکه یک پولیس سابق افغان توضیح داد:
[نیروهای امنیتی ترکیه] با افغان ها، مخصوصاً با هزاره ها رفتار خوب ندارند. بسیار زشت رفتار می کنند. من با مردم پانزده ولایت در یک کمپ بازداشت بودم. به صورت من سیلی می زدند، اما با موزه هایشان به دهن هزاره ها می زدند. آنها از اینکه ما سنی هستیم رفتار بدی با ما ندارند، اما به دلیل شیعه بودن هزاره ها، علیه آنها تبعیض قائل می شوند.
هدف مقامات ترکیه – از مطمئن شدن از اخراج افغانها – آشکار بود:
بارها از ما می پرسیدند که به کجا می رویم. تا زمانی که راضی نشدند از تصمیم ما که به سمت اروپا به سفر خود ادامه دهیم و در ترکیه متوقف نشویم، ما را رها نکردند. در سکریا بازداشت شدم. من با بیش از ۱۰۰ مهاجر دیگر سوار یک موتر بودم. آنها نشان انگشتم را گرفته و مرا به کمپ ازمیت منتقل کردند و در آنجا سه روز بدون ارتباط بازداشت بودم . وقتی به آنها گفتم طرف اروپا می روم، مرا به کمپ ادرنه فرستاده و بعد از چند روز نزدیک مرز بلغاریا رهایم کردند.
در استانبول، نیز یورش پولیس به افغان های غیرقانونی یک امر معمولی است. اگر چه ، در منطقه زیتون بورنو با توجه به حضور طولانی مدت و گسترده افغان ها، تا حدودی از مهاجرین غیرقانونی محافظت می شود. از سوی دیگر، افغانها در ینی محله از احتمال جمعآوری و اخراج خود بسیار میترسیدند. حتی در زیتون بورنو، بسیاری از مصاحبه شوندگان گفتند که پولیس اکنون بر اساس دستورات سیاسی عمل می کند، خطر بازداشت بیشتر شده است. پدرِ جوان تخاری که سه فرزند دارد و نتوانسته خانواده اش را ثبت کند چنین تجربه ای را شرح می دهد:
من تازه از مرز بلغاریا برگشته بودم. پس از یک و نیم ماه بازداشت در مالاتیا [شهری در منطقه آناتولی ترکیه] توسط پولیس به آنجا تبعید شدم . آنها مرا از پلی که زیتون بورنو را به گردشگاه ساحلی متصل می کند، بردند. آنها پولیس محلی نبودند – من آنها را میشناسم و روابط خوبی با هم داریم، آنها پولیس اداره مهاجرت بودند که مقر آنها در توزلا است و یورش های دوره ای دارند.
در کمپ مالاتیا، غذا به قدر کافی توزیع نمی شد. پولیس با نوشیدنیها، بستههای غذایی و کیتهای صحی ارائه شده توسط اتحادیه اروپا عکس میگرفت و طوری عکس میگرفت که گویا در حال توزیع آنها هستند، اما بعداً بخشی از آنها را به جیب میزدند و تنها سهم کوچکی را به ۳۰۰ نفری که در آنجا بازداشت بودیم، میدادند. من از سختی ها ناراحت نیستم، اما نگرانم که ممکن است دوباره مرا ببرند. اگر من در زندان باشم چه کسی از همسر و فرزندانم حمایت می کند؟
یکی دیگر از دلایل نگرانی افغان ها، خصومت مردم ترکیه است. پژوهشگرِ افغانی که باشبکه تحلیلگران افغانستان مصاحبه کرده، یادآوری می کند زمانی که برای اولین بار، حدود یک دهه پیش وارد این کشور شده و برای زندگی در شهر کوچک منطقه دریای سیاه فرستاده شد، ورود افغانها در آن زمان اتفاق نادر بود. مردم محل، بالخصوص بزرگان، همیشه آنها را با تصاویر مطلوبی از کشوری که در اوایل قرن بیست در طول جنگ های بالکان و پس از جنگ جهانی اول در کنار ترکیه ایستاده بود، می دیدند. با افزایش تعداد آنها، وجهه آنها بدتر شد. امروزه اغلب به آنها برچسب بد اخلاق، پست و حتی کثیف زده می شود.
در سالهای گذشته، افغانها را با مفروضات منفی که سایر گروه های پناهنده مانند سوری ها را احاطه کرده، ربط نمی دادند. تلقی ترک ها از سوری ها، همسایگان نزدیک و اتباع سابق امپراتوری عثمانی ترکیه، توسط کلیشه های قدیمی درباره اعراب شکل گرفته است. این واقعیت که سوریها با تمام خانوادههای شان آمدهاند نیز به تقویت دیدگاههای منفی نسبت به آنها کمک کرده است، زیرا حضور فراگیر زنان سوری یا کودکان گدا در شهر به راحتی توسط جامعه ترکیه قابل قبول نیست. افغانها، که معمولاً مردان مجرد هستند، بیشتر به عنوان کارگران سختکوش دیده میشوند (در صورت موجودیت کار). با این حال، آنچه قبلاً به نفع آنها بود، به تدریج و با شروع بحران اقتصادی به اتهام ربودن مشاغل از ترک ها توسط افغان ها تبدیل شد. حتی افغانهایی که بهطور سنتی در مقایسه با سوریها برای مشاغل سطح پایینتر درخواست میکردند، اکنون از نظر ترکها به عنوان رقیب دیده میشوند.
با این حال، غلبه مردان جوان مجرد، نگرانی هایی را در مورد احتمال دخالت در فعالیت های جنایی یا خشونت به همراه داشته است، مثلی که در جوامع اروپایی این اتفاق می افتد.همانطوریکه در یک مقاله تحقیقاتی ملاقات دو جهان در یک محله، در مورد منطقه ینی محله استانبول مستند شده است، بسیاری از ساکنان ترکیه نگران بودند که افراد غیرقانونی از یک کشور جنگ زده، شاید بالقوه خطرناک باشند. اظهارات گاه و بیگاه شهروندان ترک به نویسنده – حتی از سوی کسانی که با افغانها اصلاً تماس ندارند – این ناراحتی را تأیید میکند.
با توجه به آسیب پذیری آنها در برابر جنایت کاران محلی ، نیروهای امنیتی و کارفرمایان بی پروا و صاحبخانه های استثمارگر ، این برداشت ها که افغان ها خطرناک هستند ، تصویری از خطر واقعی را که مهاجرین با آن مواجه اند، انعکاس می دهد.
خاطراتی از خانه: یک دکان افغانی در زیتون بورنو، استانبول. عکس: فابرزیو فوسکینی
هزینه اقامت و هزینه خروج از ترکیه
علیرغم تمام عوامل بازدارنده دیگر، بحران اقتصادی در ترکیه مهم ترین دلیلی است که می تواند افغان ها را بترساند. دستمزد و حقوق کارگری دیگر جذابیتی ندارد زیرا اکنون ارسال پول به خانه پیش از هر زمانی برای کارگران مهم است.
از جهاتی، این وضعیت مشابه آن چیزی است که قبلا در کشور همسایه -ایران اتفاق افتاده بود، جایی که صدها هزار مهاجر افغان در آن زندگی و کار می کردند تا اینکه بحران اقتصادی و کاهش ارزش پول ایران، حضور آنها در آنجا را برای افغان ها و ایرانی ها ناخوشایند کرد. افغان ها مجبور شده اند بار ها و بارها بخاطر مقاومت و بقای خود به جابجایی شغلی و موقعیتی رو آورند . ترکیه علیرغم مزایای فراوان مانند نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی و برای برخی ها حتی زبانی که دارد ، وقتی مهاجران افغان نتوانند حداقل درآمد را برای حمایت از خانوادههای شان در آن تامین کنند، ارزش خطرات و سختی هایی را که اقامت “غیرقانونی” در آنجا به همراه دارد، نخواهد داشت.
خدمات پرهزینه یک انجمن یا یک وکیل برای گرفتن مجوز، که احتمالاً این روز ها جعل می شود ، بر این مشکلات می افزاید. چه کسی ۲۰۰۰ دالر امریکایی برای یک کارت تقلبی اقامت ترکیه خرج می کند، در حالیکه میتواند آنرا برای مرحله بعدی سفر پس انداز کند؟
عکاسان نو جوان در ساحل زیتون بورنو در این مورد شک و تردیدی ندارند. آنها به قایقهایی که در ساحل لنگر انداختهاند اشاره میکنند، که گویی به جای قایقهای کوچکتر یا قایقهای ماهیگیری در ازمیر، آنها را به فراسوی یونان و مستقیماً به ایتالیا منتقل میکنند. پسر جوانی از کاپیسا، وقتی مدت کوتاهی بعد از ورودش در تابستان ۱۴۰۰ نتوانست از طریق زمینی عبور کند، امید خود را به سفر با قایق بسته است:
من در ماه جون افغانستان را ترک کردم، در سراسر ایران سفر کردم، به اینجا رسیدم و خود را به مرز یونان رساندم تا از طریق زمینی عبور کنم، اما در آخرین مرحله توسط پولیس ترکیه توقف داده شدم و به نظارت خانه ادرنه [ولایتی واقع در بخش اروپایی ترکیه] منتقل شدم. فکر می کردم حتماً مرا اخراج خواهند کرد، اما زمانی که آنجا بودم، کابل به دست طالبان افتاد و آنها نتوانستند مرا اخراج کنند. بعد از یکی دو هفته اجازه دادند بروم. من هرگز دوباره از طریق زمینی نمی روم. دفعه بعد سوار قایق می شوم و به ایتالیا می روم. این قایق ها از خط ساحلی در آب های آزاد دور می مانند. اگر پولیس یونان قایق ها را بگیرند، می توانند آنها را پس بفرستند یا نادیده گرفته و اجازه دهند از آنجا عبور کنند. خطر اکنون بسیار زیاد است و بیشتر به دلیل زمستان، کارها متوقف شده است، بنابراین تا بهار صبر می کنم.
او گفت که قاچاقچیان حدود ۸۰۰۰ دالر امریکایی برای سفر به ایتالیا می خواستند، در حالی که سایر افغان ها ادعا کردند که این سفر می تواند تا ۱۰۰۰۰ دالر امریکایی هزینه داشته باشد. گزارشهای دیگر در مورد سرکوب شبکههای قاچاق توسط پولیس اتحادیه اروپا (گزارش را اینجا مطالعه کنید)، قیمت آن را ۵۰۰۰ یورو ( معادل ۵۶۵۰ دالر امریکایی) ثبت کرده اند .
در تحقیقات پولیس اتحادیه اروپا ادعا شده که بیش از ۱۱۰۰ مهاجر از این طریق به ایتالیا قاچاق شده اند، در حالی که همچنین گزارش شده است که در سه کشتی غرق شده در ماه قوس/جدی ۱۴۰۰، بیش از ۳۰ مهاجر ممکن است جان خود را در آب های یونان از دست داده باشند ). آنچه از گفتگو با افغان ها در زیتون بورنو مشخص است این است که با وجود هزینه های زیاد و خطرات هنوز نامشخص این گونه گذرگاه ها، این مسیر نسبتاً جدید به سرعت در حال تبدیل شدن به گزینه انتخابی برای افغان ها به عنوان جایگزین برای توقف های طولانی، خطرات عقب نشینی و سوء استفاده ها در طول مسیر بالکان است. به گزارش شورای اروپایی برای مهاجرین مراجعه کنید.
این مورد برای افرادی که توانایی پرداخت هزینه سفر از طریق دریا را دارند صدق می کند. برخی دیگر که بسیاری از آنها قادر به پس انداز پول مورد نیاز نیستند، امیدی به سفر به اروپا به این روش را ندارند. در عوض، باید با اولین مورد از موانع متعدد در مسیر بالکان که همانا عبور از مرزهای به شدت محافظت شده بلغاریا یا یونان است روبرو شوند. با توجه به دشواری تضمین نتایج توسط قاچاقچیان و هزینه گزاف سفر، به نظر میرسد تعداد کثیری از مهاجرین تصمیم میگیرند که مستقل از یک شبکه قاچاق عمل کنند، عملی که به نام خود انداز (خود پرتاب کردن یا خود راه اندازی) شناخته میشود. چنین موردی با مردی سی و چند ساله که شبکه تحلیگران افغانستان در یک نانوایی افغانی در زیتون بورنو ملاقات کرد، اتفاق افتاده بود. او قبلاً در گرین ویلیج کابل (مجتمع مسکونی و تجاری بینالمللی در حومه کابل) با خارجیها کار میکرد و چند روز پس از تسلط طالبان، شهر را با عجله ترک کرد و در اوایل ماه عقرب به استانبول رسید:
از وقتی به اینجا رسیده ام، چهار بار برای عبور از یونان تلاش کردهام. هر بار که پولیس یونان مرا متوقف میکرد، همه لباس هایم را به استثنای زیر لباسی در می آورد، مرا لت و کوب می کرد، تلفن و پولم را میدزدید و مرا باز میگرداند. هر بار تلفنِ ارزانتر میخرم، شاید روزی مجبور شوم که اصلاً از آن استفاده نکنم.
سوء استفاده و خشونت پولیس خطری جدی است. عمل درآوردن اجباری لباسهای مهاجرین ممکن است باعث مرگ ۱۹ نفر شده باشد که در اواسط ماه دلو ۱۴۰۰ در نزدیکی مرز یونان یخ زدند و جان خود را از دست دادند (مسئولیت این قسمت هنوز بین یونان و ترکیه مورد بحث است، ). با این حال، به نظر نمیرسد این گونه سختگیریها، مانع مردی شود که قبلاً در گرین ویلیج کار میکرد:
به تلاشم ادامه میدهم تا موفق شوم. من باید به آلمان بروم. من اینجا چه کار کنم؟ هیچ کاری برای من در ترکیه وجود ندارد به هیچ صورت ترکیه به نفع من نیست.
حتی برای کسانی که کارت اقامت رسمی دارند، وضعیت اقتصادی وخیم اکنون برنامه های بلندمدت آنها را زیر سئوال برده است. نانوای جوان ازبک که از سال ۱۳۹۹ در ترکیه به سر می برد و در حال حاضر به زبان ترکی بسیار روان “شهری” صحبت می کند، در حالی که به داستان های مسافر کابلی گوش می داد، سرش را تکان داد و منتظر بود تا دسته بعدی سامبوسه را از اجاق بیرون کند . پس از لحظه ای به هموطنانش ناسزا گفت:
این کشور بسیار خوبی برای اقامت خواهد بود. چرا هموطنان من اینجا را ترک می کنند؟ آنها باید در اینجا بمانند- ثبت نام کنند، یک جامعه ایجاد کنند، تجارت کنند و به ترک ها این تصور را ندهند که ما افغان ها بیچاره، عقب مانده، فقیر هستیم.
با این حال، وقتی به مشتریانش که بعد از نماز از مسجد برمیگشتند، نگاه میکرد، کاملاً قانع نشد و افزود:
تقصیر آنها نیست آنها نمی توانند در حال حاضر درست فکر کنند. همه به خاطربحران اقتصادی و اتفاقاتی است که در افغانستان رخ می دهد.
افغان ها از موقعیت استراتژیک ترکیه در سال های گذشته قدردانی کرده اند. اگرچه ترکیه بهعنوان مقصدی برای کار فصلی مانند ایران برای چندین دهه برای بسیاری از افغانهای فقیر نامناسب بود، اما این کشور تا اندازهای نزدیک و در دسترس بود که امکان بازگشت به خانه را هر چند سال یک بار فراهم میکرد. گاهی اوقات، افغان ها حتی از اخراج به عنوان فرصتی برای سفر به خانه بدون متحمل شدن هزینه استفاده می کنند. اکنون که کشور به دنبال تبدیل شدن به یک دژ دیگر ضد مهاجر است، این مزیت از بین رفته است. مطمئناً، تعداد کمی از کارگران افغان ترجیح می دهند برای همیشه به سرزمینی فقیر برگردند، جایی که شرایط زندگی، با وجود پایان درگیری، بدتر می شود.
حتی دو جوان اهل کشم که در قسمت اول این گزارش حضور داشتند و از افغانستان برگشته بودند و وضعیت خود را قانونی کردند، اکنون در این بن بست گرفتار شده اند. آنها با مجوز کار، توانسته اند به مشاغل با درآمد بهتر دسترسی داشته باشند و کسب و کار خود را راه اندازی کنند. با این حال، هنوز نمی توانستند همسران شان را به صورت قانونی بیاورند و انجام این کار به صورت غیرقانونی بسیار پرخطر و بسیار پرهزینه خواهد بود. اکنون آنها فقط این گزینه ها را دارند که یا تا آنجا که می توانند برای ارسال پول (حواله های بزرگ) قبل از بازگشت به خانه تلاش کنند یا به امید پیوستن به خانواده خود به جای دیگری بروند. به نظر می رسد کاهش ارزش لیره ترکی و مشکلات سیاسی و اقتصادی که برای افغانستان پیش آمده سبب چنین تصمیم آنها شده است:
من کار می کنم و سهامدار یک مغازه در زیتون بورنو هستم. ما اقلامی مانند برنج و غیره چیز ها از پاکستان را برای مصرف پناهندگان وارد می کنیم. من به طور متوسط ماهیانه حدود ۳۰۰۰ لیره درآمد دارم، اما این شغل بهتر از دیگران است، زیرا من بالای سرم کسی را ندارم که به من سفارش دهد. و من خودم می توانم حجم کار روزانه ام را تعیین کنم. با این حال، من می خواهم به ایتالیا و از آنجا به آلمان بروم. دو تا از برادرانم آنجا هستند. آنها در آنجا پذیرفته شده اند، یکی در مونیخ و دیگری در فرانکفورت. پس از رسیدن به آنجا، می توانم دوباره با خانواده ام یکجا شوم.
اولین مرد جوان اهل کشم
من به عنوان کارمند فنی صدا با پرودکشن سریال های طنز ترکی کار می کنم. من هیچ سابقه کاری در آن رشته نداشتم، اما اینجا خودم را بدون مقدمه به عنوان یک کارمند فنی معرفی کردم. من درآمد خوبی دارم، ۴۰۰۰ لیره در ماه و کار تضمین شده است. به محض اینکه یک سریال تمام می شود، سری دیگر شروع می شود.
جوان دوم اهل کشم
این جوان دوم ظاهراً راهی برای زندگی در استانبول پیدا کرده بود که می پسندید، اما کاهش ارزش لیره ترکیه جذابیت آن را کم کرده بود. او نیز در حال برنامه ریزی برای سفر به ایتالیا و فراتر از آن است. وقتی از او در مورد اولویتهایش پرسیدم، تمام آنها را به یک اولویت تقلیل داد: “من فقط به خروج از ترکیه فکر میکنم، فقط یک مشکل را در یک زمان باید در نظر بگیریم”.
نتیجه گیری
بدتر شدن تورم در ترکیه رشد اقتصادی کلی این کشور را تهدید می کند و رونق بزرگ کارهای ساختمانی را که بیش از یک دهه ادامه داشته است، خنثی می کند. این امر ممکن است پیامدهای مهمی بر نحوه رفتار با پناهندگان در ترکیه داشته باشد. تاکنون ، بازار توانسته است به دلیل بخش بزرگ غیررسمی، هزینه های اجتماعی و سیاسی میزبانی تعداد زیادی از مهاجرین افغان را تحمل کند (مقاله مجله مانارا را در اینجا بخوانید)، اما در صورت ادامه بحران، این معادله میتواند به طور غیرقابل برگشتی تغییر کند. در این مورد، وسوسه مقصر دانستن افغانها و سایر خارجیها به خاطر بخشی از مشکلات اقتصادی کشور و تشدید سرکوب آنها بالخصوص در آستانه انتخابات 1402میتواند مقاومت در برابر آن برای دولت را دشوار کند.
ادامه تمایل ترکیه به ایفای نقشی در افغانستان در آینده نزدیک احتمالاً نشان دهنده قصد این کشور برای از سرگیری اخراج مهاجرین افغان با همکاری همتای خود در کابل – البته این بار طالبان – است.
حکومت ترکیه نیز احتمالاً تلاش می کند برای ثروتمند شدن مجدداً چالش را به فرصت تبدیل کند. یکی از جنبه های بحران کنونی افغانستان – پناهجویان – یکی از نگرانی های اصلی در کشورهای اروپایی خواهند بود. آخرین نمایش کار آیی ترکیه در تأمین امنیت مرزهای شرقی خود،احتمالاً برای منافع مخاطبان داخلی و بین المللی بوده و راه را برای معاملات اقتصادی بیشتر شبیه آنچه در سال ۱۳۹۵ انجام شد، آماده می کند. همانطور که رئیس جمهور رجب طیب اردوغان در تابستان گذشته هشدار داد )، دیوارها و محدودیت ها افغان ها را از تلاش برای رسیدن به اروپا باز نمی دارد، به خصوص که وضعیت در کشورشان خیلی دشوارتر از موانعی است که شاید با آن مواجه شوند. نیاز مبرم به رسیدن به اروپا و تضمین حواله برای خانوادههایی که در افغانستان در فقر زیاد و بدون خدمات رسانی باقی مانده اند و همچنین افزایش نرخ قاچاقچیان، تنها می تواند به معنای خطرات و هزینه های بیشتر برای مهاجرین افغان باشد.
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱ سرطان / چنګاښ ۱۴۰۱