Afghanistan Analysts Network – Dari Pashto

کلتور او عنعنې / زمینه و فرهنگ

یک خانقاه، یک منار کج و مزار یک دانشمند جامع العلوم: نگاهی به تلاشهای اخیر برای حفظ – و قدردانی – هرات تاریخی

رضا کاظمی 23 دقیقې

هرات، شهری واحهای در شمال غرب افغانستان، در برهههایی از تاریخ پر فراز و نشیب خود مرکز شکوفایی فرهنگ و تصوف بوده است. بر مبنای مشاهدات، مکالمات و مرور ادبیات تحقیق و همراه با گزیدهای از عکسها، رضا کاظمی، پژوهشگر شبکه تحلیلگران افغانستان، به میراث غنامند این شهر از رهگذر سه بنای یادبود نظری افکنده است: یک خانقاه به جای مانده از قرن دهم میلادی، یک منار کج و مرقد یک شخصیت جامعالاطراف – قدمت دو بنای اخیر به قرن پانزدهم میلادی برمیگردد، هنگامی که هرات به «گوهر خراسان» مشهور و همطراز فلورانس در دوره رنسانس اروپا بود. مرمت این آثار (تا هنوز در مورد مناره شروع نشده) توجه فزایندهای را به اهمیت حفاظت این میراث فرهنگی ارزنده برای هرات و ورای آن جلب کرده است.

خشت کاری روی دیوار مسجد جامع هرات

از میان بناهای تاریخی سترگ و زیبای شهر هرات، این گزارش بر سه مورد تمرکز دارد. (۱) اولین بنا، خانقاه شیخ عمو است که اخیراً مرمت شده، از سده دهم میلادی به جای مانده و یادآور روزگاری است که هرات خانه‌ای برای صوفیان نام‌وری چون خواجه عبدالله انصاری و استادش که امروزه کم‌تر شناخته می‌شود، شیخ عمو، بوده است. شیخ عمو موجبات ساخت این خانقاه را فراهم آورد. وی مستحق شناسایی بهتری است، زیرا نقش مهمی را در خدمت به تصوف در خراسان آن زمان که هرات جزئی از آن بود، ایفا کرد. امیدواریم این گزارش به این فهم بهتر کمک کند.

دو بنای یادبود دیگر – یک مناره خمیده که با خطر فروریزی روبروست و مزار اخیراً بازسازی شده ملا حسین واعظ کاشفی که محققان به طور روزافزونی زندگی و آثارش را بازکشف کرده‌اند، مربوط به قرن پانزدهم میلادی هستند. در آن زمان، هرات مرکز امپراتوری تیموریان بود و نوزایش (رنسانس) بی‌نظیر و بی‌بدیلی را در هنر، فرهنگ و علم به پیش می‌راند.

عکس ۱: ورودی خانقاه شیخ عمو، جدی ۱۳۹۹.

خانقاه شیخ عمو، قرن دهم میلادی

اولین بنای تاریخی مورد بحث، خانقاه شیخ عمو است – از اساتید صوفیه که امروزه کم‌تر شناخته می‌شود. این بنا در قریه تاریخی گازرگاه در شمال شهر هرات واقع شده و از زیارت صوفی نامی، خواجه عبدالله انصاری، یک سنگ‌انداز فاصله دارد (نگاه کنید به عکس ۱). حکومت افغانستان اخیراً میدان هوایی هرات را به نام خواجه عبدالله انصاری مسمی کرده است.

داخل خانقاه یک حیاط، چندین اتاق برای اقامت خدمه و بخش‌هایی برای وضو گرفتن جهت اقامه نماز یا انجام دیگر عبادات وجود دارد. (۲) قسمت‌های مهم بنا در منزل بالا قرار دارد: یک مسجد جدید (نگاه کنید به عکس ۲) و درگاه یک ساختمان نسبتاً مدور – خانقاه بازسازی‌شده – و ۱۲ حجره آن (نگاه کنید به عکس‌های ۳ و ۴). زمانی که نگارنده از این مکان برای دومین بار در جدی ۱۳۹۹ دیدن کرد، گروهی از پسران و دختران در حال آموزش قرآن در مسجد بودند، حال آن که خانقاه خالی و قفل بود. نصیر احمد یاور، یک مهندس افغان که مرمت این بنا را که در عقرب ۱۳۹۹ تکمیل شده، رهبری کرده است، به شبکه تحلیل‌گران افغانستان گفت که خانقاه به دلیل قدمت آن در وضعیت بدی قرار داشته است. ذی‌ربطان کلیدی، به شمول اجتماع محلی و ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات، در بازسازی این بنا دخیل بوده‌اند. امروزه تعدادی از صوفیان که در آن حوالی زندگی می‌کنند، از این خانقاه استفاده می‌نمایند.

عکس ۲: مسجد جدید در خانقاه شیخ عمو، جدی ۱۳۹۹.

عکس ۳: خانقاه تقریباً مدور شیخ عمو از منظر حیاط این بنا، جدی ۱۳۹۹.

عکس ۴: ورودی به ۱۲ حجره خانقاه شیخ عمو، جدی ۱۳۹۹.

بنا بر تقاضا، ملایی که در حال آموزش قرآن به اطفال بود، از یکی از پسرها خواست نگارنده را تا مرقد شیخ عمو راهنمایی کند – ملا و دیگر ساکنین محل، شیخ عمو را «استاد خواجه صاحب» صدا می‌زدند، یعنی شیخ عمو به حیث استاد خواجه عبداالله انصاری شناخته می‌شود. در راه، پسر گفت که او و همسالانش ادبیات دری نیز می‌آموزند؛ وی اثر یا نام دو شاعر ادبیات کهن دری را ذکر کرد: نظامی و حافظ.

شیخ عمو در یک قبرستان باز در آن حوالی آرمیده است (نگاه کنید به عکس ۵؛ همچنین نگاه کنید به عکس ۶ که ایوان شمالی زیارت خواجه عبدالله انصاری را نشان می‌دهد). (۳) تکه‌های پارچه بسته شده به درخت بیان‌گر منزلت قبر شیخ عمو به عنوان یک زیارت است؛ این تکه‌پارچه‌ها جهت استمداد در رفع بلاها یا برآورده شدن حاجات به درخت بسته شده‌اند.

عکس ۵: قبر شیخ عمو، جدی ۱۳۹۹. بر سنگ مرمر کنار قبر نگاشته‌اند: «استاد خواجه عبدالله انصاری». زیارت خواجه عبدالله انصاری با دو مناره آن از وسط درخت قابل دید است.

عکس ۶: ایوان شمالی زیارت خواجه عبدالله انصاری، حوت ۱۳۹۷. عکس: توماس روتیگ.

در بیانیه مختصری در تاریخ ۲۴ میزان ۱۳۹۹ برای اعلام تکمیل کار بازسازی این بنا با حمایت مالی اداره همکاری و هماهنگی ترکیه (تیکا)، وزارت اطلاعات و فرهنگ گفت که خانقاه شیخ عمو، تاریخی هزارساله دارد و از آن به عنوان مکانی که در آن عارفان بزرگی نظیر شیخ عمو و خواجه عبدالله انصاری به چله و عبادت نشسته‌اند، کار گرفته شده است.

امروزه خیلی کم دانسته می‌شود که شیخ عمو نقشی محوری در تربیت و حمایت از شاگردان تصوف مانند شیخ عبدالله انصاری در قرن‌های دهم و یازدهم میلادی ایفا کرده است. طبق کتابی که در سال ۲۰۱۲ میلادی توسط بلال الأرفه لی و ندا صعب تصحیح شده، شیخ عمو لقب ابو اسماعیل احمد بوده و این لقب توسط استادش، نهاوندی، به وی اعطا شده است، زیرا وی از طرف استادش صلاحیت سرپرستی بر دیگر مریدان را داشته است. (۴) مصححین، شیخ عمو را «استادی خوش‌سفر» توصیف می‌کنند که:

… مقصدی برای بسیاری از صوفیان مشتاق بود که وی سرگذشت صوفیان پیشین را به آنها حکایت میکرد. شیخ عمو همچنان به خاطر خدمت به تصوف شهرت داشت و به همین دلیل عنوان «خادم خراسان» را کسب کرده بود.

خدمت شیخ عمو به تصوف در روابط میان وی و خواجه عبدالله انصاری مشهود است و فراتر از رابطه استاد-شاگردی می‌رود که در بالا به آن اشاره شد. در مدخلی در دانش‌نامه ایرانیکا، سرژه لوژیه دو بورکوی، انصاری‌شناس فقید، در سه مورد به شیخ عمو اشاره کرده است که مبین نقش وی در توسعه تصوف به طور عموم و تربیت خواجه عبدالله انصاری به صورت خاص است. (۵) به گفته این پژوهش‌گر فرانسوی، خدمت شیخ عمو به تصوف شامل این موارد بوده است: (۱) تمویل و اعمار «یک مسجد توأم با خانقاهی در گازرگاه در چند کیلومتری شمال هرات» – بنای مورد بحث ما – و (۲) شیخ عمو یکی از دو نفری بوده است که از عبدالله انصاری در «بحرانی» پس از مرگ پدرش، ابو منصور، در سال ۱۰۳۹ میلادی مراقبت کردند. ابو منصور که خودش در سلک تصوف و در پرورش پسرش عبدالله انصاری تأثیرگذار بوده است، دکان‌داری بود که ناگهان کسب و کار و خانواده‌اش را ترک کرد و به شهر جوانی‌اش، بلخ، بازگشت و در آن جا درگذشت. اشاره سوم به تأثیر درگذشت شیخ عمو بر خواجه عبدالله انصاری است:

… با فوت شیخ عمو در سال ۴۴۱ هـ.ق./۱۰۴۹ م.، وی [عبدالله انصاری] یک حامی بابصیرت و باسخاوت را از دست داد. انصاری گرفتار تنگدستی شدیدی شد و تلاش کرد حفظ ظاهر نماید.

عبدالله انصاری بعدتر از تبعات فقدان حامی خود بهبود یافت و به دلیل شهرتش توانست بار دیگر معیشت شایسته‌ای را به دست آورد.

در مجموع، بازسازی این خانقاه پاسداشتی از مقام شیخ عمو به عنوان یک استاد بزرگ تصوف است که کمک کرد تا هرات به کانونی از شکوفایی عرفان حدود یک هزار سال پیش بدل شود. اسوه این بالندگی، شاگردش، خواجه عبدالله انصاری، است که به گفته دو بورکوی، «یکی از برجسته‌ترین چهره‌های خراسان در قرن پنجم هـ.ق./قرن یازدهم م. است: مفسر، محدث، متکلم و عارفی که به خاطر استعداد خطابی و شاعری‌اش به زبان‌های عربی و فارسی شهیر است». علاوه بر آثار تأثیرگذاری چون «صد میدان»، «منازل السائرین» و «طبقات الصوفیه»، مجموعه‌ای از مناجات‌ها از خواجه عبدالله انصاری باقی مانده است. مناجات‌های وی که به سجع که گیراتر از شعر است، نوشته شده، بسیار عامه‌پسند است. در زیر نمونه‌ای از این مناجات‌ها آمده است: (۶)

الھی دیگران مست شرابند و من مست ساقی

مستی ایشان فانی است و از من باقی

مست تو ام از جرعه و جام آزادم

مرغ تو ام از دانه و دام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

ورنه من ازین ھر دو مقام آزادم

عکس ۷: از منظر جنوب، قبر شیخ عمو در حواشی شمالی شهر هرات قرار دارد.

منار کج، قرن پانزدهم میلادی

حال به سراغ بنایی می‌رویم که ساکنان شهر هرات آن را «منار کج» صدا می‌زنند. این عنوان ممکن است غیرمعمول به نظر آید، زیرا تمامی پنج مناره باقی‌مانده از مجموعه مصلای هرات – یک مجموعه اسلامی کهن که ساخت آن را فرزندان امیر تیمور حدود شش قرن پیش در سال ۱۴۱۷ میلادی آغاز کردند – خمیده هستند. با این حال، این مناره بیشترین خمیدگی را دارد و از همین خاطر ساکنین محل به آن منار کج می‌گویند. عنوان رسمی این بنا، «مناره پنجم» است. در مسیر آخرین بازدید نویسنده از مجموعه مصلا در جدی ۱۳۹۹، راننده ریکشا، یک باشنده محلی ۵۵ ساله، گفت:

اکثر عمرم را در هرات تیر کردهام. قبل از این که این ریکشا را بخرم و با آن کار کنم، بنا بودم. حتی یک بار [در دهه هفتاد هـ.ش.] در مصلا کار کردم و بخشهایی از آن را ترمیم کردم. من شاهد بودهام که چطور جنگ و عبور و مرور وسایل نقلیه، منارهها را طی سالهای گذشته خراب کرده است. کسی به آنها توجه جدی نداشته است.

فقط حدود پنج سالی می‌شود مسیری که از میان مصلا می‌گذرد، به طور کامل و دائم بسته شده و این امر پس از اعمار دیوارهای احاطه‌ای محقق شد. علاوه بر آن، راهی که از جنوب به دیوار احاطه‌ای منتهی می‌شود، نیز بر روی عبور و مرور وسایط نقلیه مسدود شده است، مگر برای آنهایی که آنجا زندگی یا کار می‌کنند (نگاه کنید به عکس ۸).

عکس ۸: نمایی از مجموعه مصلا از سمت جنوب. منار کج اولین مناره از دست چپ است.

با این حال، ساحه اطراف مجموعه مصلا و در کل شهر هرات چنان گسترش یافته است که مصلای باستانی با کاشی‌کاری پیچیده، ظریف و زیبای مناره‌های آن (نگاه کنید به عکس‌های ۹ و ۱۰) چیرگی زیبنده و درخور شأن خود را بر نمای ساختمان‌های هرات در افق، پس از شش قرن طولانی از دست داده است. (۷) این مجموعه دیگر از تپه‌های شمالی شهر به طور مسلط رویت‌پذیر نیست، چه رسد به خیابان‌های اطراف یا دورتر. اعمار خانه‌ها و ساختمان‌های چندمنزله کماکان در حوالی این مجموعه و در سراسر شهر هرات ادامه دارد. ارزش قائل نشدن برای آنچه هرات را به لحاظ تاریخی متمایز می‌کند، ویژگی بارز افغانستان پسا۲۰۰۱ است که در آن هرات مانند دیگر مراکز شهری عمده با گسترش بی‌رویه شهری مواجه بوده است. این امر چالش‌های عظیمی را برای حفظ میراث فرهنگی به بار آورده و باعث دگرگونی و در برخی موارد، تخریب تدریجی آن شده است. (۸)

عکس ۹: کاشی‌کاری باقی‌مانده بر منار کج.

عکس ۱۰: بازسازی گرافیکی چهار الگوی هندسی کاشی‌کاری بر منار کج (برای منبع، نگاه کنید به پانویس ۷).

از سال ۱۴۰۹ میلادی، زمانی که شاهرخ میرزا، پسر تیمور، در منطقه تاریخی خراسان (۹) در قدرت بود، تا زمام‌داری ۳۶ ساله سلطان حسین بایقرا (۱۴۷۰-۱۵۰۶ م.)، هرات به مدت تقریباً یک قرن مرکز امپراتوری تیموریان بود. در این زمان، مجموعه مصلا یک مرکز عمده بود که نوزایشی ادبی و فرهنگی را پس از یورش مخرب مغول به رهبری چنگیز خان در اوایل قرن سیزدهم میلادی، هدایت می‌کرد. (۱۰) نقش هرات در این عصر را با فلورانس در دوره رنسانس اروپا مقایسه کرده‌اند. (۱۱) گوهرشاد بیگم، همسر شاهرخ (و در نتیجه عروس تیمور)، مجموعه مصلا را طراحی کرد و سلطان حسین بایقرا آن را توسعه داد. مجموعه مصلا یک دانشگاه بزرگ بود که پویندگان علوم مختلف از دین‌شناسی تا اخترشناسی، معماران، کاشی‌کاران، خطاطان، نقاشان و شاعران را گرد هم آورده بود. هرات به «گوهر خراسان» مشهور شد، بعد از این که سیاح ایرانی، زین‌العابدین شیروانی، در اوایل دهه ۱۸۲۰ میلادی از این شهر دیدن و آن را این گونه توصیف کرد: (۱۲)

اگر کسی پرسد تو را کز شھرھا خوشتر کدام

گر جواب راست خواھی گفت او را گو «هری»

ھمچو بحر است این جھان، در وی خراسان چون صدف

در میان آن صدف شھر ھری چون گوھری

حتی آثار بازمانده از مصلا نیز باشکوه است. (۱۳) در این جا تمرکز ما بر منار کج در نزدیکی مقبره گوهرشاد است (نگاه کنید به عکس ۱۱). یک دلیل این تمرکز این است که از پنج مناره باقی‌مانده، منار کج با بیشترین خطر فروپاشی روبروست. با ارائه مرور مختصر و جامعی در مورد پایش‌های انجام شده در مورد این مناره از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۵، کلاودیو مارگوتینی، ژئوفیزیکدان ایتالیایی که ساحه را بررسی کرده، نحوه افزایش خمیدگی این مناره در اثر عوامل متعدد را طی قرن گذشته با اشاره به تصاویر نایاب توضیح و اجماع متخصصینی که آن را برای تثبیت بازرسی کرده‌اند، قرار ذیل شرح می‌دهد: (۱۴)

امروز [سال ۲۰۱۵] مناره در آستانه فروپاشی است… این بنا ۲،۷۰ متر کج شده و یک شکاف افقی بزرگ در ارتفاع ۳ متری از قاعده آن وجود دارد. تجزیه و تحلیل ساختاری نشان می‌دهد که مناره در سطح مقطع تقریباً در یک سوم قطر شکسته و لبه پای سنگ آن تحت فشار بسیار زیاد۲،۱ مگاپاسکال قرار دارد. داده‌ها نشان می‌دهد که حتی یک زمین‌لرزه متوسط یا وزش باد شدید می‌تواند باعث سقوط مناره شود، همان طور که قبلاً چنین حادثه‌ای برای چهار مناره دیگر مجموعه مصلا که تا سال ۱۹۱۵ پابرجا بودند، رخ داده است. کیبل‌های فولادی موجود [در عکس‌های ۱۱ و ۱۳ دیده می‌شود] یک راه‌حل قابل‌اتکا برای بقای مناره در کوتاه مدت است. با این حال، برای ایمن‌سازی آن در دراز مدت، استحکام زیربنا و سازه ضروری است.

عکس ۱۱: نمای منار کج و مقبره گوهرشاد از خیابان بیرون.

بنابراین، این که آیا و چه زمانی این مناره فرو می‌ریزد، نه تنها برای کارشناسان میراث فرهنگی، بلکه برای رسانه‌ها و عامه مردم، دست‌کم به صورت ادواری، یک دل‌مشغولی دیرپا در افغانستان پسا۲۰۰۱ بوده است. در اواخر سال ۱۳۹۷، رسانه‌ها بار دیگر از احتمال فروغلتیدن این مناره خبر دادند (برای مثال، نگاه کنید به این گزارش). دادخواهی به شمول تلاش‌های والی قبلی هرات، عبدالقیوم رحیمی، توجه حکومت مرکزی را جلب کرد. در بازدیدی از هرات در قوس ۱۳۹۸، مشاور امنیت ملی، حمدالله محب، وعده‌ای مالی را به هدف بازسازی مجموعه مصلا سپرد (نگاه کنید به این گزارش). خصوصاً در مورد منار کج، در عقرب ۱۳۹۹، رئیس جمهور غنی طی تماسی به والی فعلی هرات، سید وحید قتالی، دستور داد که «یک گروپ تخنیکی هرچه عاجل وضعیت منار پنجم مصلی هرات را ارزیابی نماید و به منظور بازسازی آن ترتیبات گرفته شود». حکومت هرات در ۵ قوس ۱۳۹۹ اطلاع داد که بنیاد فرهنگی آقا خان کار ترمیم مناره را آغاز کرده است (نگاه کنید به این گزارش).

همایون احمدی، آگاه میراث فرهنگی در ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات، در گفتگویی با شبکه تحلیل‌گران افغانستان در دلو ۱۳۹۹ گفت که حکومت و بنیاد فرهنگی آقا خان کماکان در حال مطالعه بهترین شیوه برای تثبیت و تحکیم منار کج هستند و انتظار می‌رود کار عملی در اوایل سال ۱۴۰۰ شروع شود. بنابراین، امید است این توجه فزاینده به حفظ این مناره برای هرات، افغانستان و جهان کمک کند.

زیارت کمال‌الدین حسین واعظ کاشفی، قرن پانزدهم میلادی

سرانجام نگاهی داریم به مرقد کمال‌الدین حسین واعظ کاشفی (متولد ۸۴۰ هـ.ق./۱۴۳۶-۱۴۳۹ م. در سبزوار و متوفی ۹۱۰ هـ.ق./۱۵۰۴-۱۵۰۵ م. در هرات) که در خیابان شمالی مجموعه مصلا واقع است (نگاه کنید به عکس‌های ۱۲ و ۱۳). وی به مولانا واعظ کاشفی یا ملا حسین، متخلص به کاشفی در اشعارش و واعظ به عنوان مسلکش مشهور است. (۱۵)

در زمان بازدید نویسنده از این زیارت در جدی ۱۳۹۹، استاد داود، کاشی‌کاری که کارگاهی در آنجا دارد و مشغول کاشی‌کاری برای زیارت بود، گفت که این زیارت قبل از بازسازی کاملاً فرسوده شده بود (نگاه کنید به عکس‌هایی از این زیارت قبل از بازسازی در پست والی قبلی هرات در رسانه اجتماعی). حکومت هرات مراسمی را به مناسبت تکمیل بازسازی زیارت در تاریخ ۹ قوس ۱۳۹۹ برگزار و اعلام کرد که پروژه بازسازی به کمک مالی سفارت امریکا و با اجرای موسسه مشورتی و حفظ میراث‌های فرهنگی افغان، یک سازمان غیرحکومتی افغان، شامل «تحکیم‌کاری مقبره، چمن‌کاری، سنگ‌فرش صحن، خشت‌فرش بام‌ها، سیستم تنویر، سیستم آب‌یاری و بازسازی دیوارهای احاطوی می‌باشد» (نگاه کنید به عکس‌هایی از زیارت بازسازی‌شده در پست نهاد مجری پروژه بازسازی در رسانه اجتماعی).

عکس ۱۲: ورودی زیارت واعظ کاشفی، جدی ۱۳۹۹.

عکس ۱۳: کاشی‌کاری برای سردروازه ورودی زیارت واعظ کاشفی.

اگر منار کج نمادی از سعادت سیاسی و اجتماعی هرات در دوران تیموری است، کاشفی منعکس‌کننده روح فکری آن زمانه می‌باشد. کاشفی که اصالتاً از سبزوار – فعلاً در استان خراسان رضوی ایران در همسایگی ولایت هرات افغانستان – بود (نگاه کنید به عکس ۱۴)، در بیست سالگی، سعدالدین کاشغری، یکی از اساتید تصوف نقشبندیه را که تازه درگذشته بود، در خواب «دید» که او را به هرات فرامی‌خواند (جزئیات بیشتر در این مدخل دانش‌نامه ایرانیکا از ماریا سابتلنی). در هرات وی تحت تأثیر عبدالرحمان جامی، یکی از شاگردان کاشغری و یکی دیگر از بزرگان ادب و عرفان آن زمان، قرار می‌گیرد که او را وارد سلک تصوف و با حاکمان تیموری تا سلطان، حسین بایقرا، و وزیر نامی‌اش، علی‌شیر نوایی که خود نویسنده و شاعر مهمی بود، معرفی می‌کند. در زیرمدخلی در دانش‌نامه ایرانیکا (مدخل اصلی را در اینجا بیابید)، پل لوسنسکی جایگاه و اهمیت جامی در هرات آن زمان را چنین توصیف مینماید: «وی [جامی]، سلطان حسین و علی‌شیر یک «هیأت سه‌نفره» دینی، نظامی و اداری را تشکیل می‌دادند که بر خراسان حکم می‌راندند»، گرچه «جامی زندگی ساده و بی‌تکلفی داشت». (۱۶)

عکس ۱۴: بنای یادبود کمال‌الدین حسین واعظ کاشفی در زادگاهش، سبزوار، در ایران امروزی. منبع: ویکی‌پدیا، استفاده تحت مجوز CC BY-SA 3.0.

به همین قدر اکتفا کنیم که با حمایت سلطان حسین و علی‌شیر نوایی که وی برخی از آثارش را به آنها اهدا کرد، کاشفی که قبلاً به عنوان قاضی ارشد برای سلطان قبلی تیموریان در سبزوار خدمت می‌کرد، به دیوان‌سالاری پرکار و دانشمندی پربار در هرات مبدل گشت. او شیخ یک خانقاه کلیدی در بازار مرکزی هرات شد و به طور منظم در اماکن برجسته مذهبی و اجتماعی سخنرانی می‌کرد. به گفته سابتلنی، سخن‌وری کاشفی «جمعیت بزرگ و پرشوری را به دلیل صدای گیرا، مهارت بیان و توانایی وی در تبیین روشن و قابل‌درک آیات قرآنی و سنت‌های نبوی به مخاطبان جذب می‌کرد». سابتلنی در ادامه می‌نویسد:

کاشفی، دانشمندی ذوالفنون بود و در عصر خود به همین عنوان شناخته میشد… تقریباً چهل اثر تحریر کرد که اکثراً به فارسی پیرامون همه رشتههای دربرگیرنده طیف کامل معارف در ایران قرون وسطایی در نیمه دوم قرن پانزدهم تألیف شده است. اگرچه کاشفی اغلب یک مؤلف یا ترویجدهنده صرف نگریسته میشود، اما وی در واقع در تدوین و انتقال تازهترین دانشها در عرصههای گوناگون از علوم دینی اسلامی گرفته تا جادو و علوم غریبه، نقش بسزایی ایفا کرد. او شخصیتی رنسانسگونه در فرهنگی بود که هیچ تجربه مستقیمی از رنسانس نداشت…

در زیر نگاه گذرایی داریم بر برخی از آثار مشهور کاشفی که به آنها در یک سنگ مرمر جدید که در نزدیکی قبرش نهاده شده، اشاره گردیده است (نگاه کنید به عکس ۱۵):

تفسیر حسینی (همچنین معروف به مواهب علیه یا تفسیر ملا). این تفسیر فارسی واعظ کاشفی بر قرآن از چنان شهرت و محبوبیتی برخوردار بوده است که به قول کریستین زهرا سندز، صدها نسخه از آن «به دلیل فهم آسان و منحصر به فرد و کیفیت ادبی آن» در «سرتاسر ایران، آسیای مرکزی، پاکستان و هند» پراکنده شد. (۱۷) دلیل این امر، آن گونه که سندز می‌گوید، ناشی از «ترجمه روان و تفسیر توصیفی – تحلیلی تمام قرآن به فارسی همراه با مروری بر دیگر تفاسیر موجود و نظم و نثر صوفیان است که در مجموع تفسیری موجز و گیرا از کل قرآن ارائه می‌دهد».

انوار سهیلی. این اثر بازنویسی فارسی کتاب کلیه و دمنه است که اصلاً به سنسکریت با عنوان پانچاتانترا نگاشته شده است. طبق نظر کریستین ون رویمبکه، «با استفاده از حیوانات در نقش شخصیت‌های اصلی، هدف متن [سنسکریک] آگاه کردن جوانانی از قوانین حاکم بر حیات سیاسی بود که قرار بودند بر مناصب حکومتی جلوس کنند». (۱۸) ون رویمبکه حتی انوار سهیلی را «شاهکار فراموش‌شده» کاشفی دانسته است.

اخلاق محسنی. این رساله مشهور کاشفی در باب اخلاق و حکم‌رانی است. این کتاب در چهل فصل به بررسی فضایلی می‌پردازد که یک حکم‌ران را شایسته برخورداری از آرزوی کسب عنوان مورد طمع «حاکم عادل» می‌کند. به نظر سابتلنی، این اثر «نشان‌دهنده تدوین ادبیات اخلاقی فارسی در اواخر قرون وسطا است. ژانر ادبیات توصیه سیاسی که به آن اندرز، پند، نصیحت، سیرت و اخلاق اطلاق می‌شود، ریشه کهنی در فرهنگ فارسی دارد که قدمت آن به اواخر عهد کلاسیک برمی‌گردد و با منابع یونانی و هندی تطابق دارد». (۱۹)

روضه الشهدا. این اثر پیرامون حسین ابن علی، امام شیعیان و نواسه پیامبر اسلام، و وقایع کربلا در عراق کنونی در سال ۶۱ هجری قمری است که منجر به شهادت امام و یارانش شد. به گفته سابتلنی، این کتاب «یکی از آثار اصلی و معتبر صفویان شد و مبنای تعزیه را شکل می‌داد». (۲۰) تعزیه مراسم آیینی ویژه ایام محرم است که واقعه کربلا و جان باختن امام و یارانش را تمثیل می‌کند.

مخزن الانشا. این رساله کاشفی در مورد نحوه نامه‌نگاری و خطاب قرار دادن «درست» صاحبان منزلت‌های اجتماعی متفاوت در هرات عصر تیموریان است. کالین پل میچل می‌نویسد که این اثر «جهان‌بینی یک پژوهش‌گر-دیوان‌سالار شهری فارسی‌زبان و … تنش‌های موجود در یک جامعه چندزبانی و چندقومی را بازتاب می‌دهد که بر اساس آمیزه‌ای از اصول قبیله‌ای ترک-مغول، قانون و سنت اسلامی و رسم و رواج‌های اجتماعی و سیاسی ایران باستان حکم‌رانی می‌شد». (۲۱)

عکس ۱۵: پنج اثر یادشده بر سنگ مرمر جدیدی که در نزدیکی قبر واعظ کاشفی گذاشته شده، ذکر شده اند، جدی ۱۳۹۹.

واعظ کاشفی در موضوعات مختلف دیگری نظیر شعر، (۲۲) علوم خفیه (۲۳) و ستاره‌شناسی (۲۴) نیز صاحب اثر است (برای فهرست جامعی از آثار وی به دری، نگاه کنید به اینجا و به انگلیسی، نگاه کنید به مدخل نوشته سابتلنی در دانش‌نامه ایرانیکا که در بالا به آن اشاره شد). شاید به جا باشد که این بحث درباره روح زمانه هرات تیموری را با شعری به پایان بریم که بر سنگ مرمر نسبتاً هوازده‌ای در نزدیکی قبر وی حک شده است (نگاه کنید به عکس ۱۶):

ھو الغفور الرحیم

ناصح و فیاض مولانا حسین کاشفی

آنکه گنج معرفت در مخزن دلھا نھاد

دیدمش در واقعه بر منبر عرش از شرف

گفتمش تاریخ فوتت چیست ای صاحب رشاد

گفت چو شد بعد ازین بر منبر عرشم مقام

از پی تاریخ می‌گو «منبر ما عرش باد» (۲۵)

عکس ۱۶: قبر واعظ کاشفی در هرات، جدی ۱۳۹۹.

جمعبندی

این گزارش نگاهی اجمالی بر سه بنای یادبود در هرات داشت – یک خانقاه اخیراً مرمت شده از قرن دهم میلادی، یک منار کج در معرض خطر واژگونی و مرقد اخیراً بازسازی شده دانشمند جامع‌العلوم، واعظ کاشفی – دو بنای آخر مربوط به قرن پانزدهم میلادی هستند. مرمت اخیر این بناها – و توجه فزاینده در مورد مناره – فرصتی را برای نگاه به تاریخ پر فراز و نشیب هرات به دست داد. این بناهای تاریخی به دو نقطه از شکوفایی دینی و فرهنگی در این جغرافیا باز می‌گردند. در قرن دهم میلادی، هرات موطن صوفیان صاحب‌نامی مانند شیخ عمو بود که امروزه کم‌تر شناخته می‌شود، اما در نقش خود در رشد خواجه عبدالله انصاری که فعلاً به مراتب مشهورتر است، فراتر از استادی و مربی‌گری رفت. پنج قرن بعد، به طرز چشم‌گیری، هرات «گوهر» خطه تاریخی خراسان در تمامی عرصه‌های موجود تلاش و یادگیری انسانی در آن زمان به شمول دین، هنر، علم و دولت‌داری شد. مجموعه مصلا و مناره آن که به صورت ظریف و زیبایی آراسته شده، و واعظ کاشفی، عالم جامع‌الاطرافی که اخیراً به طور فزاینده‌ای بازکشف شده، نمادهایی از آن دوران هستند.

در حالی که خانقاه و مرقد دانشمند جامع‌الاطراف سرانجام به طرز شایسته‌ای پس از سال‌ها غفلت فاحش مرمت شده‌اند، مناره متزلزل با خطر فزاینده فروپاشی روبروست و نیازمند اقدامات حفاظتی فوری است. به طور کلی، وضعیت فعلی مناره سوالی را درباره حفظ میراث فرهنگی در زمینه وخامت متداوم اوضاع امنیتی و اقتصادی در هرات و افغانستان امروزی مطرح می‌کند که علاوتاً شاهد رشد سریع و بی‌رویه شهری در دوره پس از ۲۰۰۱ بوده است. علاوه بر اینها، فقدان سواد تاریخی، گسترده است و اکثر افغان‌هایی که فعلاً قدرتمند و ثروتمند هستند، دل‌مشغولی‌های بی‌شماری دارند، مگر ندرتاً درباره میراث فرهنگی. شاید حل و فصل این پرسش غیرممکن باشد، اما اگر مناره به هر دلیلی سقوط کند و دگرگونی تدریجی میراث فرهنگی هرات که کم‌تر چشم‌گیر است، ادامه یابد، آنچه از دست خواهیم داد، غیر قابل محاسبه است.

این سه بنای یادبود توجه ما را به ضرورت صیانت از میراث فرهنگی افغانستان در زمانی جلب می‌کند که امنیت رو به وخامت است و بسیاری از مردم کشور دچار درماندگی اقتصادی هستند. میراث افغانستان غنامند، متنوع و مشترک است. شناسایی این امر ممکن است به حس وحدت در جامعه عمیقاً متفرق ما، حتی حین ادامه جنگ طولانی و بی‌رحم، کمک کند.

یاداشت:

حق معنوی عکسها متعلق به نویسنده است، مگر آن که طور دیگری مشخص شده باشد.

نویسنده از خلیل الله افضلی، رئیس مؤسسه پژوهشی بایسنغر و پژوهشگر ادبیات فارسی در شهر هرات، بابت پاسخ دادن به سوالات و خواندن و اظهار نظر درباره پیشنویس این گزارش تشکر میکند. نیازی به گفتن نیست که مسئولیت هر نوع اشتباه یا کاستی در این گزارش صرفاً متوجه نگارنده است.

مآخذ

(۱) چندین مکان تاریخی دیگر در ولایت هرات یا مرمت شده‌اند یا تحت مرمت قرار دارند: خانقاه و مرقد محمد غازی در ولسوالی زنده جان (تحت مرمت)؛ مسجد و مرقد ابوالولید در ولسوالی انجیل (مرمت شده)؛ خانقاه خواجه وحیدالدین در قریه برناباد در ولسوالی غوریان (مرمت اضطراری در سال ۱۳۹۷)؛ حیاط بیرونی، دیوار احاطه‌ای و بام مسجد جامع در شهر (تحت مرمت)؛ مسجد علی‌شیر نوایی در مجموعه گازرگاه (مرمت شده)؛ مرقد فخرالدین رازی در شهر (تحت مرمت)؛ و مجموعه گدام در شهر (تحت مرمت).  پیش از این، قلعه اختیارالدین که میزبان موزیم هرات است، و دیگر اماکن که عمدتاً در شهر کهنه و مجموعه گازرگاه قرار دارند، مرمت شده‌اند. برای مثال، نگاه کنید به: عبدالواسع نجیمی، «مرقد مرمت شده ابوالولید در هرات: چالش‌های حفاظت میراث در افغانستان»، نشریه افغانستان، جلد ۱، شماره ۲، صص ۳۰۲-۳۳۶؛ بصیر احمد صدیقی، «مرمت اضطراری خانقاه خواجه وحیدالدین»، نامه بایسنغر: سالنامه ویژه مطالعات ادبی، تاریخی و فرهنگی هرات، شماره ۱، هرات، مؤسسه پژوهشی بایسنغر، ۱۳۹۸، صص ۳۲۳-۳۲۹؛ بنیاد فرهنگی آقا خان، «حفاظت شهری در شهر هرات»، در جونهی هان (ویراستار)، حفاظت میراث شهری افغانستان: جام و هرات، پاریس، یونسکو، ۲۰۱۵، صص ۶۹-۷۰؛ اوته فرانکه (ویراستار)، «موزیم ملی هرات – آریای باستان در گذر زمان»، برلین، مؤسسه باستان‌شناسی آلمان، ۲۰۰۸؛ موزیم هنر اسلامی، «آریای باستان – هرات باستان / ۳ پروژه [۲۰۰۴-۲۰۱۲]».

(۲) چهار قبر دیگر نیز در حیاط موجود است که به گفته ملا، خادمان خانقاه در آنها آرمیده‌اند.

(۳) سید حسین مجتبوی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور بر این نظر است که قبرهای موجود در گازرگاه از نوع حظیره هستند، یعنی باور دینی این بوده است که در فضای باز و بدون هیچ ساختار پوشاننده‌ای قرار داشته باشند – وی این باور را توضیح نمی‌دهد. نگاه کنید به: سید حسین مجتبوی، هرات در عهد تیموریان، انتشارات مرندیز و دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور، مشهد و تهران، ۱۳۸۹، صص ۲۰۰-۲۰۱. در مورد حظیره خواجه عبدالله انصاری به انگلیسی، نگاه کنید به: لیزا گولومبک، زیارت تیموری در گازرگاه، تورنتو، موزه سلطنتی هنر و باستان‌شناسی انتاریو، نشریه شماره ۱۵، ۱۹۶۹.

(۴) بلال الأرفه لی و ندا صعب (ویراستاران)، تصوف، سیاه و سفید: تصحیح انتقادی کتاب البیاض و السواد از ابوالحسن السیرجانی (حوالی ۴۷۰ هـ.ق./۱۰۷۷ م.)، لیدن، بریل، ۲۰۱۲، ص ۳.

(۵) مؤسسه پژوهشی بایسنغر در هرات اخیراً سخنرانی‌ای را که سرژه لوژیه دو بورکوی درباره خواجه عبدالله انصاری در سالن لیسه حبیبیه در شهر کابل و در سالن ریاست معارف در شهر هرات در سال ۱۳۳۴ ارائه کرد، بازنشر کرده است. درباره این سخنرانی و پذیرش گسترده آن در آن زمان در افغانستان، نگاه کنید به: خلیل الله افضلی (ویراستار)، گفتاری در سرگذشت، آثار و افکار خواجه عبدالله انصاری: سرژه لوژیه دو بورکوی، هرات، مؤسسه پژوهشی بایسنغر، ۱۳۹۸.

(۶) برای نسخه دری این مناجات، نگاه کنید به اینجا و برای نسخه انگلیسی آن، نگاه کنید به اینجا.

(۷) منبع عکس ۱۰ عبارت است از: نصیر احمد یاور، «مدرسه گوهرشاد و کج مناره آن»، نامه بایسنغر: سالنامه ویژه مطالعات ادبی، تاریخی و فرهنگی هرات، شماره ۱، هرات، مؤسسه پژوهشی بایسنغر، ۱۳۹۸، ص ۲۹۸.

(۸) درباره دشواری‌ها در حفظ اماکن تاریخی و دگرگونی و تخریب تدریجی این اماکن، نگاه کنید به: جولیون لسلی، «چالش‌های حفظ میراث شهری افغانستان»، در برندان کاسار و سارا نوشادی (ویراستاران)، زنده نگهداشتن تاریخ: حفاظت از میراث فرهنگی در افغانستان پسامنازعه، پاریس و کابل، یونسکو، ۲۰۱۵، صص ۱۷۰-۱۷۵؛ تارسیس استیونز، «حفاظت از مقبره گوهرشاد – حفظ یک بنای تیموری در هرات»، در برندان کاسار و سارا نوشادی (ویراستاران)، زنده نگهداشتن تاریخ: حفاظت از میراث فرهنگی در افغانستان پسامنازعه، پاریس و کابل، یونسکو، ۲۰۱۵، صص ۱۸۴-۱۹۳؛ گوندولین کریستی، «تأثیر گسترش بی‌رویه شهری بر میراث فرهنگی در هرات، افغانستان: مطالعه‌ای بر مبنای سیستم معلومات جغرافیایی»، نشریه کاربردهای دیجیتال در باستانشناسی و میراث فرهنگی، شماره ۱۰، ۲۰۱۸، صص ۱-۸؛ سید عبدالبصیر صمیمی، تتسویا آندو و خجسته کاوش، «مطالعه دگرگونی شهر کهنه هرات: مورد محله مومندها»، نشریه معماری و برنامهریزی مؤسسه معماری جاپان، جلد ۸۲، شماره ۷۳۵، ۲۰۱۷، صص ۱۳۶۷-۱۳۷۵؛ نجیمی، پانویس ۱؛ بنیاد فرهنگی آقا خان، پانویس ۱.

در خصوص افزایش سرسام‌آور شهرنشینی در هرات و کل افغانستان از سال ۲۰۰۱ به این سو، نگاه کنید به: جولیون لسلی، «پویایی‌های سیاسی و اقتصادی هرات»، واشنگتن دی سی، مؤسسه صلح ایالات متحده، ۲۰۱۵، صص ۷-۱۲؛ دتلف کامایر و ذبیح الله عیسی، «حکومت‌داری شهری در افغانستان: ارزیابی برنامه جدید توسعه شهری و اجرای آن»، کابل، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، ۲۰۱۷، صص ۴-۶؛ فبریزیو فوشینی، «تشریح کابل: راهنمایی جغرافیایی به یک کلان‌شهر در حال شکل‌گیری»، کابل، شبکه تحلیل‌گران افغانستان، ۲۰۱۹؛ میتو فرنچ، پارول آگاروال، همایون فیض، احمد شعیب عزیزی، مسعود حمزه، سرینیواس پوپوری و یان تورکسترا، «توسعه یک سیاست شهری ملی در افغانستان: تجربه‌ها و درس‌های آموخته»، در دبولینا کوندو، رمی سیتچیپینگ و مایکل کینیانجویی (ویراستاران)، توسعه سیاستهای شهری ملی: راههای پیشرو به شهرهای سبز و هوشمند، سنگاپور، اسپرینگر، ۲۰۲۰، صص ۱۴۷-۱۶۷.

(۹) خراسان در لغت به معنای «جای برآمدن آفتاب» است و به منطقه‌ای تاریخی اطلاق می‌شود که طبق نظر روکو رانته در این حدود واقع بوده است:

… خراسان دو بخش داشته که به لحاظ گاهشماری مجزا بودهاند: «خراسان خاص» و «خراسان بزرگ». بخش اول عبارت از هسته اصلی خراسان بوده است و بخش دوم اشاره به جایگاه سیاسی و فرهنگی آن دارد… قدمت «خراسان خاص» به قرن ششم میلادی برمیگردد و مشتمل بر ساحهای میشود که با واحه مرو، هرات و زوزن مطابقت دارد، مرز شرقی بیابانهای ایران را تا کناره جنوبشرقی دریای کاسپین و بخشی از قومیس (احتمالاً شرق دامغان) تعقیب میکند، شامل ولایت گرگان میشود و شکل یک دیوار بزرگ را به خود میگیرد… از آغاز قرن نهم میلادی، این هسته باستانی به لحاظ سیاسی و فرهنگی در دوره طاهریان گسترش یافت… سریعاً در شرق تا مناطق بلخ و بدخشان، در شمال شرق الی ساحات آمو دریا، در جنوب تا قهستان و مرزهای سیستان و بیابانهای ایران، در غرب و شمال غرب تا قومیس و ولایت گرگان توسعه یافت.

نگاه کنید به: روکو رانته، «خراسان خاص و خراسان بزرگ در یک چارچوب سیاسی-فرهنگی»، در روکو رانته (ویراستار)، خراسان بزرگ: تاریخ، جغرافی، باستانشناسی و فرهنگ مادی، برلین/مونیخ/بوستون، دی گرویتر، ۲۰۱۵، صص ۲۱-۲۲ (برای عکس‌ها، نگاه کنید به صص ۱۸۱-۱۸۴).

(۱۰) این سلسله پیشین، آل کرت، بود که عموماً اعتبار بازسازی شهر پس از هجوم ویران‌گر مغول‌ها به آن داده می‌شود. با این حال، سلسله بعدی، تیموریان، بعد از مقداری تخریب اولیه، توسعه شهری عمده‌ای را به پیش راندند. نگاه کنید به: اوته فرانکه، «بازبینی هرات باستان: داده‌های جدید از تحقیق باستان‌شناختی اخیر»، در رانته، پانویس ۹، صص ۶۹ و ۷۵ (برای عکس‌ها، نگاه کنید به صص ۲۱۶-۲۴۱).

(۱۱) برای مثال، نگاه کنید به: سی پی دبلیو گامل، گوهر خراسان: تاریخ هرات، لندن، هرست، ۲۰۱۶. در تقریظی بر این کتاب، رادک سیکورسکی، نویسنده کتاب خاک اولیا: مسافرتی به هرات در زمان جنگ، یک خبرنگار پولندی که به افغانستان حین جنگ با شوروی‌ها سفر کرد، سپس وزیر دفاع و وزیر امور خارجه کشورش شد و فعلاً پژوهش‌گر ارشد در هاروارد است، می‌نویسد:

… به جای قتل عام مردم، آنها [فرزندان امیر تیمور] تصمیم گرفتند چادرنشینی را ترک کنند و به زندگی شهری روی آورند. طی بیش از یک قرن از سال ۱۳۸۱ تا ۱۵۱۰ میلادی، هرات همسان رم و فلورانس شد و هر دو را در خود جای داد. هرات، پایتخت اداری، هنری و دینی امپراتوریای شد که از مصر تا مرزهای چین گسترش یافته بود. در جهانی که امریکا هنوز کشف نشده بود و امپراتوری تیموریان اکثر منافع تجارت اروپا با چین و هند را تصاحب میکرد، منابع عظیم و استعدادهای درخشان به هرات سرازیر میشد. این شهر در کاشیکاری، نگارگری، معماری، شعر و حتی ستارهشناسی، کعبهای برای درخشانترینها و بهترینها شد. اشخاصی چون شاهرخ میرزا، همسر شهیرش گوهرشاد و… حسین بایقرا – که حقیقتاً لقب «محتشم» باید به وی داده شود – شایسته آن هستند که به عنوان حامیان هنر به اندازه خاندان مدیچی [در ایتالیای دوره رنسانس] یا گایوس مایسیناس [در روم باستان] یاد شوند.

نگاه کنید به: رادک سیکورسکی، «گوهر خراسان: تاریخ هرات از سی پی دبلیو گامل»، نشریه امور آسیایی، جلد ۴۹، شماره ۱، ۲۰۱۸، صص ۱۱۸-۱۲۴.

همچنین برای مقایسه‌ای میان بهزاد هراتی و رافائل فلورانسی، نگاه کنید به: ایوان ژانتو، «بهزاد در ایتالیا، رافائل در افغانستان: رویارویی‌های قرن بیستمی از طریق برلین»، در ایوان ژانتو و یوکا کادوی (ویراستاران)، بازشکلدهی هنر فارسی: تاریخهای هنر ایران اسلامی و ورای آن، پیلیشچابا، مؤسسه مطالعات شرق میانه ابن سینا، ۲۰۱۹، صص ۲۱۵-۲۳۲.

(۱۲) منبع نقل قول، این اثر می‌باشد: کریستین نوئله-کریمی، گوهری در میانش: هرات و ترسیم خراسان (قرنهای ۱۵۱۹ میلادی)، ویانا، انتشارات اکادمی علوم اتریش، ۲۰۱۴، ص ۱.

(۱۳) برای ارزیابی اولیه بقایای مجموعه مصلا الی و از سال ۲۰۰۱ به این سو، نگاه کنید به: ام سانتانا کوئینترو و تی استیونز، «ابزارهای پایش متریک در ثبت مجموعه مصلای هرات و منار جام، افغانستان»، یونسکو، ۲۰۰۲، صص ۵-۷.

(۱۴) کلاودیو مارگوتینی، «پایش‌های علمی مناره پنجم در هرات»، در هان، پانویس ۱، صص ۶۰-۶۱. برای تثبیت ساختاری اضطراری این مناره در سال ۲۰۰۳ و بستن سوراخی در سال ۲۰۱۰ که در اثر اصابت موشک به دیوار مناره به وجود آمده بود، نگاه کنید به: مرکز میراث جهانی، بخش فرهنگ، «پروژه مساعدت یونسکو/ایتالیا»، در هان، پانویس ۱، صص ۵۴-۵۹.

(۱۵) مشاجره‌ای طولانی درباره شیعه یا سنی بودن واعظ کاشفی مطرح بوده است. به نظر می‌رسد رابرت دی مک‌چسنی شخصیت چندبعدی کاشفی را به طور مناسبی توصیف کرده است:

در منظر ستایشگرانش، کاشفی سیمایی چندوجهی داشته است: سنی، شیعی و صوفی؛ مفسر قرآن و آگاه علوم غریبه؛ دیوانسالار و حکیم اخلاق – در کل، یک دانشمند جامعالعلوم که برایش زبان فارسی وسیلهای برای تبیین و اشاعه فرهنگ فرهیخته، آرمانها و ارزشهای زمانهاش بود. وی و آثارش همچنین نشانگر آن است که فرهنگ قلمرو فارسیزبان همواره جهانی، چندقومی و چندملیتی بوده و بدون شک خواهد بود.

نگاه کنید به: آر دی مک‌چسنی، «مقدمه ویراستار»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۴۶۱-۴۶۲.

(۱۶) در رابطه با تأثر جامی بر ادبیات و فرهنگ در هرات در گذر زمان، نگاه کنید به: خلیل الله افضلی، «صدای جامی در هرات»، نامه بایسنغر: سالنامه ویژه مطالعات ادبی، تاریخی و فرهنگی هرات، شماره ۱، هرات، مؤسسه پژوهشی بایسنغر، ۱۳۹۸، صص ۴۹-۹۰.

(۱۷) کریستین زهرا سندز، «در باب محوبیت مواهب علیه حسین واعظ کاشفی: تفسیری فارسی بر قرآن»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۴۶۹-۴۸۳. مک‌چسنی رویداد ذیل را برای مطرح کردن شهرت و اهمیت تفسیر کاشفی در افغانستان حکایت می‌کند:

در اواسط سال ۱۸۴۲ میلادی، دوست محمد خان، حاکم تبعید شده افغانستان، تابستان را در ایستگاه تپهای موسوری هند میگذراند. در آنجا به وی خبر رسید كه انگلیسیها میخواهند او را به سلطنت بازگردانند و او باید به كلكته برود و با لرد النبورو، فرماندار كل هند، دیدار كند. پس از بحث در مورد شرایط حمایت بریتانیا از بازگشت دوست محمد خان به کابل، هر دو مرد از یکدیگر خداحافظی کردند. حدود شصت سال بعد، فیض محمد «کاتب»، مورخ هزاره افغان، وداع آنها را به شرح زیر ثبت کرد:

سپس آن دو نفر برخاستند، از هم خداحافظی كردند، برگشتند و چند قدمی از یكدیگر دور شدند، اما هنوز از هم جدا نشده بودند كه یک مجموعه دو جلدی از تفسیر حسینی پیچیده شده در یک پوشش ابریشمی آورده و ارائه شد. امیر این را به فال نیک گرفت، با کمال میل آن را دریافت کرد، آن را بوسید، در مقابل چشمانش گرفت و سپس آن را به یکی از همراهان خود داد تا با احترام از آن مراقبت کند. (سراج التواریخ [کابل ۱۳۳۱/۱۹۱۳]، جلد ۱، ص ۱۹۱)

مواهب علیه واعظ کاشفی (همچنین معروف به تفسیر حسینی یا به سادگی تفسیر ملا) چنین شهرتی در میان مسلمانهای آسیای جنوبی و مرکزی سه و نیم قرن پس از تحریر داشت...

نگاه کنید به: مک‌چسنی، پانویس ۱۶.

(۱۸) کریستین ون رویمبکه، «شاهکار فراموش شده کاشفی: چرا انوار سهیلی را بازکشف کنیم؟»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۵۷۱-۵۸۸. همچنین نگاه کنید به: کریستین ون رویمبکه، انوار سهیلی کاشفی: بازنویسی کلیله و دمنه در هرات تیموری، لیدن، بریل، ۲۰۱۶.

(۱۹) ماریا ای سابتلنی، «رساله‌ای فارسی در باب اخلاق مربوط به اواخر قرون وسطا: اخلاق محسنی کاشفی»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۶۰۱-۶۱۴.

(۲۰) ماریا ای سابتلنی، «حسین واعظ کاشفی: داننده، ترویج‌دهنده و حفظ کننده علوم»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۴۶۳-۴۶۷.

(۲۱) کالین پل میچل، «برای حفاظت و حمایت: حسین واعظ کاشفی و فرهنگ دیوانی فارسی-اسلامی»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۴۸۵-۵۰۸.

(۲۲) مارتا سیمیدچیوا، «تقلید و ابتکار در شعر تیموری: بدایعالافکار کاشفی و اسلاف آن، المعجم و حدائقالسحر»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۵۰۹-۵۳۰.

(۲۳) پی‌یر لوری، «اسرار قاسمی کاشفی و جادو در عصر تیموری»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۵۳۱-۵۴۱.

(۲۴) سرگی تورکین و زیوا وسل، «خدمت حسین واعظ کاشفی به انتقال متون ستاره‌شناختی»، نشریه مطالعات ایران، جلد ۳۶، شماره ۴، ۲۰۰۳، صص ۵۸۹-۵۹۹.

(۲۵) طبق حروف ابجد، «منبر ما عرش باشد» برابر با سالی در تقویم هجری قمری می‌شود که واعظ کاشفی در آن درگذشت (یعنی، سال ۹۱۰ هـ.ق. مطابق با ۱۵۰۴-۱۵۰۵ م.). نویسنده از مسعود امینی، معلم ادبیات در شهر هرات، بابت جلب توجه‌اش به این نکته تشکر می‌کند.

لیکوالان: