Afghanistan Analysts Network – Dari Pashto

کلتور او عنعنې / زمینه و فرهنگ

شهروندهای بدون اسکان: مگت ها، یکی از محروم ترین اقشار قومی در افغانستان

توماس روتیگ 14 دقیقې

بخش دوم

اصطلاح “مگت” به چه معناست، و چرا نباید قوم مگت را “جوگی” خطاب کرد؟

همانطور که دیدیم ، اسامی‌ مختلف بسیاری توسط جوامع همزیست با آنها و همچنین در ادبیات برای مگت ها پیشنهاد شده است که  رایج‌ترین این نامها جوگی، غربت و حیدری اند.                                                                                                 

معمولاً تصور می شود که جوگی اشاره به یوگی هندی دارد، واژه ای سانسکریت که توصیف کننده یک درویش مذهبی یا دوره گرد است (گونتر). بیشتر مگت ها این اصطلاح را تحقیرآمیز می دانند زیرا همانطور که مصاحبه شوندگان مگت گفتند، این واژه معمولاً  با اشخاص گدا “کثیف” یا “ناشایست” سرو کار دارد. به نظر می رسد که  اکثریت مگت ها دید جامعه نسبت خود را درونی کرده و قبول کرده اند. اما تاکید عوام مردم به جوگی خطاب کردن مگت ها، این را نیز می رساند که این جمعیت در بین افغان ها هنوز هم اقلیتی پذیرفته نشده اند وعلیرقم مسلمان بودن آنها، مردم آنها را به چشم یوگی\جوگی یا یک غیر مسلمان هندو می بینند.

روایت های بومی دیگری نیز در مورد اصطلاح جوگی در بین مردم مگت وجود دارد. بعضی از مصاحبه کنندگان گفته اند که اصطلاح “جوگی” از زمانی شکل گرفت که زنان مگت برای درمان بعضی دردهای مفصلی، “جوک”، که نوعی خزنده ی خون مکنده است، را به مردم تجویز میکردند. بعد ها، مردم شروع به نامیدن مگت ها به نام این کرده  و به مرور زمان “جوکی” به “جوگی” تغییر شکل داده است.  

عبدالرحیم، یک عضو ۷۶ ساله از جامعه مگت ساکن در منطقه بگرامی گفت:

ما حجامت  با “جوک” (کرم زالو) را در افغانستان معرفی کردیم. این مردم حالا ما را با نام پیشه‌ی زنان مان یاد میکنند. ما خود را مگت  [تلفط وی موگت است] میدانیم و هرگز خود را به نام جوگی نشناخته ایم.

برخی مگت ها  به اصطلاح “جوگی”  می بالند. در تحقیق ساموئل هال به نقل از یک مصاحبه شونده، آمده است : “من افتخار می کنم که مردم به من جوگی می گویند. چون قومیت ما جوگی است. جوگی به معنی زیارت است و ریشه ی آن به اسم یک زیارتگاه برمیگردد.”

نامی که خود این اجتماع از آن استفاده می کنند ” مگت” است. گاتلیر در مقاله خود در سال ۲۰۰۴ به نقل از یک مصاحبه می نویسد: «او با افتخار اظهار داشت: “ما همه مگت هستیم!”».  گونترهمچنان ازنمونه ای یاد می کند که در آن  برخی ازمگت ها خود را آدم  (Udam) خوانده اند.  در این تحقیق نیز،  ما از اصطلاح غیر تبعیض آمیز”مگت” که برای خود این جامعه نیز قابل قبول است استفاده کرده و ازنام های تحقیر کننده ای چون “جوگی” برای نامیدن آنها، خودداری کرده ایم.

به گفته گونتر ، برخلاف دیگر گروه های پریپتتیک در افغانستان، مگت ها شیوه خاصی برای تأمین معاش خود ندارند – یا  حد اقل اشتغال به حرفه ای خاص در بین آنها، حالا از بین رفته است. به نظر می رسد این امر نتیجه‌ی تغییر فضای سیاسی در آسیای میانه  باشد که از قرن ۱۹ آغاز می شود، و همچنین در نتیجه جنگ های افغانستان پس از ۱۹۷۸ آنها را از تداوم پیشه و روش زندگی اصیل شان منحرف می کند.

به گفته گونتر، مگت ها در ابتدا در گروه هایی اند که در مناطق مختلف آسیای میانه در حال رفت و آمد اند. این الگوی  مهاجرتی/ کوچ های فصلی ابتدا در نیمه دوم قرن نوزدهم با پیشروی حاکمیت روسیه در آسیای میانه محدود شد و سپس با مهر و موم کردن مرز بین آسیای میانه (شوروی وقت) و افغانستان قطع شد ( دراین زمینه اینجا را ببینید).

 در همین زمان است که مگت ها چاره ای جز استقرار در یک طرف مرز نمی بینند. گونتر نوشته است  که ” بازگشایی نسبی مرزها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به از سرگیری الگوهای مهاجرت قدیمی نمی شود زیرا آنها دیگر هیچ دلیلی برای دوباره از سر گیری رفتن به شمال آسیا را نداشته اند.” مطالعه‌ی انجام شده توسط PIN نیز این مطلب را تایید میکند. در این مطالعه  بعضی از مصاحبه شوندگان مردم مگت گفته اند که که هنوز حدود ۶۰۰ خانواده از آنها در تاجیکستان زندگی می کنند. “ما نمی توانیم آنها را ببینیم ، زیرا دولت افغانستان به ما تذکره نمی دهد و حالا ما برای بازدید از ازبکستان به تذکره واسناد ضرورت داریم” (۶)

نقش ویژه‌ی زنان مگت در اجتماع

در نوشته های  شمدینگ به دیگر ویژگی های مهم گروه های پریپتتیگ از جمله اشتغال زنان نیز اشاره شده است.  زنان (و کودکان) در تأمین درآمد خانواده ها دراین جوامع نقش بارزی داشته اند که این مورد در گروه های دیگر در افغانستان کمتر دیده می شود. بر اساس تحقیق ساموئل هال، در ۶۰  درصد از خانواده های مگت (و چوری فروش)  “حداقل یک زن کار می کنند”، در حالی که در بقیه جامعه افغانستان، این رقم به کمتر از۵درصد میرسد. بر اساس این تحقیق، زنان مگت تا ۴۰ درصد و کودکان دختر ۲.۳ درصد از درآمد خانواده را تامین میکنند. با این حال ، مقاله PIN نشان میدهد که زنان فقط ۱۲ درصد از خانوارهای مورد بررسی را سرپرستی می کنند که این یافته  “برعکس  تصور عمومی در جامعه افغانستان از خانواده های ” جوگی”  است که فکر می شود در میان آنها زنان اقتصاد و مدیریت خانواده ها را به دست دارند.” گونتر گفت این برداشت مبتنی بر ماهیت کار مردان است، زیرا آنها به عنوان هر فرد دیگری درهر روز به محل کار حاضر می شوند و از نگاه هویتی قابل شناسایی یا جلب توجه نیستند. حال آنکه زنان به صورت کتله ای در بیرون مشغول کار اند و چون کار زنان در بیرون از منزل رایج نیست، هویت قومی آنها به راحتی شناسایی میشود.

گونتردر تحقیقات میدانی خود نوشته است:

در شمال افغانستان، زنان مگت  برای کار به بازارها و مراکز شهرها میروند. برای این منظور، همه ی زن ها از گروه های مختلف قئم مگت یکجا جمع میشوند […]. آنها از یکدیگر حمایت می کنند، به عنوان مثال این حمایت ها شامل مراقبت از کودکان، تبادل اخبار، مشاوره یکدیگر در مورد قیمت های فعلی بازار و مکان های فروش مناسب، می شود. گونتر همچنین نوشت که نقش عمومی قوی زنان مگت برای زنان غیرمگت نیز بی فایده نبوده است: ” زنان مگت وسایل مورد نیاز زنان را برای فروش به درب خانه‌های آنها می برند.”

کار زنان و دختران مگت  تاثیرات برعکسی نیز به همراه دارد. اشتغال به کار در بین اطفال دختر به طور مستقیم بر اشتراک آنان در درس و مکتب اثر می گذارد. به گفته ساموئل هال، میزان کودکان دختر مگت شامل در مکاتب چهار برابر کمتر از غیر مگت ها است. در نتیجه تعجب آور نیست – سطح سواد بزرگسالان بسیار کم است.  با ۹۹.۲ در صد از زنان و .۹۶.۲ در صد از مردان این قوم کاملا بی سواد هستند.

جایگاه قانونی مگت ها در جامعه افغانستان

علیرغم حضور طولانی مدت مگت ها در کشور، تا همین اواخر این اقلیت به عنوان شهروند اقغانستان به رسمیت شناخته نشده است. این در حالیست که با رشد فزاینده ی حاکمیت قانون از زمان حکومت شاه امان الله این انتظار، توقع بزرگی نبوده است.

عواقب بی تابعیتی  برای این قوم سنگین بوده است. محدودیت در مالکیت املاک در افغانستان، که مستقیماً با وضعیت حقوقی و تابعیتی آنها در این کشور ارتباط دارد، ننگ اجتماعی بر علیه  آنها را تقویت کرده است. نداشتن هویت قانونی به عنوان  تبعه‌ی افغانستان برای آنها به معنی نداشتن جایی برای شروع زندگی  بوده وهمانطور که مطالعه PIN  ​​گفته است، آنها  را با “تهدید همیشگی اخراج” روبرو کرده است.

میرعلم، ۵۵ ساله و یک بزرگ قومی در شهرک چهارراهی قمبر، در گفت هنگامی که در مورد درک عمومی اجتماعی از جامعه خود صحبت میکرد، به یاد خروج اجباری خانواده اش از منطقه‌ی قطغن می افتد( منطقه ای که  اکنون شامل تخار، کندز و بغلان است). خانواده ی میر علم، پنجاه سال قبل، ابتدا به مزار شریف، سپس به ایران آواره شدند و بلاخره در سال ۲۰۰۳ به کابل بازگشتند:

ما زمین داشتیم پدرکلان من مقداری زمین در قطغن خریده بود. اما بعد از چند سال، به دلیل داشتن همین زمین، مردم ما را مجبور به ترک خانه و آبادی مان کردند. ما چاره ای به جز مهاجرت نداشتیم. آنها “جوگی ها” را در همسایگی خود نمی خواستند. تا جایی که من به یاد دارم، ما هیچ وقت به جامعه آنها تعلق نداشته ایم.

شمس الدین، یکی از باشندگان کمپ مهاجرین ارزان قیمت چنین میگوید:

پدر و پدرکلانم هر دو در قطغن زندگی وفوت کرده اند. قبر پدرکلان من در امام صاحب است. با این حال، ما در آنجا زمینی نداشتیم و مردم واقعاً ما را به عنوان یکی از خودشان حساب نمی کردند، زیرا ما چیزی نداشتیم. ما مالک چیزی نیستیم و چه کسی به مردم فقیر اهمیت میدهد، آنها را با خود برابر میداند ؟آیا مردم فقیر را دوست دارد؟

ملا رحمان ، ۶۰ ساله، ساکن یک شهرک مهاجرین مگت واقع در نساجی بگرامی در جنوب شرقی کابل، گفت:

من در قطغن متولد شده ام. قبل از اینکه مجبور شویم در زمان حمله شوروی به پاکستان مهاجرت کنیم، در آنجا بزرگ شدم. ما املاک یا زمینی نداشتیم. ما هرگز در هیچ بخشی از افغانستان زمین نداشته ایم. کار ما بیشتر مزدوری و غریب کاری بود (کار روزانه). تا زمانی که یادم می آید، ما خانه به دوش بوده ایم. یک فصل در تخار، یک فصل در مزار، گاهی در قندوز. […]. ده سال می شود که از پاکستان بازگشته ایم. من و خانواده ام جایی در کابل نداریم که بتوانیم آن را خانه بنامیم. جامعه ما درآشغالدانی این محل زندگی می کند، جایی که مردم محل در آن کثافات شان را دور میریزند. من  برای اینکه بتوانم در اینجا یک پناهگاه جور کنم یا خیمه بزنم مجبورم ماهانه ۵۰۰ افغانی کرایه پرداخت کنم.

این وضعیت برای مکت ها تا هنوز ادامه دارد. در اولین روز ماه رمضان سال ۲۰۱۵، یک شهرک غیررسمی مگت در چمن ببرک کابل مورد حمله قرار گرفت. طبق گزارش سال ۲۰۱۶  سازمان عفو بین الملل:

 افسران پولیس متعلق به حوزه ی چهارم امنیتی  در شهر کابل و مردانی با لباس نظامی،  با بولدوزر در محل استقرار یافتند و شروع به تخریب برخی از خیمه ها و زغعه نشین های دست ساخته ی این مردم  در چمن ببرک کردند.  مردم حاضر در شهرک در تلاش برای جلوگیری از تخریب خانه هایشان  در محل تجمع یافته و یکی از بزرگان آنان تلاش کرد تا با مردان مصلح  مذاکره کند. اما به محض نزدیک شدن وی به افراد مسلح، آنها شروع به ضرب و شتم او کردند. اندکی بعد، گروهی از ساکنان اردوگاه در اعتراض به این رفتارو تخریب خانه های شان جمع شدند. عفو بین الملل مینویسد:  که در حالی که آنها تظاهرات می کردند، افراد مسلح و پولیس شروع به تیراندازی به سمت تظاهرکنندگان کردند. در مجموع۱۰  نفر از ساکنان، از جمله یک پسر۱۲ ساله، در این تیراندازی زخمی شدند و دو نفر دیگر بعداً در شفاخانه بر اثر جراحت شدید جان باختند.

به دلیل عدم وجود  حق مالکیت زمین و املاک  تبعیض دوامدار بر علیه این مردم، مگت ها هنوزهم دارای قبرستانی مشخص برای دفن متوفی خود نبوده و بیشتر اوقات از دفن اجساد مربوط به این قوم در قبرستان های دیگر خودداری شده است.

حکمت، یکی از مصاحبه شوندگان در دیوان بیگی، به ما چنین میگوید:

وقتی که پدرکلانم از دنیا رفت، ما ابتدا جسد وی را به قبرستان محله‌ی  خود در خوشحال خان بردیم. مردم آمدند و با  لعن و نفرین، ما را کثیف خواندند. آنها نمی خواستند که او در قبرستان آنها دفن شود. زمستان بود .تصور کنید، در زمستان در حال جستجوی گوری برای دفن مردگان خود برای ساعت ها سرگردان باشید. بلاخره پدرکلانم را در یک قبرستان عمومی در پل چرخی دفن کردیم.

این واقعیت که مگت ها جای مخصوصی برای دفن اجساد خود ندارند و تبعیض عمومی بر علیه آنها این اجازه را نمیدهد مبرهن است. از طرفی به این مردم اجازه ی دفن اجسادشان در قبرستان های دیگر نیز، از طرف مردم غیر مگت داده نمی شود وآنها محبورند افراد متوفی خود را پنهانی و یا بی هویت به خاک بسپارند. این امر به شایعات و حرف و حدیث های تبعیض آمیز بر علیه آنها بیشتر دامن زده است. برخی از افغان ها حتی معتقدند که  قوم مگت مردگان خود را می خورند (اینجا را ببینید). این شایعه  نمونه بارزی از تقویت تبعیض برعلیه اقلیت ها و گروه ها ی آسیب پذیر توسط شایعات و اخبار دروغ است.

تذکره برای انتخابات

توجه دولت ها در افغانستان  به قوم مگت به سال های ۱۹۷۰ برمی گردد. رائو نوشته است  كه دولت داود خان  (۱۹۷۳-۷۸) خدمت اجباری مردان درارتش را برای مردان مگت در ازای دریافت تذکره وضع کرد. به گفته گونتر، این عمل در دهه ۱۹۸۰در زمان رئیس جمهور نجیب الله به دلیل ضرورت های نظامی و نیاز مبرم این دولت به نیروی نظامی،  بیشترو تسریع شد.

مبارزه مگت ها برای احقاق حقوق شان و دریافت شهروندی افغانستان به دوره ی پس از طالبان برمیگردد. بر اساس اظهارات بزرگان قوم مگت، درخواست دریافت سند تابعیت از زمانی آغاز شد که آنها پس از فروپاشی رژیم طالبان به افغانستان بازگشته و در شهر ها ی بزرگ افغانستان به عنوان عودت کننده و بی جا شده‌ی داخلی، اسکان گزیدند.

از زمانی که کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان موضوع ثبت تابعیت قوم مگت را در سال ۲۰۰۶ مطرح کرده است، سال ها میگذرد. این در خواست در آن زمان مورد توجه رئیس جمهوروقت، حامد کرزی، قرارگرفت. کار عمده ای که در این مورد انجام شد این بود که رییس جمهور کرزی هدایاتی را به کمیته ی مشترک کاری برای بیجاشدگان داخلی که در آن سازمان ملل و دولت افغانستان نیز شامل بودند، صادر کرد تا در مورد قوم مگت بررسی و در صورت ایجاب برای آنها تذکره توزیع گردد. اما مقامات هرگز به قول کرزی عمل نکردند، و این امر با تغییر قدرت از سال ۲۰۱۴ و به ریاست رسیدن اشرف غنی همچنان نادیده گرفته شد. در سال ۲۰۱۴، هنگامی که حکومت وحدت ملی تحت  رهبری اشرف غنی  به قدرت رسید، درخواست های بیشتری به وزارتخانه های مختلف ارائه شد که خواستار حقوق قانونی و مستندات قانونی  برای قوم مگت بود. باز محمد، یکی از بزرگان مگت از کمپ چهارراهی قمبر میگوید:

ما به وزارت سرحدات و قبایل، وزارت عدلیه، و وزارت مهاجرین نامه نوشتیم. ما به اعضای مجلس نامه نوشتیم و تقاضای ملاقات کردیم. انقدر برای شان مینوشتیم و از هر دری صدایمان را میرساندیم که  از ما خسته شده بودند. بلاخره، گفتند که ما باید مستقیما  به رئیس جمهور مکاتبه کنیم. ما برای نوشتن درخواستی برای  رئییس جمهور از برخی از اعضای مجلس کمک گرفتیم.

نظر به  مصاحبه های متعدد  شبکه تحلیلګران با مردم مگت در کابل، بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۸، هیچ مگت بر اساس قومیت خود تذکره دریافت نکرده است.

سرانجام، دستور ریاست جمهوری در ماه اپریل ۲۰۱۸ به امضا رسید که نظر به آن قوم مگت واجد شرایط تابعیت محسوب شده و باید برای آنان تذکره ی تابعیت توزیع می شد. اما حتی دردستور صادر شده توسط  رییس جمهورغنی  که خود یک مردم شناس برجسته است و در این رشته مدرس بوده قوم مگت به نام ” قوم جوگی ” خطاب شده است.

اولین دور توزیع تذکره برای قوم مگت در کابل و مزارروندی آسان، سریع و بدون دغدغه بوده است. در بیشتر موارد، مقامات به کمپ ها  و محل زندگی آنها می رفتند وتذکره را برای افراد آنجا توزیع می کردند. زیادالله ، پدر۵ فرزند، به ما گفت كه او تذکره‌ی  خود را در سال ۲۰۱۸ از طریق هیاتی از اداره ی ثبت و احوال  نفوس كه از کمپ  آنها در چمن ببرك بازدید كرده بود، دریافت كرده است.

اما پس از آن، هنگام تلاش برای درخواست تذکره برای فرزندان خود در کابل، از مگت ها خواسته شد تا به ولایات اصلی خود یا همان ولایت که در تذکره ی آنها ذکر است رجوع کرده و مراحل رسمی دریافت تذکره را از همان ولایت پیش ببرند. زیادالله گفت که برای تذکره های فرزندانش از او خواسته شد که به ولایت قندز برود چون ولایت قندز به عنوان ولایتی که وی در آن متولد شده در تذکره ی وی ثبت شده بود. این مساله برای دیگر مردان و زنان بالغ که دو سال گذشته تذکره های خود را از کابل دریافت کرده اند نیز صدق میکند. فعلا برای اطفال مگت در کابل تذکره داده نمی شود و آنها باید به ولایات مربوطه ی خود برای اخذ تذکره رجوع کنند. در واقع رفتن به ولایات هم از لحاظ فقر شدید این جامعه و هم از لحاظ وضعیت بد امنیتی برای مگت ها ناممکن است. بر علاوه، وقتی اکثریت مردان و زنان در کابل صاحب تذکره شدند،  نظر به نقل قول خودشان، تذکره نظر به  داشتن سابقه‌ بود وباش قبلی  در یک ولایت  و یا آشنای فامیلی در ولایات مذکور به آنها داده می شد. حالا، حتی در صورت مراجعه به ولایات، آنها شاهد حاضر برای اثبات ادعای بود باش در آن ولایات ندارند که نظر به آن واجد شرایط تذکره شوند. 

فساد اداری مانع دیگری در برابر بدست آوردن اسناد قانونی برای قوم مگت  است. نظر به اظهارات خود مردم مگت، مقامات فعلا غالباً ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ افغانی را به طور غیرقانونی بابت تذكره دریافت می كنند. در صورتی که  طبق قانون،  دریافت تذکره برای همه شهروندان رایگان است. و در این صورت با توجه به فقر شدیدی که جامعه در آن زندگی می کند، بدست آوردن تذکره برای کل خانواده تقریباً غیرممکن است.

پس از صدور تذکره که بیشتر به هدف پیشبرد کارزار انتخاباتی (که در زیر توضیح داده شده است)  ترتیب داده شده بود، رفتارهای تبعیض آمیز مقامات دوباره آغاز شده است. غایر، یک مگت که قبلاً در منطقه بوتخاک کابل زندگی می کرد و اکنون با خانواده اش در جلال آباد زندگی می کند ، گفت که زمانی  که آنها سال گذشته هنوز در کابل بودند، بزرگ آنها موفق شد برای بزرگسالان کمپ آنها و بعضی از کودکان تذکره تهیه کند. اما حالا آن دسته از خانواده هایی که مایل به تهیه‌ی تذکره برای فرزندان خود هستند، باید به کابل برگردند چون کابل به عنوان محل تولد والدین ثبت شده است. وی گفت:

 همان لحظه ای که آنها می فهمند ما جوگی هستیم، کار پیچیده می شود. به طور معمول گرفتن تذکره، هرچند پیچیده باشد، بیش از دو روز طول نمی کشد، اما برای ما بسیار متفاوت است. فعلا حتی اگر ما بتوانیم برای اولادهای خود تذکره بگیریم باید ماه ها انتظار بکشیم و پول اضافیی را رشوه پرداخت کنیم .

عبدالقادر، یکی از معدود فارغ التحصیلان از صنف دوازدهم در بین قوم مگت، در مصاحبه ای با ما در دسامبر ۲۰۱۹، گفت که او تخمین می زند که حدود ۸۰۰۰ نفر از آنها در انتخابات سپتامبر ۲۰۱۹ رای داده اند. این مورد توسط صابر، که در بالا نیز از وی نقل قول شده است، تأیید می شود. البته صابر تخمین میزند که ۱۴.۶۰۰ رای مگت در شمال افغانستان و کابل ثبت شده باشد.

به نظر میرسد حضور چشمگیر قوم مگت در انتخابات، نشان دهنده قدردانی جمعی آنها از رئیس جمهور غنی در قبال دستور وی است که با امر صدور تذکره برای این قوم در واقع برای آنها هویت داده شده است. باز محمد این مساله را تایید میکند:

من رأی خود را به رئیس جمهور غنی دادم، و این را با افتخار میگویم. به مدت۱۸ سال هیچ کس[ صدای] ما را نشنید ، ما هرگز اهل افغانستان محسوب نمی شدیم، و او تاریخ و درد و رنج یک جامعه را به اندازه کافی درک می کرد تا برای ما  دستور توزیع تذکره  دهد.

غنی با تفاوت ۰،۶۴درصد آرا،  یعنی کمتراز ۱۲۰۰۰ رأی، انتخابات را از رقیب خود برده و برنده اعلام شد. اگر تخمین بزرگان مگت درست باشد، رای آنها بوده که دو سوم آرای برنده را برای وی به ارمغان آورده است.

جمع بندی

مگت ها و گروه های مشابه به آنها  در افغانستان و منطقه، طی یک قرن و نیم گذشته تغییرات اجتماعی عمیقی را پشت سر گذاشته اند که بیشتر این موارد ناشی از خشونت ها در منطقه و در افغانستان بوده است. با بسته شدن مرزها و جنگ، آنها مجبور به متوقف کردن شیوه های خاص زندگی، الگو های مهاجرتی و کوچ نشینی خود شدند. در این دوره است که اکثریت مگت هایی که مسیر مهاجرت شان بین افغانستان و آسیای میانه بوده است، مجبور به اسکان دایمی در شمال افغانستان می شوند، که این مهاجرت ها با آغاز جنگ ها در دوره های اخیر از سال ۱۹۷۹ به بعد به کلی قطع می شود. این جنگ ها، جوامع مگت را به بیجا شدگان داخلی مبدل کرد،  کسانی که حالا اکنون درکمپ های موقت و سکونت گاه های غیر رسمی برای مهاجرین و بیجا شدگان سکونت دارند. علیرغم حضور طولانی آنها در این سرزمین، و رابطه ی نزدیک آنها با مردم افغانستان هم از نظر زبانی و هم از نگاه دینی، این مردم، هیچ گاه حتی به عنوان شهروند دسته دوم هم به شمار نرفته اند.

نبرد برای احقاق حقوق  برای قوم مگت مبارزه ای طولانی و زجر آور بوده است. انزوای اجتماعی، برخوردهای خصمانه و زبان آزار دهنده نسبت به آنها و نداشتن صدا و نمایندگی اجتماعی سیاسی، که بر میگردد به فقدان حقوق شهروندی، چرخه معیوبی بوده و روند دستیابی به حقوق آنها را کند و یا حتی نا ممکن کرده است. به نظر می رسید که وقتی دولت اشرف غنی آنها را به عنوان رای دهنده کشف کرد و برای دریافت رای، زمینه را برای دریافت تذکره برای آنها فراهم کرد، به تدریج از مشکلات حقوقی و طبعا اجتماعی آنها کاسته شود. اما بعد از انتحابات، این روند نه تنها تسریع نیافت بلکه  به تغییر و کندی گروید. بر اساس گزارش ها و صحبت های ما با افراد متعددی از درون این جامعه، بعد از انتخابات، رفتار تبعیض آمیز مقامات و کار شگنی در روند توضیع تذکره برای آنها از سر گرفته شده است.

مگت ها  و سایر گروه های کوچ نشین در افغانستان هنوز عمدتا در حاشیه نگهداشته شده اند. غلبه بر تعصب اجتماعی در افغانستان حتی دشوارتر از تبعیض نهادی به نظر میرسد. اما اکنون که بسیاری از آنها تذکره دارند و به عنوان بیجا شدگان داخلی و بازگشت کنندگان از سایر جمعیت افغانستان قابل تشخیص نیستند، نفی حقوق آنها از جمله حق تحصیل و دسترسی به امکانات بهداشتی برای مسئولان دشوارتر است.

برگردان: خدیجه حسینی

(۱)این یک مفهموم دینی اسلامی بوده که مسلمانان را مظف به کمک به افرادی میکند که فقیر بوده و به کمک مالی نیاز داشته باشند.

(۲)Karine Gatelier, “La représentation des Mugat dans les sources écrites : réalité de leur mobilité et de la sédentarité“, Cahiers d’Asie centrale, 11/12 2004 (Les Montagnards d’Asie central). Masalskij is quoted in Gatelier: Masal’skij V. I., Rossiya: polnoe geografičeskoe opisanie našego otečestva, vol 19, Turkestanskij kraj [[Russia: Complete geographical description of our fatherland, Vol 19: Turkestan]. St Petersburg, 1913. Günther’s papers are directly linked in the text where quoted.

(۳)قانون ۱۹۹۲ مگت ها را واجد شرایط تابعیت میشناسد. برای مثال ماده ۱۲ بیان می کند که اگر کودکی بدون اسناد تابعیت والدین خود در خاک افغانستان پیدا شود ، آنها حق دریافت اسناد تابعیت را دارند. ماده ۱۵ همچنین تصریح می کند که افراد بدون تابعیت بالای ۱۸ سال می توانند درخواست تابعیت کنند در صورتی که  اقامت بیش از پنج سال در کشورداشته  و در این مدت اقامت برای دریافت تابعیت ثابت کنند که هیچ گونه سابقه ی کیفری ندارند. طبق قانون تابعیت طالبان در سال ۲۰۰۰ ، که نظر تایید وزارت عدلیه هنوز معتبر است ، حق شهروندی از طریق تولد در ماده ۱۰ آمده است. قانون جدید شهروندی در دست بررسی است و در حال حاضر برای نهایی شدن به مشرانو جرگه سپرده شده است . این پیش نویس در ماده ۱۵ خود تصریح کرده است که یک فرد بدون تابعیت می تواند تقاضای تابعیت افغانستان را کند اگر:

  • ·        به سن۸ سال رسیده باشد.
  • بیش از پنج سال در افغانستان زندگی کرده باشد.
  • هیچ جرمی مرتکب نشده و هیچ اتهام قانونی در انتظار وی نباشد.

بر اساس پیش نویس قانون جدید ، که در تاریخ ۱۹ نوامبر۲۰۱۹ توسط پارلمان تصویب شد ، متقاضیان حتی مجبور نیستند برای دریافت مستندات قانونی اعلام کنند که به کدام گروه قومی تعلق دارند.

(۴) RK Hayden, “The cultural ecology of service nomads”, in: The Eastern Anthropologist 32(4), pp297-309.

نوشته های رائو که دراین گزارش از آن استفاده شده است:  “Folk Models and Inter‐Ethnic Relations in Afghanistan: A Case Study of Some Peripatetic Communities”, in: Jean-Pierre Digard (ed), Le fait ethnique en Iran et en AfghanistanColloques internationaux du CNRS, 1988. 

(۵)به چنین “زبانهای مخفی” “آرگوت” نیز گفته می شود. به نظر می رسد که مگتی شباهت زیادی به آرگوت یا زبان مخفی Chistonegi دارد ، که توسط اعضای گروه Chistoni ، چغلبافانی که به صورت پراکنده در خاک تاجیکستان و ازبکستان زندگی می کنند ، استفاده می شود. (۶)پیامدهای جنگ های آغاز شده در سال۱۹۷۹ ممکن است به برخی از مگاتها اجازه داده باشد تا بار دیگر به آن سوی مرزهایی که توسط شوروی بسته شده است سفر کنند. اگر کسی ادعا کند پناهنده است که اخیراً اهل تاجیکستان است ، رسیدن به تاجیکستان در اواسط دهه۱۹۹۰ از کمپ های  کندز یا تخار امکان پذیر بود. به عنوان مثال ، ویرایشگر این متن با دو زن مگت در دوشنبه كه به زبان اردو/ هندی صحبت می كردند ، ملاقات كرد و محقق محلی كه در آن زمان با او بود ، توضیح داد كه چگونه آنها ازیک اردوگاه پناهندگان به دیگر اردوگاه پناهندگان  میروند. بازگشت به ازبکستان ، به دلیل مرز کاملاً بسته شده با افغانستان ، کاملاً غیرممکن است.

لیکوالان: