با رشد سریع طبقهی باسواد افغانستان در دهه گذشته ونبود منابع کافی آموزشی، نیاز مبرم برای ایجاد نظام کارآمد کتابخانه های عامه بوجود آمده است. اما تنها کتابخانه عامه پایتخت- که در عین حال نقش کتابخانه ملی را نیز دارد، قادر به ارائه خدمات لازم نیست. کتابخانه عامه کابل مجموعه نامرتب ازکتاب هاییستکه در طول سالهای گذشته به آن اهدا شده که معمولا کهنه و فرسوده شده است. این کتابخانه بودجه انکشافی و کارمندان مسلکی نیز ندارد. قیوم سروش که بارها از این کتابخانه برای تحقیقات در دوران تحصیلات عالی و برای تحقیق شبکه تحلیلگران افغانستان بازدید کرده است، به جستجوی پاسخ به این پرسش پرداخته که چرا تلاش های ملی و بینالمللی برای رشد سواد و سواد آموزی، شامل نوسازی و بهبود وضعیت کتابخانههای عامه افغانستان نشده است. به باور وی تلاش برای بهبود خدمات کتابخانهها پیامد منطقی رشد دانش و آموزش در کشور می باشد.
در اتاق نیمه تاریک افغانستان شناسی کتابخانه عامه کابل،مسافرخروتی، مسئول این بخش، تلاش دارد تا کتابی را برای یکی ازبازدیدکنندگان پیدا کند. او در میان قفسههایی که هزاران کتاب خاکآلود را در خود جای داده است، سرگردان میگردد. در این بخش از کتابخانه عامه کابل کتابهایی در مورد تاریخ معاصر افغانستان، فرهنگ و ادبیات و حتا جغرافیا و منابع طبیعی افغانستان نگه داشته میشود. خروتی اگر کتابی را پیدا کرده بتواند بیشتر به این دلیل خواهد بود که او زمانی آن کتاب را در قفسهای دیده است. هرچند در این بخش از کتابخانه عامه کابل بیش از ۶۵۰۰ کتاب نگهداری میشود اما هیچ فهرستی از آنها وجود ندارد. بخشی از این کتابها به دلیل نبود جای به دهلیز شعبه افغانستانشناسی انتقال داده شده است.
این بخش یکی از هفت شعبه کتابخانه عامه کابل در چهارراهی ملک اصغر در چندصد متریارگ ریاست جمهوری میباشد. شعبه ریفرنس (با ۴۷۰۰ کتاب در مورد تفسیر قرآن کریم و تاریخ جهان)ِ، تالار مطالعه (با ۲۰۰۰۰ کتاب که آن را تالار علوم اجتماعی نیز میگویند) شعبه توزیع (با ۲۵۰۰ کتاب گوناگون) شعبه اطفال (با ۷۸۹۹ کتاب که در آن کتابهای زبانهای روسی، انگلیسی، جرمنی و فرانسوی نیز موجود میباشد)، شعبه مجلات و شعبه ادبیات (با ۵۵۳۰ کتاب دری و پشتو) از دیگر بخشهایی این کتابخانه میباشد. به صورت مجموعی این کتابخانه دارای نزدیک به هفتاد هزار کتاب میباشد.
غلام فاروق نیلاب در کتاب «تکامل تاریخی کتابخانهها در افغانستان» که در سال ۱۳۶۱ نوشته شده، مینویسد که این کتابخانه در سال ۱۳۴۵ با شعار «کتاب برای همه» آغاز به فعالیت کرد. اما فراتر از این شعار، اساسنامه یی که نشان بدهد حوزهی اصلی کار این کتابخانه چیست و برای چه کسانی کتاب ارائه خواهد داد، وجود ندارد.
کتابخانه عامه کابل تنها کتابخانه عامه دولتی در کابل و با سابقهترین کتابخانه عامه در افغانستان میباشد. در کنار این، آن طوری که حمیدالله شهرانی، رئیس کتابخانههای عامه افغانستان میگوید، از آنجا که افغانستان کتابخانه ملی ندارد کتابخانه عامه کابل نقش آن را نیز ایفا میکند. با این حال، چالشهای جدی برای مسوولان کتابخانه عامه کابل وجود دارد. آنها باید کتابخانه را در کشوری مدیریت کنند که میزان بلند بیسوادی (۴۵ درصد برای مردان و تنها ۱۷ درصد برای زنان برای معلومات بیشتر اینجا را بخوانید) دارد. آنها همچنان با چالشهایی نظیر نبود بودجه کافی، نداشتن کارمندان مسلکی و نبود فرهنگ کتابخوانی در مکاتب و خانوادهها مواجه میباشند.
کلکسیونهای نامکمل و کهنه
کتابخانه عامه کابل در نقش کتابخانه ملی باید دارای بهترین مجموعه از کتابها در سطح کشور میبود. هر چند در مقایسه با کتابخانههای دیگر ممکن است این نکته درست باشد، اما مجموعه کتابهای آن روی هم رفته ناقص و اغلب کتابهای آن به دلیل کیفیت پائین اوراق چاپ و یا هم رطوبت ناشی از جوش دادن آب برای چای و غذاپزی کارمندان در دهلیز های کتابخانه، فرسوده شده است. رطوبت هوا همچنان به دلیل ناقص بودن سیستم تهویه (که روزانه صرف برای استفاده کارمندان فعال و شبها خاموش میباشد)و نیز در و پنجره ناقل رطوبت،به داخل این بنا نفوذ میکند.
کلکسیونهای این کتابخانه در طول سالهای متمادی بوجوده آمده،اما از هیچ نظم مشخص پیروی نمی کند. کتابهای زیادی در قفسههای آن، فاقد ناشران با اعتبار و از نظر سیاسی بیطرف نبوده و روی هم رفته از سوی نویسندگان آن به کتابخانه اهدا شده است. به طور مثال در بخش افغانستان شناسی کتابخانه عناوین محدود از کتابهای تازه وجود دارد، اما نشانه یی از اشتراک آن درژورنال های معتبر علمی که در سالهای گذشته هزاران مقاله و کتاب نشر کرده است،وجود ندارد. شاید بهترین کلکسیون کتابخانه عامه روزنامههای افغانی است که ازسال ۱۲۹۹ شمسی به این سو جمع آوری شده است.
هرچند امروزه طبع و نشر کتاب در افغانستان به مقایسه هر زمان دیگر رونق بیسابقه دارد، اما کتابخانه عامه کابل تعداد بسیار محدودی از آن را به دست میآورد. (برای تاریخ کتابت در افغانستان اینجا را ببینید). یکی از دلایل عدم دریافت کتابهای تازه چاپ شده این است که کسی نمیداند چه کتابهای تازهای به بازار آمده است. تنها در سال ۱۳۹۱ بود که دولت افغانستان قادر به ایجاد شماره بین الملی کتاب (ISBN) شد که باید به هر کتاب یک شماره داده میشد. اما به دلیل آنچه ناشران مشکلات تخنیکی میخوانندش، حتا اکنون هم تمام کتابهای چاپ شده (ISBN) دریافت نمیکنند. (۱)
مشکل عمده دیگر نبود بودجه برای خرید کتاب میباشد. کتابخانههای عامه افغانستان به جز بودجه عادی (۲) هیچ پولی را برای خرید کتاب دریافت نمیکنند. این بدان معناست که کتابخانه ها برای دریافت هر نوع کتاب متکی به اهدای کتاب از سوی ناشران و کشورهای تمویلکننده میباشد (اینجا را بخوانید). اما کتابهای اهدا شده معمولا عناوین بیربط و نامنظم می باشند که فقط فضای کتابخانه را پر میکنند و باعث دلسردی خوانندگان میشوند. (مسئله ییکه در کتابخانههای پوهنتون کابل نیز عام میباشد. گزارش شبکه تحلیلگران را در این مورد اینجا بخوانید). شهرانی رئیس کتابخانه میگوید تعداد زیادی از کتابها- شامل داستان، تاریخ و فرهنگ افغانها- در ده سال گذشته یکبار هم خوانده نشده است.
تجارب بازدیدکنندگان
در چنین شرایطی، طبقهی رو به رشد جوانان تحصیلکرده افغان به خدمات بهتر کتابخانه سخت ضرورت دارند. بر اساس معلومات وزارت تحصیلات عالی،نزدیک به۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۹۳از پوهنتونهای دولتی و خصوصی فارغ شده اند. در سال ۱۳۹۴ حدود ۵۵ هزار نفر در موسسات تحصیلات عالی کشور ثبت نام شده اند (گزارش شبکه تحلیلگران را اینجا بخوانید). سالانه هزاران تن به متقاضیان آزمون کانکور اضافه میشود و تنها امسال ۳۰۰هزار نفر وارد این آزمون شده اند.
کتابداران میگویند اکثر بازدیدکنندگان محصلانی هستند که غرض جستجوی مواد برای پایان نامه های تحصیلی یا مونوگرافها و یا سایر تحقیقات شان، به کتابخانه مراجعه میکنند. هر چند ممکن این سوال که آیا ارائه کتابهای اکادمیک شامل وظایف کتابخانههای عامه میشود یا خیر مطرح باشد، اما بعلتی که کتابخانه های مربوط به موسسات تحصیلات عالی غالباً فاقد این توانایی است، چاره دیگری باقی نمیماند (گزارش شبکه تحلیلگران در مورد وضعیت کتابخانههای پوهنتونی را اینجا بخوانید).
کتابدار تالار مطالعه میگوید: «حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰عنوان کتابی هست که بازدید کنندگان مکرراً میخواهند اما ما نداریم. این کتابها بخصوص شامل کتابهای حوزه انجنیری، تجارت، سیاست و اقتصاد میباشد.» محمد محصلی که برای یافتن مواد در صلحسازی در افغانستان به کتابخانه آمده است میگوید: «به جز چند تا شعر، هیچ منبعی در مورد صلح وجود ندارد.» وی میگوید که میداند صدها کتاب و گزارش در صلحسازی نوشته شده است، اما کتابخانه عامه کابل هیچ کدام از آنها را ندارد.
کتابداران میگویند این گونه تجارب باعث میشود که بازدیدکننده در همان بازدید نخست ناامید شده و دوباره به کتابخانه مراجعه نه کند.
مسئله دیگری که باعث دلسردی بازدیدکنندگان میشود، نبود کاتالوگی است که در یافتن کتابهای مورد نظر ممد واقع شود. از آنجا که دسترسی به انترنت در کتابخانه وجود ندارد، هیچ نوع خدمات انلاین را نیز ارائه نمیکند. در عوض بازدیدکنندگان مجبور اند که از کارت کاتالوگ برای یافتن کتاب مورد نظر خود استفاده کنند. در منزل اول، روبروی دروازه ورودی ۳۰ صندوقکی وجود دارد که در آنها کارتهایی با مشخصاتی چون نام، نویسنده و ناشر کتاب به ترتیب الفبا ترتیب شده است.
راه دیگر برای یافتن کتاب این است که از کتابداران کمک خواسته شود و آنها با استفاده از حافظه خود میگویند چه کتابی دارند و در کجا هست. اگر بازدیدکنندهای خوش طالع باشد، کتابدار میتواند موقعیت کتاب درخواست شده را بیابد. اما آنها در اکثر اوقات میگویند: «با معذرت، ما این کتاب را نداریم.» با توجه به این که تنها ۲۷۰۰ کتاب وارد کاتالوگ شده است، دشوار است گفته شود که آیا واقعا آن کتاب را ندارند و یا به خود زحمت یافتن و پالیدن آن را نمیدهند. برخلاف اکثر کتابخانه ها در غرب، در کتابخانه عامه کابل معمولا به بازدید کننده اجازه نمیدهند در میان کتابها بگردد و آنها را ببیند.
نبود کارمندان مسلکی
بخشی از مشکل برمیگردد به نبود کارمندان مسلکی که در میان۶۱ کارمند کتابخانه هیچ یکی آموزش مسلکی کتابداری نه دیده اند.تنها این نیست: رئیس کتابخانه کابل که در عین حال رئیس کتابخانههای عامه افغانستان نیز میباشد و توسط وزارت اطلاعات و فرهنگ تعیین میشود، نیز آموزشهای مسلکی در مورد کتابداری ندارد. هیچ یک از سه رئيس کتابخانههای عامه افغانستان در دهه گذشته تحصیلات کتابداری نداشتند. در سالهای۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ کتابخانه ملی ایران تلاش کرد به کتابخانه عامه کابل کمک کند. تعدادی از کارمندان کتابخانه عامه کابل کورسهای دو هفتهیی را در ایران تعقیب کردند. اما آنچنان که رویس ویلز، کارشناس کتابخانه با تجارب فراوانی از افغانستان پس از سال ۲۰۰۲، میگوید کورسهای کوتاه مدت نمیتواند دانش لازم را در کارمندان بوجود آورد. ویلزدر تحقیق خود برای شبکه تحلیلگران مینویسد:
مدت زمانی که برای آموزش کتابدار یک کتابخانه علمی ضروریست دو سال بعد از تحصیلات رسمی، در مدیریت اطلاعات در دوره لیسانس و یا ماستری میباشد. از اینرو آموزش مدیریت کتابخانه در مدت یک هفته ممکن نیست و نمی شود از آنها انتظار داشت که بدون حمایت به طور مستقل کار کنند.
هم چنان کارمندانی از کتابخانه ملی ایران برای آموزشهای عملی به کابل آمدند، اما یکی از کتابداران کتابخانه عامه کابل میگوید رئیس وقت کتابخانه فکر کرد که از نظر سیاسی اتکا به ایران درست نیست. او میگوید در نتیجه رئیس کتابخانه با آنها برخورد درست انجام نداد و ایرانیها هم برنگشتند.
همچنان در افغانستان هیچ موسسه تحصیلات عالی و یا انستیتوتی که مدیریت کتابخانههاشامل نصاب آن باشد، وجود ندارد. هرچند وحید وفا، مدیر اجرایی مرکز افغانستان شناسی در پوهنتون کابل و ریبکا میلر، رئیس کتابخانه پوهنتون امریکایی و دوکتور مدیریت کتابخانه میگوید: آنها بارها تلاش کردند مقامات پوهنتون کابل را به ایجاد این رشته متقاعد سازند، اما هیچ ثمری نداشت.
در نتیجه، کارمندان کتابخانه عامه برای کاریکه انجام نداده اند، معاش دریافت میکنند. برای همین، برخی از کارمندان کتابخانه از فرصت استفاده کرده و برای محصلان مقطع لیسانس مونوگراف مینویسند. نویسنده در جریان تحقیق گفتگوی یک محصل و کتابدار را شنیده که در مورد هزینه نوشتن مونوگراف بحث میکردند. کتابدار به محصل گفت: «قیمتها از پنج هزار افغانی شروع شده و در بدل هر منبع یک هزار افغانی اضافه خواهد شد.» آنها به قیمت ۱۰۰۰۰ افغانی برای نوشتن مونوگراف (توسط کتابدار) توافق کردند.
همه این باعث میشود که کتابخانه عامهی کابل به مکان ساکتی مبدل شود. تعداد اندکی از شهریان کابل اینجا میآیند. در بهترین وضعیت روزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر از کتابخانه بازدید میکنند. در زمستانها که پوهنتونها و مکاتب رخصت است، تعداد بسیار اندکی میآیند. به صورت کل، کتابخانه عامه کابل تنها ۱۳۷۵ نفر عضو دارد.
نکته نهایت جالب این است که در سال ۱۳۵۶ در حالی که کابل بیش از ۵۰۰ هزار نفر نفوس نداشت (امروز بیش از ۵ میلیون نفوس دارد) تعداد اعضای کتابخانه ده بار بیشتر از حال بود. در آن زمان این کتابخانه ۱۴۰۰۰ عضو ثبت شده داشت. میزان بیسوادی در آن زمان خیلی بیشتر از امروز (البته نه در شهر کابل) یعنی در حدود۹۵ درصد بود. این امر نشان میدهد که جنگهای داخلی و طالبان تنها ساختمان فزیکی کتابخانه را نه، بلکه فرهنگ کتابخوانی را نیز از بین برده اند. در شرایط کنونی دولت فاقد برنامه ای برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تحقیق،هم در مکاتب و هم درپوهنتون ها میباشد.
کتابها و کتابخوانی برباد رفته
یکی از عمدهترین دلایل وضعیت نابسامان کنونی در کتابخانهها و کتابخوانی، جنگ است.
نخستین کتابخانه عامه افغانستان درسال ۱۳۰۳ (در زمان حکمرانی شاهامان الله ) ایجاد شد و آن را کتابخانه ملی نامیدند. نانسی دوپری، بنیانگذار مرکز افغانستان شناسی دانشگاه کابل میگوید هدف اساسی این بود که اسناد نایاب جمعآوری شده توسط سردار نصرالله برای مردم عادی قابل دسترس باشد. در سال ۱۳۰۸ درنتیجه کودتایی که منجر به سقوط شاه امان الله شد، قسمت اعظم اسناد نایاب دزدیده شده و یا از بین رفت. (ترجمه مقاله نانسی دوپری را اینجا بخوانید).
کتابخانه عامه کابل در واقع از یکجا شدن دو کتابخانه کوچک دیگر –کتابخانه ریاست مطبوعات وکتابخانه معارف- درسال۱۳۴۵ایجادشد. (اینجابخوانید) یک دهه بعد، در سال ۱۳۵۶سروی کتابخانههای عامه افغانستان توسط یونسکو نشان داد که افغانستان دارای ۳۰ کتابخانه عامه (۲۶ کتابخانه در ولایات و ۴ کتابخانه در کابل) با مجموع ۱۶۸ هزار کتاب بود. ۵۸ هزار جلد از این کتابها در ولایات، ۷۵ هزار در چهار کتابخانه کابل و ۳۵ هزار آن به زندانها و سازمانهای نظامی و صنعتی توزیع شده بود. چهار کتابخانه کابل عبارت بودند از کتابخانه عامه کابل، یک نمایندگی این کتابخانه، یک کتابخانه کوچک و در نهایت آرشیف ملی. تعداد کتابخانهها در سال ۱۳۷۱ براساس معلومات کتاب «زیانهای فرهنگی افغانستان» که در سال ۲۰۰۸ انتشار یافته است، به ۷۹ باب افزایش یافته بود که دارای ۲۰۸۰۶۶ کتاب می شد. با این حال، در مورد کیفیت و فهرست این کتابها معلوماتی در دست نیست.
در جریان حاکمیت رژیم کمونیست، نام کتابخانههای عامه به کتابخانههای خلق تبدیل و تعداد کتابها، مجلات و روزنامههایی که حاوی مطالب در مورد کمونیزم بود، افزایش یافت. با آغاز جنگهای داخلی و سقوط حکومت کمونیست در سال ۱۳۷۱ این مجموعه کاهش یافت. کتابهای بی شماری سوختانده، دزدیده و یا به خارج از افغانستان قاچاق شد. یکی از کتابداران کتابخانه عامه کابل میگوید که مجاهدین هزاران کتاب- و به خصوص کتاب سرخ- را آتش زدند. اسماعیل یون در کتابش میگوید چیزی در حدود ۶۷ هزار کتاب تنها از کتابخانه عامه کابل ناپدید شده است. کتابدار میگوید: «در آن زمان صدیق چکری وزیر اطلاعات و فرهنگ بود و او به مجاهدین دستور داده بود که تمام کتابهای سرخ–شامل کتب ومجلات درمورداندیشههای کمونیست را آتش بزنند.» مجاهدین نیز در صحن کتابخانه عامه آن را آتش زدند.
زمانی که طالبان در سال ۱۳۷۵بر شهر کابل تسلط یافتند، دستور دادند که کلیه کتابهایی که آثار نقاشی یا عکسهایی از موجودات زنده دارند، سوختانده شود. طالبان به این باور بودند که عکسها و نقاشیهای موجودات زنده غیراسلامی است. با این حال کتابداران کتابخانه کابل میگویند که هرچند طالبان برای گرفتن کتابهای نقاشی به کتابخانه آمده بودند، اما رئیس وقت کتابخانه عامه کابل توانست آنها را قناعت دهد که بدون دست زدن به کتاب ها آنجا را ترک کنند. با این حال این گزارش میگوید که از ۱۸ کتابخانه در کابل ۱۵ کتابخانه آن در زمان طالبان بسته شده بود. (۳)
نبود کمک های بین المللی برای کتابخانهها
هرچند بعد از سال ۲۰۰۱ تلاشهای برای بازسازی کتابخانههای افغانستان صورت گرفت، اما این تلاشها محدود بوده و هیچگاه برنامه جامع و سراسری برای بازسازی کتابخانههای افغانستان پياده نشده است.
بزرگترین کمک به کتابخانه در سالهای۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ صورت گرفت. هئیت معاونت ملل متحددر افغانستان یا یوناما ۲۰۰ هزار دالر را برای ترمیم فزیکی کتابخانه، خرید وسایل ضروری اداری و ظرفیتسازی اختصاص داد. رویس ویلز که مشاور این پروژه بود به یاد میآورد که از مسئولان کتابخانه خواسته بود که فهرستی از نیازمندیهای خود را ارائه کنند. ویلز میگوید: «زمانی که فهرست نیازمندیها را دریافت کردیم، در آن همه چیز از قبیل مایکرویف، یخچال و … بود، اما فراموش کرده بودند که کتاب را شامل آن کنند.» در نهایت از وجوه متذکره برای ساختن دو اتاق- که اکنون بخش ریفرنس و ادبیات در آن قرار دارد- و ساختن باغچه کتابخانه و فرنیچر استفاده شد،ولی برای خرید هیچ کتابی به مصرف نه رسید.
در سال ۱۳۸۲ یونسکو یک کافی انترنت را با ۱۲ پایه کمپیوتر در منزل اول کتابخانه افتتاح کرد. اما وزارت اطلاعات و فرهنگ نتوانست آن را مدیریت کند و آن را به شرکت خصوصی سپرد. در نهایت شش ماه بعد از افتتاح، این کافی برای همیشه بسته شد.
براساس این گزارش برخی از مشاوران هالندی تلاش کردند تا سیستم کمپیوتری کاتالوگ را در کتابخانه معرفی و کارمندان را آموزش دهند. این گزارش همچنان میگوید ۸۰ درصد از کتابها ثبت و کمپیوتری شده بوده، اما بودجه این پروژه تمام شده و کار ناتمام ماند و تا ایجاد سیستم کارتی برای کتابها نرسید. از سوی دیگر اما کارمندان کتابخانه عامه میگویند مشاوران هالندی حتا یک درصد از کتابها را هم کمپیوتری نکرده بودند.
به صورت کلی میتوان گفت که هرچند پروژههای معدودی برای بازسازی کتابخانههای عامه وجود داشت، اما آنها یا ناتمام ماندند و یا هم پایدار نبودند. برای همین، بعد از یک دهه تنها تغییر محسوس در کتابخانه بازسازی چند اتاق و خرید چند چوکی و میز و کمرههای امنیتی برای تمام اتاق ها میباشد.
ساخت کتابخانه ملی و نبود کتاب
در این چنین شرایط حکومت افغانستان برنامه های بلندپروازنهای دارد. در۷دلو سال گذشته مقامات وزارت شهرسازی جلسه ای دایر کرد و در آن ایجاد یک کتابخانه ملی در ساحه مکروریان به وسعت ۳۲ جریب زمین و با هزینه ۲۳میلیون دالر را مورد بحث قرار داد. براساس معلومات ویب سایت این وزارت کار ساختن این کتابخانه در سال ۱۳۹۴ آغاز شده و در سال ۱۳۹۷ با پشتبانی مالی وزارت مالیه و کشورها و سازمانهای امداد رسان پایان خواهد یافت. اما بودجه سال ۱۳۹۴ شامل این پروژه نمیشود.در این بودجه،تنها دو پروژه انکشافی برای وزارت اطلاعات و فرهنگ اختصاص یافته است: کار برای ترمیم ساختمان وزارت در کابل و ولایات؛ و حفاظت از آثار باستانی در کابل و ولایات. هر دو پروژه به صورت مجموعی ۷۴۰ هزار دالر هزینه برمیدارد که بخش اعظم آن را دولت جاپان پرداخت میکند.
با توجه به وضعیت کتابخانههای عامه افغانستان، پروژه کتابخانه ملی بلندپروازنه و دور از تصور است. زیرا مبلغ اختصاص یافته برای آن میتواند وضعیت کتابخانههای عامه افغانستان را از ریشه دیگر گون نموده و برای هزاران جوان تحصیل کرده افغان زمینه مطالعه را فراهم کند.
نتیجهگیری
بعد از دههی تلاش برای رشد آموزش و از میان بردن بیسوادی(۶)، اکنون زمان برای کارهای فراتر از آن رسیده است. توجه به کتابخانه نتیجه منطقی تلاش برای نابودی بیسوادی و رشد معارف است. کسانی که توانایی خواندن را دارند باید به سادگی بتوانند به منابع نوشتاری برای تحصیل و کار دسترسی داشته باشند. کتابخانههای عامه، بدلیل اینکه خرید کتاب برای اغلب افغانها بالاتر از توان است، چنین منابعی را بصورت رایگان فراهم میتوانند. علاوه بر آن، این کتابخانههای عامه برای ارائه طیف وسیعی از منابع برای خوانندگان متفاوت (بزرگسالان، اطفال، محصلان و محققان) طراحی میشوند. کتابخانهها باید بسیار واقعگرا عمل کنند و براساس نیازهای متفاوت شهروندان شهری و یا دهاتی کتابهای مفید عرضه کنند.
امروزه بزرگترین متقاضیان کتاب محصلان پوهنتون ها هستند که میخواهند کتابهای بسیار متفاوتی بدست آرند. حکومت افغانستان باید تقویت فرهنگ کتابخوانی را،به طور مثال با ارائه برنامهها برای اطفال و والدین،روی دستگیرد. هیچ یکی از این تلاشها به ثمر نخواهد رسید مگر آن که رشته مخصوص یا کورس برای تدریس مدیریت کتابخانهها ایجاد شود. و در نهایت سرمایهگذاری منظم برای تقویت منابع کتابخانه های کشور انجام شود.
(۱) به طور مثال انتشارات امیری به عنوان یکی از مهم ترین انتشارات کشور، در ده سال گذشته در حدود ۲۵۰عنوان کتاب منتشر کرده که تنها ۶۰ عنوان آن شماره ویژه یا (ISBN) دارند. انتشارات زریاب ۳۰ عنوان کتاب منتشر کرده است و تنها ۱۰ عنوان آن (ISBN) دارد. انتشارات دولتی بیقهی ۱۲۰ عنوان کتاب منتشر کرده که اکثریت آنها بدون (ISBN) میباشند (اینجا را ببینید).
(۲) مسئولان کتابخانه عامه افغانستان دقیق نمیدانند که مصارف روزمره آنها چقدر است. آن ها مسئول مالی ندارند.
(۳) کتابخانه واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان بیش از ۱۶۰۰۰ کتاب در مورد افغانستان دارد و تمام این منابع به صورت انلاین قابل جستجو میباشد. این کتابخانه برای ورود عموم از ساعت ۹ صبح تا ۴ عصر باز است. در کنار این، مرکز افغانستانشناسی در پوهنتون کابل دارای بیش از ۱۰۰ هزار منبع قابل جستجو میباشد. اما از آن جا ییکه در داخل محوطه پوهنتون کابل قرار دارد، برای همه به سادگی قابل دسترس نیست و بیشتر استفاده کنندگان آن محصلانند.
(۴) در برنامه پنج ساله محمد داود خان، ساختن شش کتابخانه تازه نیز وجود داشت اما با سقوط رژیم وی این برنامه عملی نشد.
(۵) به طور مثال گزارش در مورد سوختاندن کتابخانه ناصر خسرو در پلخمری از سوی طالبان وجود دارد. این کتابخانه توسط سید منصور نادری تاسیس شده است و در سال ۱۳۷۷ ظاهرا داری ۵۵ هزار عنوان کتاب بوده است. این کتابخانه اساسا در کابل بود و با ورود طالبان به بغلان منتقل شد و در نهایت در سال ۱۳۹۱ در کابل بازگشایی شد.
(۶) در سال ۱۳۸۰ تنها یک میلیون کودک به مکتب میرفت. اما این رقم در سال ۱۳۹۲ به هشت و نیم میلیون (شامل ۵،۲ میلیون پسر و ۳،۳ میلیون دختر) رسیده است.هر چند از جمله کودکان ثبت شده در مکاتب، حدود یک میلیونآنها غیر حاضر دایمی اند. در عین حال تنها ۵۵ درصد از کودکان افغان دارای سن مکتب، به مکتب میروند.
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱۵ ثور / غويی ۱۳۹۹