پویانمایی مینیاتوری از حضرت یوسف (ع) که قدمت آن به قرن پانزدهم میلادی بازمیگردد، عروسکهایی که داستان عشق معاصر سیاهموی و جلالی را بازگو میکنند و کلاههای سنتی زنان در دایکندی: همه در جشنوارهای در قصر چهلستون در کابل به نمایش گذاشته شده اند. این جشنواره جزو یک رشته از تلاشها برای تجلیل و حمایت از میراث ناملموس فرهنگی افغانستان است – سنتهای هنری و فرهنگیای که ریشه در گذشته کشور دارند. سید رضا کاظمی* این جشنواره را مرور کرده و از یک خبر خوب در کشوری گزارش میدهد که برای مدت مدیدی در اثر نابردباری و نزاع خشونتبار ویران گشته است.
صحنهای از یک مستند که در آن، یک دختر در ولایت دایکندی کلاه توپکدار بر سر دارد. عکس: نسیم سیامک
قصر بازسازی شده چهلستون در جنوب شهر کابل، مکان مناسبی برای برگزاری «ناملموس – جشنواره هنر و فرهنگ» از ۱۲ تا ۱۴ سرطان ۱۳۹۸ بود. قصر و باغ چهلستون که به حیث یک مهمانخانه سلطنتی در دهه ۱۹۲۰ میلادی ساخته و سپس در جریان جنگ تخریب شده بود، (۱) از ماه سنبله سال ۱۳۹۷ بر روی عموم مردم باز بوده است (ویدئوی کوتاهی از این قصر و باغ احیاشده را در اینجا تماشا کنید). چهلستون که بزرگترین باغ عمومی شهر کابل است، تفریحگاهی ضروری برای شمار فزایندهای از افغانها در کلانشهری است که نه تنها از انفجارها و حملات مرگبار، بلکه ترافیک کلافهکننده و آلودگی بیماری زا رنج میبرد. در گرمای تابستان کابل، اکنون ساکنین این شهر میتوانند آبادی دلپذیری را در باغ چهلستون بیابند. بسیاری از خانوادهها به خصوص آخر هفته آنجا میروند تا از منظره سرسبز آن لذت ببرند، دور هم جمع شوند، غذا بخورند و شاد باشند. برای سه روز در اواسط ماه سرطان، چهلستون میزبان جشنوارهای بود که در آن، طیف متنوعی از ارائههای فرهنگی و هنری نمایش داده شد.

منظرهای از شهر کابل از قصر چهلستون. عکس: نویسنده.
«ناملموس – جشنواره هنر و فرهنگ» اکمال اولین مرحله سهساله ابتکار فرهنگی راه ابریشم را جشن گرفت. (۲) این ابتکار نامش را از راه ابریشم باستان میگیرد – واژه Seidenstraße (راه ابریشم) که جغرافیدان آلمانی فردیناند فون ریشتهوفن برای توصیف راههای تجاری و فرهنگیِ تاریخی میان آسیا و اروپا که از جمله از افغانستان میگذرند، ابداع کرد. (۳) یکی از اجزای این ابتکار، ترویج و حمایت از میراث فرهنگی ناملموس افغانستان به شمول کمک مالی برای اجرای پروژههای هنری بوده است. (۴)
ارائهها در این جشنواره متنوع بودند. این تنوع نتیجه کمک مالی ابتکار فرهنگی راه ابریشم به ۳۲ کنشگر و نهاد فرهنگی کوچک در ۱۱ ولایت در پنج منطقه در سراسر افغانستان بود. (۵)
سه دریافتکننده این کمکها، کارشان را برای گشایش این جشنواره در سالن همایشهای قصر چهلستون ارائه کردند. نخستین ارائه، یک پویانمایی سهدقیقهای توسط ناصر هاشمی ۲۹ ساله بود. این اثر مبتنی بر مینیاتور یک نقاش نامعلوم قرن پانزدهم میلادی است که در آرشیف ملی افغانستان موجود میباشد. این پویانمایی آغاز داستان یوسف و زلیخا را دربرمیگیرد. حضرت یعقوب (ع) یوسف را بر تمامی فرزندانش ترجیح میدهد. وقتی یوسف (ع) بزرگ میشود، در خواب میبیند که ستارهها و مهتاب به او تعظیم میکنند. او ماجرا را به برادرانش شرح میدهد و آنها که از دلالت این خواب به برتری یوسف بر آنها خشمگین شده اند، توطئه میکنند تا یوسف را به قتل برسانند و از همین رو، او را درون چاهی میاندازند. بقیه داستان یوسف – فروش او به حیث برده در مصر، حبس در نتیجه اتهامات نادرست، تعبیر خواب، ارتقا به عنوان عزیز مصر و نهایتاً مصافحه و مصالحه با برادرانش – تاکنون پویانمایی نشده است. هاشمی به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت که او بر سر تهیه پویانمایی تمام داستان یوسف مبتنی بر ۵۹ نقاشی مینیاتور موجود در آرشیف ملی کار میکند و تا حال شش قسمت از این پویانمایی را بر اساس شش مینیاتور نخست تولید کرده است. او افزود: «وقتی این کار انجام شد، من و همکارانم میخواهیم یک پلتفرم آنلاین را برای قابل دسترس کردن این انیمیشن و احتمالاً دیگر منابع موجود در آرشیف ملی و موزیمهایی نظیر موزیم ملی افغانستان برای مخاطبین در داخل و خارج از کشور ایجاد کنیم».

نقاشی مینیاتور در آرشیف ملی افغانستان، حضرت یوسف (ع) را در حال خواب نشان میدهد، طوری که پدرش حضرت یعقوب (ع) در کنار وی نشسته است. متن بالای مینیاتور به این شرح است: «خواب دیدن یوسف علیه السلام ستارهها و مهتاب را». عکس: ناصر هاشمی.
دومین ارائهکننده نسیم سیامک، عکاس و فیلمساز افغان، بود که مستندی را راجع به کلاههای سنتی زنان در ولایت دایکندی در مرکز افغانستان به نمایش گذاشت. این کلاهها زیبا و خاص هستند، زیرا نه تنها اشاره به حالت مدنی زنانِ استفادهکننده از آنها دارند، بلکه شرایط اقتصادی خانوادههای آنها را نیز آشکار میکنند. زنان مجرد کلاه توپکدار (کلاه با پنج توپ پارچهایِ رنگینِ کوچک در بالای آن) را بر روی شال یا روسری خود میپوشند. بر خلاف، زنان متأهل کلاه بیتوپک (کلاه بدون چنین توپهایی) را در زیر شال یا روسری خود میپوشند. توپهای پارچهای بزرگتر نشانگر این امر است که دختری که آنها را بر سر دارد، مربوط به یک خانواده ثروتمند است، حال آن که توپهای کوچکتر حکایت از جایگاه اقتصادی معمولی دارد.
سیامک در صحبتی که با شبکه تحلیلگران افغانستان داشت، گفت که این سنت بنا بر دو دلیل تقریباً به طور کلی ناپدید شده است. اولاً، زمانی که طالبان، هزارهجات را که دایکندی جزئی از آن است، در دهه ۱۹۹۰ میلادی تصرف کردند، این رسم و رواج را منع کردند، زیرا احساس میکردند که با تفسیر آنها از حجاب اسلامی صریحاً مغایرت دارد. ثانیاً، سیامک گفت که وقتی مردم طی چند دهه گذشته از دایکندی به دیگر نقاط افغانستان نظیر کابل پایتخت و کشورهایی مثل ایران و پاکستان در منطقه، و فراتر از آن مهاجرت کردند، با انواع دیگری از پوشاک و مد در این نقاط و کشورها آشنا شدند و هنگام برگشت یا دیدار از دایکندی آنها را با خود به این ولایت آوردند. او افزود که این مستند برای کمک به حفظ این سنت به کتابخانهها و کانونهای فرهنگی در ولایات مختلف نظیر دایکندی، کابل، بامیان، هرات، قندهار و بلخ توزیع خواهد شد.
آخرین کاری که ارائه شد، اجرای تئاتر عروسکی سیاهموی و جلالی بود –داستان عشق واقعی مربوطه به اوایل قرن بیستم میلادی که به ویژه در غرب افغانستان شهرت دارد. این نمایش توسط گروه تئاتر مایم تولید و توسط کاوه آیریک کارگردانی شده است (اجرای کامل آن را در اینجا تماشا کنید). طبق این داستان (نسخه دری آن را در اینجا بخوانید)، جلالی در جوانی خانه خود در ولایت بادغیس را به مقصد هرات ترک میکند و در آنجا شامل مکتب میشود. یک شب او خوابی درباره یک دختر قدبلند، زیبا و پریچهره با موی سیاه دراز میبیند. از همین رو، معشوقه او سیاهموی خوانده شده است. در این رویا، سیاهموی از جلالی میخواهد تا نزدش بیاید. جلالی مکتب خود را ناتمام میگذارد و به جستجوی عشق خود روانه سفر میشود. او همان طور که از شهری به شهر دیگر میرود، درباره فراق و جدایی از معشوقهاش شعر میسراید. طبق این داستان، هنگامی که او سیاهموی را در ولایت همجوار غور پیدا میکند، رسوم محافظهکارانه اجتماعی مانع وصال آنها میشوند تا جایی به این دلیل که جلالی متمول نیست. او با سرخوردگی به مسافرت در افغانستان و مناطق ورای آمو دریا نظیر سمرقند و بخارا در ازبکستان امروزی روی میآورد. زمانی که جلالی نهایتاً به عشق خود میرسد و با سیاهموی در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی ازدواج میکند، بیمار شده و یک سال بعد فوت میکند و در بادغیس به خاک سپرده میشود. این داستان پس از آن یک فولکلور نامیرا شد که سیاهموی هرگز دوباره ازدواج نکرد و در عوض، با یاد و خاطره معشوق خود یعنی جلالی تا فوتش شش دهه بعد در سال ۱۳۶۲ زندگی کرد. او در ولایت زادگاهش یعنی غور به خاک سپرده شده است. در ذیل بخشی از شعرسروده جلالی برای سیاهموی آمده است:
سرم مسته ز سودای سیاهموی
دلم دارد تمنای سیاهموی
سیاهمویان عالم خیل و خیل اند
نمیگیرد یکی جای سیاهموی

جلالی روی دامن سیاهموی میمیرد. عکس: کاوه آیریک.
کار سایر هنرمندان در خارج از سالن همایشها در قصر چهلستون به نمایش گذاشته شد. سه پروژه با کتاب ربط داشتند. نعیمه غنی، نویسنده و رئیس بنیاد ادبیات کودک افغانستان که سال گذشته تأسیس شد، پنج کتاب داستان کودک را ارائه کرد: دختر دریا، شش چشمی، تحفه اژدها، پیشک و پنیر و رنگین کمان. این کتابها که مبتنی بر داستانهای اصیل هستند، برای اطفال در چهار ولایت کابل، بامیان، هلمند و نیمروز توزیع خواهند شد. نعیمه غنی یکی از این پنج داستان را به عنوان داستان دلخواه خود برای شبکه تحلیلگران افغانستان روایت کرد. رنگین کمان داستان دختری به نام رنگینه است که در قریهای زندگی میکند که ساکنان آن فقط یک رنگ را خوش دارند و از آن استفاده میکنند – رنگ خاکستری که استعارهای برای بیان حالت ناامیدی و بیتحرکی است – و از کلیه رنگهای دیگر متنفر هستند و فکر میکنند آنها بدشگون هستند. با این حال، رنگینه همه رنگها را دوستداشتنی میبیند و آرزو دارد تا مردم قریه هم چنین دیدگاهی نسبت به رنگها داشته باشند. بنابراین، او چادرش را با هفت رنگ تزئین میکند و سپس با چادر رنگارنگ خود بیرون میرود و در قریه راه میرود. مردم از او بابت نقض رسم و رواج قریه انتقاد میکنند. در پاسخ، رنگینه با ناراحتی قریه را ترک میکند. اما اطفالی که او را در چادر رنگارنگش دیدند، زیبایی رنگها را درک میکنند. در همین زمان، بزرگان قریه نیز متوجه میشوند که نه فقط خاکستری بلکه همه رنگها میتوانند خوب باشند. به این ترتیب، تمامی مردم قریه با رنگها آشتی میکنند. گرچه رنگینه دیگر به قریه بازنمیگردد، اما او نه تنها رویای خود را محقق میکند، بلکه یک تفاوت زیبا و پایدار را در زندگی مردم قریه ایجاد میکند.

رنگینه با چادر رنگارنگ خود در قریه راه میرود، از داستان رنگین کمان. عکس: نعیمه غنی.
دو پروژه کمک هنری دیگری که به کتاب مربوط میشدند، عبارت بودند از: (۱) باشگاه کتاب آزادی که یک دختر جوان به نام عاطفه ابراهیمی آن را به منظور ترویج سوادآموزی و خواندن از طریق فراهمآوری فضایی برای خواندن، مطالعه، نوشتن و بحث کردن درباره کتابها در شهر کابل مدیریت میکند و (۲) هفت کتاب رنگآمیزی کودک که با تصاویری اصیل توسط نگارین دیزاین که یک شرکت محلی طراحی گرافیک است، تهیه شده است. به گفته ابتکار فرهنگی راه ابریشم، هفت کتاب رنگآمیزی و پنج کتاب داستان کودک «قصههایی را بازگو میکنند و تصاویری را از فرهنگ افغانستان نشان میدهند که به کودکان کمک میکنند تا رویاهایشان را به واقعیت تبدیل کنند».
کارهای دیگری نیز در این جشنواره به نمایش گذاشته شد. مرتضی هراتی، عکاس مستند و خیابانی افغان، کتاب عکس خویش به نام چهار سو را ارائه کرد. از رهگذر این کتاب، طوری که ابتکار فرهنگی راه ابریشم میگوید، «مرتضی هراتی خواننده را به سفری در میان سرکهای شهر هرات با نگاه به مردم آن در چهار فصل سال میبرد». علی بابا اورنگ، اهل ولایت غزنی که از انجمن خوشنویسان ایران مستقر در شهر تاریخی شیراز آن کشور مدرک دارد، کتاب خطاطی و نقاشی خط خود تحت عنوان کلک خیال را ارائه کرد که به گفته ابتکار فرهنگی راه ابریشم، «سنت تاریخی خوشنویسی در افغانستان را مبنای آفرینش یک داستان نوین قرار میدهد – داستانی درباره مردم افغانستان که به جهانیان نشان میدهد که زندگی حتی در بحبوحه جنگ هنوز جریان دارد».

عکسهایی از زنان و یک دختر از کتاب عکس مرتضی هراتی به نام چهار سو. عکس: نویسنده.

کتاب خطاطی و نقاشیخط علی بابا اورنگ تحت عنوان کلک خیال. عکس: نویسنده.
سایر کارها که در این جشنواره و دیگر اماکن مربوطه قبل از این رویداد به نمایش گذاشته شدند، به شرح زیر هستند (معلومات برگرفته از جشنواره، صفحه فیسبوک ابتکار فرهنگی راه ابریشم و دیگر منابع که در زیر مشخص شده اند):
- فنون گلدوزی هزارگی موسوم به گراف و خامپور. مرضیه حسینی از طریق پروژه خود به تصریح صنایع دستی سنتی گراف و خامپور که در حال افول هستند، کمک کرد. این پروژه که اعضای اجتماع از آن در فراهمآوری فضایی برای جمع شدن زنان حمایت کردند، نه تنها این صنایع سنتی را احیا کرد، بلکه معیشت این زنان را نیز بهبود بخشید.

نمونههایی از گلدوزی گراف و خامپور که در جشنواره به نمایش گذاشته شد. عکس: نویسنده.
- آموزش شطرنج برای زنان. محمد اکبر سلام، استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل، ۲۴ دانشجوی دختر را به مدت سه ماه در زمینه شطرنج در کابل آموزش داد و آنها را برای حضور در مسابقات ملی و بینالمللی آماده کرد.
- نمایشگاه ابرزنان به مناسبت روز جهانی زن در سال ۱۳۹۷. رادا اکبر، سازمانده این نمایشگاه، گفت: «برای ارجنهی به توان و تابآوری زنان، این نمایشگاه زنان الهامبخش را انتخاب و آنها را به منظور تقدیر از خدمات زنان به تاریخ افغانستان معرفی کرد. این نمایشگاه، میراث فرهنگی افغانستان را با مدرنیته تلفیق میکند» (به اینجا نگاه کنید و برای معلومات درباره هشت زن، چهار زن از گذشته و چهار زن از افغانستان معاصر، که نمایشگاه آنها را برگزیده است، اینجا را ببینید). این نمایشگاه از تاریخ ۱۷ الی ۲۱ حوت ۱۳۹۷ در باغ بابر برگزار شد (معلومات بیشتر راجع به باغ بابر به شمول تصاویر در اینجا؛ همچنین به این مقاله قبلی شبکه تحلیلگران افغانستان درباره برگزاری نمایشگاه هنر عصر مغول در باغ بابر در اینجا نگاه کنید).
- آموزش مهارتهای گلدوزی برای زنان. ظریف دیزاین به ۲۰ زن در عرصه مهارتهای گلدوزی برای تولید البسه باکیفیت در پروژهای آموزش داد که هدف آن کمک به حفظ میراث فرهنگی افغانستان است. ظریف دیزاین که توسط معمار افغان زلیخا شیرزاد در سال ۲۰۰۵ راهاندازی شده است، میگوید این نهاد «هنر تولید آهسته را به منظور حفظ رسوم فرهنگی افغانستان که در اثر تولید انبوه کالاهای تجاری به مخاطره افتاده اند»، تمرین میکند و «عرصهآی» را فراهم میآورد که در آن «هنرپیشگی سنتی و باکیفیت منبع فرصت اقتصادی و شکوفایی شخصی باشد».
- استودیوی تمرین. مرکز هنرهای معاصر افغانستان یک استودیوی تمرین را برای ۱۰ هنرمند منتخب فراهم کرد تا در آن تعامل داشته باشند، بحث کنند و کارهای هنری را در محیطی خلاق تولید کنند.
- برنامههای رادیویی درباره میراث فرهنگی و باستانشناختی افغانستان. خدمات مشاوره رسانهای باگرام ۸۰ برنامه رادیویی را درباره میراث فرهنگی و باستانشناختی افغانستان تهیه کرد. این برنامهها که دو بار در هفته پخش میشوند، ما را در سفری به سراسر کشور میبرد که در آن از سایتهای تاریخی و فرهنگی متنوع افغانستان بازدید میشود. از بامیان گرفته تا بلخ و ورای آن، این برنامهها ما را به جاهایی میبرد که بازگوکننده تاریخ کشور از زبان بناها و سنتهای آن است و به معرفی و حفظ غنای فرهنگی افغانستان کمک میکند.
- رویداد ادبی در شمال شرق. مؤسسه همکاری برای بهبود اجتماعی یک مسابقه و جشنواره ادبی (شعر و داستان کوتاه) را در پل خمری، ولایت بغلان، در فبروری ۲۰۱۹ (دلو/حوت ۱۳۹۷) برگزار کرد. نویسندگان از ولایات مختلف واقع در شمال شرق کشور در این رویداد شرکت کردند.
- ترانههای چهارتوک. الغ بیگ حفیظی ۲۰ ترانه محلی چهارتوک را با کمک موسیقیدانهای افغانستان مجدداً ثبت کرد. در گذشته، ترانههای چهارتوک برای آمادهسازی مخاطبین در کنسرتها نواخته میشد.
- رقصهای محلی. خانه فرهنگ آسیا با همکاری سازمان تحقیقات و مطالعات پرسش، تحقیقی را درباره شش رقص محلی افغانستان انجام داد، ۲۱ دانشجو را آموزش داد و این رقصها در جشنوارهای اجرا گردید. برای جزئیات درباره این رقصها به شمول تصاویر، به این مقاله نگاه کنید.
- داستانهای عامیانه بامیان. غلام رضا مهدپرور که با شنیدن ترانهها، داستانها و لالاییهای بامیان بزرگ شده است، تلاش دارد تا آنها را برای آینده ثبت و حفظ کند. در این پروژه، او به هشت زن از هشت ولسوالی بامیان در زمینه استفاده از دستگاههای ثبت صوت آموزش داد. این زنان بعداً برخی از این داستانها و ترانهها را در قریههایشان ثبت کردند. نتیجه کار آنها، مجموعهای است که به عنوان خاطره دوران کودکی برای نسلهای آتی باقی خواهد ماند.
این فهرست از ۱۸ پروژه جامع و مانع نیست، اما ایدهای در خصوص وسعت و تنوع دستاوردهای مرتبط با این جشنواره به دست میدهد.
تصویر کلانتر و تلاشهای بیشتر
ادبیات، عکاسی، مستندسازی، خطاطی، صنعت دستی، فولکلور، رقص و موسیقی – آثار هنری و فرهنگی این جشنواره در نگاه نخست پراکنده و نامرتبط به نظر میرسند. با این حال، این آثار از آنجا به هم ارتباط میگیرند که بخشی از کوششهای اخیر در راستای احیای «میراث فرهنگی ناملموس» افغانستان هستند – سنتهای هنری و فرهنگیای که ریشه در گذشته کشور دارند. کنوانسیون سال ۲۰۰۳ یونسکو درباره حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس، این میراث را قرار ذیل تعریف میکند (فقره ۱، ماده ۲ در کنوانسیون):
رویهها، بازنماییها، تجلیها، دانشها، مهارتها – همچنین ابزارها، اشیا، آثار و فضاهای فرهنگی مربوط به آنها – که جوامع، گروهها و، در برخی موارد، افراد آنها را جزئی از میراث فرهنگی خود میشناسند. این میراث فرهنگی ناملموس که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، به طور پیوسته توسط جوامع و گروهها در پاسخ به محیطشان، تعاملشان با طبیعت و تاریخشان بازآفرینی میشود و به آنها حسی از هویت و تداوم میدهد و بنابراین، احترام به تنوع فرهنگی و خلاقیت انسانی را ترویج میدهد…
به گفته یونسکو (فقره ۲ همان ماده)، عرصههایی که در آن میراث فرهنگی ناملموس اغلب متجلی میشود، عبارتند از: «(الف): سنتها و ابرازهای شفاهی به شمول زبان به حیث ابزار میراث فرهنگی ناملموس؛ (ب) هنرهای نمایشی؛ (پ) رویهها، رواجها و رویدادهای اجتماعی؛ (ت) دانشها و رویهها درباره طبیعت و کیهان؛ (ث) هنرپیشگی سنتی».
الی تاریخ ۱۱ می ۲۰۱۸ (۲۱ ثور ۱۳۹۷)، ۱۷۸ دولت عضویت این کنوانسیون را حاصل کرده اند و افغانستان نیز با الحاق به کنوانسیون در مارچ ۲۰۰۹ (حمل ۱۳۸۸) جزو دولتهای عضو شده است. در حال حاضر، سه کوشش دیگر برای کنکاش و ترویج میراث فرهنگی افغانستان جریان دارد. اولین تلاش، آغاز مرحله دوم ابتکار فرهنگی راه ابریشم برای سه سال بعد است. به گفته امانالله مجددی، متخصص هنر و فرهنگ در بنیاد فرهنگی آغا خان، این مرحله بیشتر روی تحکیم صنایع خلاق خصوصاً هنرهای زیبا و صنایع دستی و کمک به هنرمندان و پیشهوران برای ورود به اقتصاد از طریق بهبود طراحی و ارائه پلتفرمهای آنلاین به منظور ترویج و قابلدسترسسازی محصولات در بازارها در داخل و خارج از افغانستان تمرکز خواهد کرد. این امر شامل همکاریهای منطقهای بالقوه میشود.
ثانیاً، یونسکو، بنیاد فرهنگی آغا خان و وزارت اطلاعات و فرهنگ تحقیقی راجع به میراث فرهنگی افغانستان انجام دادهاند. این تحقیق دربرگیرنده ۳۰۰ مصاحبه با عامه مردم، ۴۰ مصاحبه با کارشناسان افغان از بخشهای فرهنگی، رسانهای، پژوهشی، ورزشی و دیگر عرصهها و ۴۰ مصاحبه با اساتید هنر و فرهنگ بوده است. دادههای تحقیق فعلاً نه تنها برای تجزیه و تحلیل، بلکه به منظور تشکیل مبنای ایجاد یک پایگاه معلومات ابتدایی در وزارت اطلاعات و فرهنگ در حال بررسی است. تهیه فهرستی از موارد میراث فرهنگی ناملموس که به لحاظ فنی «عناصر» خوانده میشوند، پیش از آن که افغانستان بتواند پیشنهادهایی را برای درج در فهرستهای میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ارائه دهد، الزامی است. تاکنون، ۱۲۲ کشور ۵۰۸ عنصر را برای درج در دو فهرست یونسکو پیشنهاد و این عناصر را در این فهرستها شامل کرده اند: فهرست میراث فرهنگی ناملموسِ نیازمند حفاظت فوری و فهرست نماینده میراث فرهنگی ناملموس بشریت (جزئیات در اینجا).
ثالثاً، حکومت افغانستان در حال تأسیس یک بخش میراث فرهنگی ناملموس در وزارت اطلاعات و فرهنگ است. در حال حاضر، این وزارت با همکاری بنیاد فرهنگی آغا خان سرگرم تصمیمگیری درباره موقعیت این بخش و استخدام کارمندان کلیدی آن است. این بخش به عنوان کانون تمامی ابتکارهای میراث فرهنگی ناملموس در افغانستان به شمول ترویج و تحقیق و رهبری روند ارائه پیشنهادهای افغانستان برای درج در فهرستهای یونسکو اجرای وظیفه خواهد کرد. طبق کنوانسیون سال ۲۰۰۳، افغانستان وظیفه دارد تا اجرای دساتیر این کنوانسیون را هر سه ماه یک بار به یک کمیته ذیربط در یونسکو گزارش دهد و نیز میتواند از یک صندوق مربوطه در یونسکو خواستار مساعدت بینالمللی شود (جزئیات بیشتر در اینجا).
سوای نوروز که چندین کشور به شمول افغانستان آن را مشترکاً به عنوان یک عنصر میراث فرهنگی ناملموس معرفی کردند، افغانستان تا به حال به خودی خود هیچ موردی را برای ملاحظه غرض درج در فهرستهای یونسکو پیشنهاد نکرده است. افغانستان باغ بابر را در پی تصویب کنوانسیون در فهرست خود در سال ۲۰۰۹ قرار داد، اما این موضوع پیگیری نشد و تاکنون هیچ کار عملی در این زمینه انجام نشده است. در عین حال، همه کشورهای همسایه پیشنهادهای خود را ارائه داده اند. برخی مثالها عبارتند از: هنر گلدوزی چکان در تاجیکستان، غذای سنتی پلو در ازبکستان، رسم آوازخوانی و رقص کوشت دپدی در ترکمنستان، سبک قصهگویی دراماتیک نقالی در ایران، رویه سنتی هواشناختی و نجومی سوری جاگک در پاکستان و عروسکبازی سایه در چین. همچنین بعضاً مشکلاتی در معرفی سنتهای هنری و فرهنگیای پیش میآید که در بیش از یک کشور وجود دارند (مثلاً غذای سنتی پلو و بازی بزکشی). برای نمونه، ایران و آذربایجان بر سر این که بازی چوگان به عنوان یک مورد میراث فرهنگی ناملموس به کدام یک از آنها تعلق دارد، درگیر مناقشه تلخی بوده اند.
پیشرفت آهسته افغانستان در معرفی عناصر میراث فرهنگی ناملموس به یونسکو نشانگر اهمیت کاری است که اکنون در دست اجرا است. این امر افغانستان را قادر میکند تا میراث فرهنگی ناملموس خود را پس از درک، تقدیر و احیای این میراث در جامعه خود، در صحنه جهانی ارائه دهد. به گفته مجددی، وزارت اطلاعات و فرهنگ میتواند موارد بسیاری را در مشورت با هنرمندان، فعالان و اجتماعات معرفی نماید: رقص سنتی اتن میتواند یک پیشنهاد قطعی باشد. افغانستان میتواند موارد دیگری را نیز پیشنهاد کند که عبارتند از: فنون معماری محلی (در رابطه با سازههای خانگی یا کارکردی به جای قصرها و بناهای یادبود)، ابزار موسیقی سنتی رباب، بازی بزکشی، حکاکی چوب به سبک نورستانی، گلدوزی به اسلوب قندهاری و دیگر سبکها، کفتربازی (جزئیات در این مقاله شبکه تحلیلگران افغانستان)، گدیپرانبازی و انواع مشخصی از قالینبافی.

نمونهای از حکاکی نورستانی، همانگونه که در مرکز آموزشی حرفهای جنگلک در کابل ممارست میشود. به گفته مسئولین این مرکز، این گونه حکاکی بر در ورودی یک حویلی مبین موقعیت اجتماعی و اقتصادی آن خانواده بوده است، یعنی این که اعضای خانواده متمول بوده و اغلب مهمان داشتند. عکس: نویسنده.
جمعبندی
این کوششهای نوین در راستای ترویج میراث فرهنگی ناملموس افغانستان و حمایت از افرادی که سازنده آن هستند، دست کم سه نکته را بیان میکند. اولاً، آنها بینشهایی درباره تنوع و غنای فرهنگ و هنر در افغانستان گذشته و حال به ما میدهند، حال آن که این امر اغلب نادیده گرفته شده و وقعی به آن نهاده نمیشود. ثانیاً، آنها نشاندهنده تلاشهای کوچک اما مهمی است که نسل جدیدی از هنرمندان و هنرپیشگان افغان به منظور احیا، حفظ و به نمایش گذاشتن آن تنوع هنری و فرهنگی انجام میدهند. ثالثاً، آنها حاکی از یک خبر خوب کوچک هستند، نه به این دلیل که ممکن است افغانستان به زودی در فهرستهای یونسکو راه یابد، بلکه به این خاطر که اشاره به سنتهای زندۀ خوب، متنوع و بردباری دارند که به ما کمک میکنند تا به عنوان انسان با هم کنار و گرد هم آییم.
* نویسنده از امانالله مجددی، متخصص هنر و فرهنگ در بنیاد فرهنگی آغا خان، برای پاسخ به پرسشهای متعدد و خواندن و ارزیابی پیشنویس این مقاله ابراز امتنان مینماید.
(۱) نانسی هاچ دوپری فقید (بیشتر درباره او در این دو مقاله قبلی شبکه تحلیلگران افغانستان در اینجا و اینجا) در نوشتهای برای دانشنامه ایرانیکا میگوید که نام این قصر از اِنداکی (نام یک قریه در نزدیکی آن) به چهلستون تغییر داده شد و دلیل آن «ستونهای بسیاری بود که تکیهگاه سقف ایوان آن بودند». از جمله مهمانهای برجستهای که در این مهمانخانه دولتی اقامت کرده اند، سِر مورتیمر دیورند است که مرز میان افغانستان و هند را مذاکره کرد. هنگامی که حکومت کمونیستی افغانستان قصر چهلستون را به یک مرکز حکومتی تبدیل کرد و در آن مکرراً نشستهای مطبوعاتی با خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار میشد، این قصر به هدف عمدهای برای حملات مجاهدین تبدیل شد و «آن قدر تخریب جدی شد که کارمل [رئیس حکومت کمونیستی افغانستان، ۱۹۷۹-۱۹۸۶] مجبور شد به ارگ در مرکز کابل نقل مکان کند».
همچنین، برای جزئیات (و تصاویر) درباره نحوه شکل یافتن شهر کابل با اعمار قصرها در گذر زمان، برای مثال به این مقاله نگاه کنید: بیل وودبرن و ایان تمپلتون (۲۰۱۲)، «از بالا حصار تا ارگ: قصرهای قلعهای سلطنتی چگونه کابل را شکل دادند، ۱۸۳۰-۱۹۳۰»، مجله مورخ دربار ۱۷ (۲): ۱۷۱۱۸۸.
(۲) ابتکار فرهنگی راه ابریشم توسط اداره توسعه و همکاری سوئیس حمایت و توسط بنیاد فرهنگی آغا خان اجرا می شود. بنیاد فرهنگی آغا خان از جمله قصر و باغ چهلستون را بازسازی کرده است. ابتکار فرهنگی راه ابریشم در اواخر نوامبر ۲۰۱۶ (عقرب/قوس ۱۳۹۵) با برگزاری یک سمینار ملی سهروزه درباره میراث فرهنگی ناملموس راهاندازی شد که در آن، دستاندرکاران از عرصههای متفاوت به شمول نانسی هاچ دوپری اشتراک و درباره میراث فرهنگی ناملموس در افغانستان و در کل در خصوص هنر و فرهنگ بحث و تبادل نظر کردند.
(۳) درباره راه ابریشم، برای مثال به این اثر اخیر نگاه کنید: پیتر فرانکوپن (۲۰۱۶)، راه ابریشم: تاریخ نوین جهان، لندن: بلومزبری. نکته جالب این است که فرانکوپن توجه ما را به مناطقی نظیر افغانستان و همسایگی آن جلب و استدلال میکند که این مناطق «در روایت مکرر درباره ظهور و اوجگیری اروپا گم و خفه شده اند»، حال آن که زمانی «به عنوان سیستم اعصاب دنیا عمل و مردمان و اماکن را به هم وصل میکردند» (ص ص xiii و xv).
(۴) ابتکار فرهنگی راه ابریشم سه بخش دیگر دارد:
- حمایت از توسعه سیاست فرهنگی افغانستان با همکاری وزارت اطلاعات و فرهنگ
- ارائه آموزش حرفهای در عرصههایی نظیر قالینبافی و خیاطی و ترویج هنرپیشگی سنتی از جمله از طریق مرکز آموزش حرفهای جنگلک در شهر کابل
- کمک به حفظ فزیکی آثار تاریخی نظیر احیای دیوارهای شهر بلخ و برج عیاران به عنوان فضاهای فرهنگی در ولایت بلخ در شمال کشور
(۵) این ۱۱ ولایت عبارتند از: کابل، بامیان، هرات، بلخ، ننگرهار، قندهار، غزنی، دایکندی، سمنگان، بغلان و بدخشان.
برگردان: سیدرضا کاظمی
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱۵ ثور / غويی ۱۳۹۹