دومین نوروز، روز اول بهار و سال نو هجری شمسی، پس از برگشت طالبان به قدرت، در یک فضای شدیداً ناامیدکننده آمده است و از همین رو، چنین به نظر میسد که حتی از نوروز سال قبل، کمرنگتر باشد. مقامات طالبان، نوروز را هم به عنوان یک رخصتی و هم به حیث یک تجلیل عمومی منع کردهاند. یک رشته از چالشهای نفسگیر، نظیر مشقتهای اقتصادی شدید و کنار زدن دختران و زنان از عرصه عمومی، آرزوهای باقیمانده برای تجلیل از آنچه را که یک جشن بهاری وسیعاً محبوب در سراسر کشور بود، تضعیف کرده است. به رغم این سرخوردگی هراسانگیز، دستکم بعضیها در سراسر کشور خوشیهای کوچکی را حداقل در محیط خانه با تکاندن گرد زمستان از خانههایشان، کاشتن گل و نهال، آماده کردن شیرینیها و غذاهای خاص، دید و بازدید از اقارب و دوستان و تجلیل از نه فقط نوروز، بلکه ماه مبارک رمضان خواهند یافت، همانطور که سید رضا کاظمی، نویسنده مهمان، و سید اسدالله سادات، پژوهشگر شبکه تحلیلگران افغانستان، از پنج زن و چهار مرد از سراسر کشور میشنوند. این خوشیهای کوچک در بین ناکامیهای بزرگ، یادآور تابآوری عمیقی است که در مردم در افغانستان مییابیم.
در گذشته، مردم روزها به خاطر سال نو در افغانستان آمادگی میگرفتند، مثل این زن که در حال تهیه تزئینات نوروزی در شهر هرات است. عکس: عارف کریمی/خبرگزاری فرانسه، 29 حوت 1390.
نوروز که با اولین روز بهار و آغاز سال هجری شمسی مصادف است، یک رسم باستانی است که از دیرباز در افغانستان جشن گرفته میشود (به گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان درباره تاریخ نوروز در اینجا نگاه کنید). در پیشاپیش دومین نوروز در افغانستانِ زیر حکومت طالبان، خواستیم بدانیم که آیا مردم میل دارند و یا چگونه میخواهند از این مناسبت در سراسر کشور تجلیل کنند. این گزارش مبتنی بر مکالمههای غیررسمی با نُه نفر – پنج زن و چهار مرد در سنین بین ۲۶ و ۶۳ سال – از سراسر افغانستان است و بینشهای متأثرکنندهای را درباره احساسها و تجربههای آنها از دومین سال نو زندگی زیر حکمرانی طالبان ارائه میدهد. این مکالمههای نه تنها دوام خوشی حین ناکامیهای عظیم، بلکه خوشمشربی و انسانیت ژرف موجود در بین مردم در افغانستان را نشان میدهند.
نوروز ۱۴۰۲: یک جشن کمرنگ
حتی کمرنگتر از نوروز پارسال
این احساس را که یک زن ۳۲ ساله در نیلی، مرکز ولایت دایکندی در منطقه مرکزی افغانستان، ابراز داشت، از تمامی مصاحبهشوندههای ما درباره نوروزِ پیشرو نمایندگی میکند.[۱] یک مصاحبهشونده زن دیگر از مزار شریف، مرکز جشن نوروز در سراسر کشور، اظهار موافقت کرد: «… امسال مثل سالهای قبل نیست». مردم از سراسر کشور قبلاً به مراسم جهنده بالا که به طور سنتی در زیارت روضه مبارک در مزار در شمال افغانستان برگزار میشد، میرفتند، اما طالبان این مراسم را سال قبل چند ماه بعد از برگشتشان به قدرت لغو کردند. همین مصاحبهشونده ادامه داد: «سالهای قبل، در این روزها، شهر مزار پر از جنب و جوش میبود. از هر ولایت مردم اینجا به میله میآمدند. امسال همچو چیزی دیده نمیشود. دلهای مردم شکسته. مردم نادار هستند. وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست. همچنان از طرف دولت نیز اجازه به مردم داده نمیشود که مثل سابق واری جوانان میله کنند و آهنگ بخوانند. سابق در شبهای نوروز، جوانان شبگشتی میکردند، در سرکها آهنگ میخواندند و پایکوبی میکردند». سایر مصاحبهشوندهها مانند یک زن از ولایت جنوبشرقی پکتیا که راجع به شهر گردیز، مرکز این ولایت، صحبت میکرد، نیز همین احساس را بازتاب دادند: «[قبل از تحول اسد ۱۴۰۰] از طرف دولت و فعالان مدنی جشنهای رنگارنگ برگزار میشد. شهر گردیز از طرف دولت چراغان میشد، در بازار جنب و جوش میبود، مردم برای نوروز میوه خشک و بعضی خریداریها میکردند. کنسرتها برگزار میشد، مردم به تفریح به جاهای سرسبز میرفتند با فامیل. مردم به دامنههای کوه میرفتند. جوانان اتن میکردند و به ساز و سرود میپرداختند. بیشتر مردم با فامیل خویش میرفتند. آنجا نان تهیه میکردند. روز اول نوروز را در بیرون سپری میکردند… سال گذشته و امسال، هیچ نشانی دیده نمیشود».
یک دلیل عمده این است که طالبان عملاً نوروز را بعد از بازگشتشان به قدرت حدود یک سال و هفت ماه قبل، ممنوع کردهاند. این ممنوعیت عملی به دو طریق اجرا شده است. اولاً، نوروز دیگر یک رخصتی رسمی نیست. این بدین معنی است که دولت و ادارات بیشمار آن باید باز بمانند و دستکم برای آنهایی که در دولت کار میکنند، رخصتی گرفتن بابت نوروز – و توجیه آن به این خاطر – مشکل است. ثانیاً، طالبان برگزاری محافل عمومی برای تجلیل از نوروز را منع کردهاند. برای مثال، مصاحبهشوندههای ما از شهر قندهار در جنوب، یک مرد ۶۳ ساله، و شهر نیلی به طور متأثرکنندهای درباره غم و اندوه ناشی از ممنوعیت جشنهای عرفی در زیارتهای اولیاء در ولایت قندهار و به مناسبت شکوفه کردن درختهای بادام در ولایت دایکندی صحبت کردند. مصاحبهشونده ما از نیلی نقش بسیار فعالی را در سازماندهی جشن محبوب گل بادام ایفاء میکرد.
شکوفه درخت بادام، شهر نیلی، ولایت دایکندی. عکس، مصاحبهشونده شبکه تحلیلگران افغانستان، ۲۳ حوت ۱۴۰۱٫
ممنوعیت عملی نوروز از این باور طالبان نشأت میگیرد که از آنجایی که نوروز یک رسم پیشا- و غیراسلامی است، نباید از آن تجلیل کرد و نوروز نباید هیچ جایگاهی در جامعه افغانستان داشته باشد.[۲] بنابراین، طالبان نوروز را اصلاً به رسمیت نمیشناسند، نه به عنوان آغاز سال نو هجری شمسی و نه به مثابه روز اول بهار. سال نو ۱۴۰۲ در تقویم هجری شمسی که متداولترین تقویم در سراسر کشور است، با سالهای ۱۴۴۵-۱۴۴۴ هجری قمری و سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۳ میلادی مصادف است. زمانی که مقامات ارشد امارت اسلامی دومین کارزار نهالشانی را در تاریخ ۱۴ حوت ۱۴۰۱ با شعار «پیروزی و ترقی» راهاندازی کردند، همان گونه که آنها همین کار را حوالی همین زمان در سال گذشته با شعار «نهال آزادی» انجام دادند، این مقامات به آمدن فصل بهار به عنوان مناسبت کارزار نهالشانی اشاره کردند، نه به آمدن نوروز. بر علاوه، نوروز قبلاً همچون مناسبتی از تقویم رسمی امارت اسلامی حذف شده است.[۳] مصاحبهشونده ما از شهر شبرغان، مرکز ولایت شمالی جوزجان، در این باره صحبت کرد که چطور مفتیها و ملاهای طرفدار و همفکر طالبان، ایده «غیراسلامی» و نتیجتاً «ممنوع بودن» نوروز را طی سالها در این ولایت تبلیغ کردهاند.[۴]
دستفروشی نهال، شهر کابل، ولایت کابل. عکس: سید اسدالله سادات، ۲۴ حوت ۱۴۰۱٫
ممنوعیت تجلیل عامه از نوروز تنها دلیل تضعیف روحیه جشن در کشور نیست، زیرا مردم با رشتهای از چالشهای فلجکننده دیگری نیز روبرو هستند. محدودیتهای امارت بر مشارکت زنان در عرصه عمومی، این را برای زنان دشوار و دلسردکننده میکند تا حتی به حیث بخشی از خانوادهها در هوای ملایم در آستانه نوروز برای تفریح به بیرون بروند. این مسئله، بیرون رفتن برای تفریح را نه تنها به یک امر کاملاً مردانه، بلکه به موضوعی برای مداخله و نظارت دولت مبدل کرده است. تمامی مصاحبهشوندههای ما در این مورد اتفاق نظر داشتند که زنان و خانوادهها در مجموع ترجیح میدهند به بیرون در فضای باز نروند، زیرا از «مزاحمت یا یک برخورد نامناسب» ترس دارند، همان طور که مصاحبهشونده ما از شهر نیلی بیان داشت. مصاحبهشونده ما از ولسوالی احمدآباد ولایت پکتیا نیز همین نظر را اظهار داشت: «مردم هم احساس ترس میکنند، چون فکر میکنند اگر کدام پروگرام را به مناسبت سال نو جور کنند، نشود با کدام تهدید یا خطر روبرو شوند. به همین خاطر کسی جرأت کرده نمیتواند که کدام برنامه بسازد». مرد ۳۸ سالهای از شبرغان که ما با او صحبت کردیم، گفت که زمانی که او و همکارانش اخیراً یک روز جمعه به میله رفتند، آنها «با هیچ فامیلی در راه از شبرغان تا ولسوالی قوش تپه سر [نخوردند]. فقط مردهای جوان بودند که به چکر آمده بودند، با موترسایکل یا موتر خود». مصاحبهشونده ما از شهر قندهار گفت که یک پارک در شهر فقط یک روز در هفته برای زنان اختصاص داده شده است و «مردمی که از خود زمین و باغ دارند، با فامیل خود برای میله به باغ خود میروند و با خود نان و این چیزها میبرند». در کابل، ما با یک زن ۲۸ ساله صحبت کردیم که با خوشحالی سالهایی را به یاد آورد که طی آن، زنان و دختران با خانوادههایشان برای میله به پارکها و تپههای سرسبز در هنگام نوروز میرفتند، اما با اندوه گفت که «اخیراً زنان حتی اجازه نفس کشیدن را نیز ندارند».
یک زن ۲۷ ساله از شهر هرات در شمال غرب کشور گفت:
[مردم] جمعهها نسبت به قبل کمتر به میله میروند و کمتر از فضای بیرون با آمدن بهار استفاده میکنند. چکر میروند، اما مردها. خانمها بیرون نمیروند، به خاطر این که خانمها حالا باید بعضی از محدودیتها را بیرون از خانه مراعات کنند. نمیتوانند بگویند و بخندند. حجاب برایشان سخت شده.
بحران اقتصادی نیز روحیه تجلیل از نوروز را تضعیف کرده است. بسیاری از خانوادهها در تقلای یافتن نان روز خود هستند، چه رسد به این که برای خرید لباس نو یا چیزهای دیگری به بازار بروند. مصاحبهشونده از شهر کابل به طرز غمانگیزی شرح داد: «خانوادههایی هستند که برای خوردن چیزی ندارند. ما همسایههایی هم داریم که نان خوردن شب و روز خود را به بسیار مشکلات پیدا میکنند. مردم مجبور شدند دار و ندارشان را بفروشند. اکثریت مردم مال و خانه خود را میفروشند و توسط پول آن برای خانوده خود غذا تهیه میکنند».
یک مرد ۴۵ ساله از ولسوالی جرم در بدخشان، شمالشرقیترین ولایت کشور، گفت:
فقر و بیکاری مشکلی است که حال و هوای نوروز را از مردم گرفته است. مردم محتاج یک لقمه نان هستند. فعلاً کسانی هم هستند که مواد خوراکه از قبیل چای و آرد و برنج را به قرض میگیرند در مقال جنس تا بتوانند شکم فامیل خود را سیر نگاه کنند. فعلاً یک جنس را میگیرند و به جای آن جنس دیگری میدهند، البته به قرض. جنس را به جنس تبادله میکنند، چون نزد مردم پول نیست. جنس هم که از زمینها به دست بیاورند، آن وقت برای دکاندار میدهند دو برابر. اگر فعلاً یک کیلو میگیرند، باید دو کیلو بپردازند. زندگی مردم بسیار به سختی سپری میشود. آن شأن و شوکتی که در گذشتهها بود، امسال نیست.
آنچه فقر رو به وخامت را تشدید میکند، وضع ممنوعیت طالبان بر کار زنان مثلاً در مؤسسات غیرحکومتی ملی و بینالمللی است که بر اقتصاد و همه زندگی این زنان و خانوادههایشان در سرتاسر کشور تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، بسیاریها در مورد این که آیا دختران بالاتر از صنف ششم و محصلین زن اجازه برگشت به ترتیب به مکتب و دانشگاه را در سال نو خواهند داشت، نگرانی و دلهره دارند. مصاحبهشونده ما از شهر نیلی این دغدغهها را به طور اضطرابآوری جمعبندی کرد:
فعلاً در دایکندی و در شهر و محله ما، فقر حاکم است. تعداد خیلی کمی از خانوادهها میتوانند تجلیل کنند، اما اکثریت مطلق اصلاً توان این کار را ندارند. این خانوادهها اصلاً حال و هوای نوروز ندارند… نوروز به معنی باز شدن مکتبها بر روی همه خصوصاً دختران بود. یعنی دو جشن همزمان میآمد: نوروز و باز شدن مکتبها! خانوادههایی که دخترهایشان صنف ۶ یا ۵ یا حتی ۴ هستند، ناراحت هستند و در مورد آینده دخترهایشان نگرانی دارند. دخترهای بالاتر از صنف ۶ که اصلاً اجازه رفتن به مکتب ندارند. این خانوادهها که دخترهای مکتبرو دارند، این خوشی به مکتب رفتن ازشان گرفته شده…
در نیلی و در کل دایکندی، تعداد زیادی از خانمها در مؤسسات کار میکردند و نانآور و حامی خانوادههای خود بودند. این خانمها حالا بیکار شدهاند و درآمد خود را از دست دادهاند. این نه فقط بر تجلیل نوروز که بر تمامی زندگی این خانمها و خانوادههایشان تأثیر گذاشته.
با این وجود، تقریباً همه مصاحبهشوندههای ما گفتند که دستکم بعضی از مردم، نوروز را اکثراً در خانه تجلیل خواهند کرد. آنها به روالهای معمولی مثل پاککاری، شستن قالینها و پردهها و در کل خانهتکانی بعد از زمستان بسیار سرد و دشوار سال قبل در کشور، کاشتن نهال و گل، مرتب کردن حیاط و باغچه و البته دید و بازدید از اقارب و دوستان اشاره کردند که مثل هر سالی در هنگام نوروز اتفاق میافتد. آنهایی که توان مالی دارند، همچنین شیرینیهایی نظیر هفت میوه و غذاهای خاصی مانند لاندی پلو در شهر قندهار یا سبزی پلو در شهر مزار شریف را حوالی نوروز تهیه خواهند کرد. زنان نقش رهبری را در برنامهریزی و اجرای همه این آمادگیهای نوروزی ایفاء میکنند.
این خوشیهای خُرد یقیناً در بحبوحه سرخوردگیهای کلان وجود خواهند داشت: «یک تجلیل بسیار کوچک در درون خانه»، به گفته مصاحبهشونده ما از شهر نیلی، و «[تجلیل از] عنعنههای [نوروزی] داخل خانه یا جایداد [خود]»، به گفته مصاحبهشونده ما از شهر قندهار. مصاحبهشونده ما از ولسوالی جرم بیان داشت: «پسرم نامزاد است. بعضی خریداری کردیم، به خاطر نوروز و هفته نو بخیر پیش از نوروز میبریم. در ایام نوروز خانوادههایی که پسران تازه داماد دارند، برای خانواده عروس خود در روز نوروز خوراک ماهی و شیرینی میبرند. فعلاً در بازار تنها مغازههای ماهیپزی و کلچه رونق ویژهای دارد. گرچه ما مردم کلچه را در خانه میپزیم، ولی باز هم یک تعداد مردم از بازار خریداری میکنند». یک مصاحبهشونده مرد از ولسوالی ناومیش ولایت هلمند در جنوب کشور چنین جمعبندی کرد: «ما مردم یک اصطلاحی داریم که میگویند سال را با خوشی شروع کن تا در تمام سال خوش باشی»!
فروش ماهی، یک نماد سنتی نوروز، شهر کابل، ولایت کابل. عکس: سید اسدالله سادات، ۲۴ حوت ۱۴۰۱٫
بر علاوه، نوروز امسال با ماه رمضان نیز مصادف است که خود یک سلسله از رسم و رواجهایی را به ارمغان میآورد. رمضان، نهمین ماه در تقویم هجری قمری، به احتمال زیاد امسال دو روز پس از نوروز آغاز میشود. چندین مصاحبهشونده ما، اکثراً زنان، حتی بر خلاف نوروز، در مورد آمدن رمضان به عنوان «یک احساس خوب» صحبت کردند، زیرا آنها و خانوادههایشان یک ماه کامل را دستهجمعی هماهنگ خواهند کرد. در این هماهنگی، برنامهریزی و تهیه سحری و افطاری که آغاز و ختم روزه را در هر روز مشخص میکند، نقش مهمی دارد. مصاحبهشونده ما از شهر کابل با خوشحالی اظهار داشت: «برای رمضان که بخیر با نوروز یکجا میآید، برای سحری مربای سیب و آلو بخارا تهیه میکنیم، چون پدر جانم در سحر چیزی دیگری نمیخورد». مصاحبهشونده ما از ولسوالی جرم گفت: «با آمدن رمضان خوش هستم که ماه پر از خیر و برکت است و امید از خداوند داریم تا باشد با آمدن همین ماه مبارک رمضان یک روشنایی و تغییرات خوبی به وجود بیاید تا باشد زندگی مردم بهبود پیدا کند و از این حالتی که داریم برآییم». مصاحبهشونده ما از ولسوالی احمدآباد، همکارانش و دیگر زنان از ساحه او حتی راهی پیدا کردهاند تا آمدن رمضان را یکجا با نوروز در مکتب تجلیل کنند:
برای مکتب یک پروگرام را برای روز اول نوروز جور کردم با استادان دیگر که هم میشود نوروز تجلیل شود و هم یک روز پیش از رمضان است که زنان در این منطقه غذای خاص تهیه میکنند و آن را با جمع دیگر زنان میخورند، مثل یک مهمانیواری که برایش د رڼا خواړه [غذای روشنایی] میگویند. همه ساله پیش از روز اول رمضان زنان در یک خانه جمع میشوند و غذای خاص تهیه میکنند و یک مجلس جور میکنند. این یک رواج است که از گذشته تا حالا مانده. من خواستم همین روز را در مکتب تجلیل کنم با استادان دیگر.
اگرچه بعضی از مصاحبهشوندههای ما گفتند که آنها هیچ نمیدانند که در سال نو چه اتفاقی خواهد افتاد، اما برخی دیگر در نوروز و رمضان پیشرو، امیدهایی را برای آرامش، صلح، بهبودی اقتصادی و نه یک «سال ناامیدکننده» دیگر، خصوصاً برای دختران و زنان، میدیدند. «سال نو و بهار نو را به فال نیک گرفته از خداوند آرامش و صلح سرتاسری میخواهم»، به گفته مصاحبهشونده ما از شهر مزار شریف. مصاحبهشونده ما از شهر کابل اظهار امیدواری کرد که «با آمدن ماه مبارک رمضان … دوباره همه به حقوق خویش دسترسی پیدا کنند و از این تاریکی و بدبختی برآییم». مصاحبهشونده ما از ولسوالی احمدآباد گفت:
امیدوارم که با آمدن سال نو و ماه مبارک رمضان در کشور، صلح دایمی برقرار شود و دروازههای مکاتب و پوهنتونها به روی دختران بازگردد، چون هر دختر ، هر زن از خود امیدهایی دارد. امیدوارم سال جدید بار دیگر برای دختران و زنان افغان ناامیدکننده نباشد.
از آنجایی که نوروز آیینی است که آزمون زمان را طی سدهها و در واقع هزاران سال پشت سر گذاشته است، تصورناپذیر است که طالبان بتوانند نوروز و مظاهر آن را در همه جا و به صورت کامل در افغانستان محو کنند. ما در شبکه تحلیلگران افغانستان، نوروز، سال نو ۱۴۰۲ و ماه مبارک رمضان را تبریک میگوییم و برای افغانستان عزیز، آرزوی صلح و سعادت داریم.
ضمیمه
گزارش ما «خوشیهای کوچک در بین سرخوردگیهای بزرگ: یک نوروزِ اساساً ممنوع در افغانستانِ تحت تسلط طالبان» مبتنی بر مصاحبههای غیررسمی با نُه نفر – پنج زن و چهار مرد در سنین بین ۲۶ و ۶۳ سال – درباره احساسها و تجربههای آنها از نوروز ۱۴۰۲، رمضان و سال پیشرو میباشد. جوابهای آنها به ترتیب الفبای نام ولسوالی یا شهر فهرستبندی شده است:
- زن، ۳۸ ساله، ولسوالی احمدآباد، ولایت پکتیا، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
- مرد، ۴۵ ساله، ولسوالی جرم، ولایت بدخشان، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
- مرد، ۳۸ ساله، شهر شبرغان، ولایت جوزجان، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
- مرد، ۶۳ ساله، شهر قندهار، ولایت قندهار، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
- زن، ۲۸ ساله، شهر کابل، ولایت کابل، ۲۲ حوت ۱۴۰۱
- زن، ۲۶ ساله، شهر مزار شریف، ولایت بلخ، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
- مرد، ۴۰ ساله، ولسوالی ناومیش، ولایت هلمند، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
- زن، ۳۲ ساله، شهر نیلی، ولایت دایکندی، ۲۲ حوت ۱۴۰۱
- زن، ۲۷ ساله، شهر هرات، ولایت هرات، ۱۶ حوت ۱۴۰۱
به باور ما، این مکالمات ارزش خواندن کامل دارند، زیرا آنها نه تنها سرخوردگیهای کلان، بلکه خوشیهای ظریفِ خُردی را شرح میدهند که نمایانگر ناپایداری وضع انسان است. همه میتوانند چنین حالتی را چه در داخل افغانستان و چه در خارج از آن حس کنند.
رفتن دختران به مکتب، شهر گردیز، ولایت پکتیا. عکس: خبرگزاری فرانسه، ۱۷ سنبله ۱۴۰۱٫
۱٫ زن، ۳۸ ساله، ولسوالی احمدآباد، ولایت پکتیا، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
نوروز یکی از بزرگترین جشنهای باستانی در افغانستان است و مردم با گرامیداشت و استقبال از این روز، آن را از ارزشهای ملی و فرهنگی و آغاز فصل طراوت و زندگی مجدد طبیعت میدانند. این گرامیداشت در ولایتهای مختلف به اشکال مختلف برگزار میگردد. در ولایت پکتیا نسبت به ولایتهای کابل، هرات، بلخ و دیگر ولایتهای شمال کمرنگ است و مردم آن قدر برای این جشن آمادگی نمیگیرند. تنها باشندگان مرکز ولایت پکتیا برای نوروز آمادگی میگیرند. البته در زمان جمهوریت از طرف دولت و فعالان مدنی جشنهای رنگارنگ برگزار میشد. شهر گردیز از طرف دولت چراغان میشد، در بازار جنب و جوش میبود، مردم برای نوروز میوه خشک و بعضی خریداریها میکردند. کنسرتها برگزار میشد، مردم به تفریح به جاهای سرسبز میرفتند با فامیل. مردم به دامنههای کوه میرفتند. جوانان اتن میکردند و به ساز و سرود میپرداختند. بیشتر مردم با فامیل خویش میرفتند. آنجا نان تهیه میکردند. روز اول نوروز را در بیرون سپری میکردند. اما در ولسوالیهای ولایت پکتیا، کسی نوروز را تجلیل نمیکند. حتی خبر هم نمیشود. تنها دهاقین درختشانی میکنند و در گذشته زنان به قبرستان میرفتند، برای مردهها دعا میکردند و آنجا با خود آرد و روغن میبردند و حلوا پخته میکردند و به کسانی که از آنجا عبور میکردند، توزیع میکردند.
ولی در شهر گردیز مردم تجلیل میکنند، خانهتکانی میکنند، کسی که توان داشته باشد، خانه خود را رنگآمیزی میکند، فرششویی و پاککاری خانه را انجام میدهند. و بعضی خانوادهها سمنک پخته میکنند و هفت میوه و هفت سین، اما مثل ولایتهای شمال پررنگ و در هر خانه نیست. بعضی فامیلها به شکل عادی و اقتصادی تنها حلوا پخته میکنند و آن را در بین همسایههای خود توزیع میکنند. البته سال گذشته و امسال، هیچ نشانی دیده نمیشود و نه هم مردم علاقه دارند. چون مردم در بسیار وضعیت بد اقتصادی قرار دارند. و همچنان هیچ نوع پروگرام از طرف دولت گرفته نشده است. جاهایی که برای تفریح بود، انجا فعلاً فامیل ها رفته نمیتواند. همچنان ساز و سرود را هم طالبان منع کرده. در این ولایت جوانان در همچو روزها به ساز و سرود میپرداختند که امسال از این محروم هستند. و مردم هم احساس ترس میکنند، چون فکر میکنند اگر کدام پروگرام را به مناسبت سال نو جور کنند، نشود با کدام تهدید یا خطر روبرو شوند. به همین خاطر کسی جرأت کرده نمیتواند که کدام برنامه بسازد. در سالهای گذشته، جوانان، فامیلها و حتی ما با معلمین خویش به چکر میرفتیم و میله میگرفتیم که امسال چنین چیزی وجود ندارد.
تا هنوز فقط خانهتکانی کردم و همچنان هفت میوه را تهیه میکنم. البته این در شب سال نو آماده میشود. در بخش معارف در سابق هم برای شاگردان محافل برگزار میکردم، ترانهخوانی صورت میگرفت. بسیار با خوشی این روز را در کنار دیگر معلمین و شاگردان سپری میکردم. اما امسال دختران اجازه دارند تنها تا صنفهای اول الی شش که بخیر در سال نو شروع میشود. ولی برای مکتب یک پروگرام را برای روز اول نوروز جور کردم با استادان دیگر که هم میشود نوروز تجلیل شود و هم یک روز پیش از رمضان است که زنان در این منطقه غذای خاص تهیه میکنند و آن را با جمع دیگر زنان میخورند، مثل یک مهمانیواری که برایش د رڼا خواړه [غذای روشنایی] میگویند. همه ساله پیش از روز اول رمضان زنان در یک خانه جمع میشوند و غذای خاص تهیه میکنند و یک مجلس جور میکنند. این یک رواج است که از گذشته تا حالا مانده. من خواستم همین روز را در مکتب تجلیل کنم با استادان دیگر. همسایههای ما نیز به همین کارها مصروف هستند، چون رمضان و نوروز یکجا میآید. اکثریت فامیلها کوشش میکنند که خانهتکانی کنند و اتاقها را مرتب کنند. شستشو کنند. چون باز رمضان است کارهای سخت در رمضان نمیشود که کرد. به همین خاطر بیشتر مردم پاککاریها را انجام دادند تا باشد که پاک باشد هم به نوروز و هم به عید. چون همه خانوادهها در عید خانهتکانی میکنند، ولی امسال پیش از نوروز همه مردم پاککاری کردند و هنوز هم جریان دارد.
در فامیل ما پنج نفر هستیم: خودم، یک طفلم، خشو و برادر شوهرم. شوهرم مسافر در کشور عربستان است. البته در زمان جمهوریت وظیفه داشت که هر دوی ما در محل وظیفه داشتیم، اما وقتی تغییرات آمد، شوهرم وظیفه خود را از دست داد و دیگر نتوانست وظیفه پیدا کند. مجبور شد به کار به بیرون از کشور برود. خودم در یک مکتب وظیفه دارم. شوهرم بیرون از کشور کار میکند و دیگر کسی در خانواده ما کار نمیکند. برادر شوهرم درس میخواند.
نوروز برای مردم بسیار اهمیت خاص دارد. و همچنان یک زمستان بسیار سرد سپری کردیم. برای رهایی از زمستان سرد و خشک جای خوشحالی و شکر است که با آغاز فصل طراوت و زندگی مجدد طبیعت، فصل تغییر میکند. و این تغییرات برای انسان آروزهای جدید و انرژی به ارمغان میآورد. بنابراین من احساس خوشی میکنم و برای سال نو پلانهایی دارم که آنها را بتوانم تطبیق نمایم. و امیدوارم که با آمدن سال نو و ماه مبارک رمضان در کشور، صلح دایمی برقرار شود و دروازههای مکاتب و پوهنتونها به روی دختران بازگردد، چون هر دختر، هر زن از خود امیدهایی دارد. امیدوارم سال جدید بار دیگر برای دختران و زنان افغان ناامیدکننده نباشد.
۲٫ مرد، ۴۵ ساله، ولسوالی جرم، ولایت بدخشان، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
مردم بدخشان به خصوص زنان ده، پانزده روز پیش از نوروز به خانهتکانی، تزیین و رنگ کردن خانهها، شستشوی تشک و پرده شروع میکنند. کسی که توان داشته باشد، جدید میکند و اگر کسی توان نداشته باشد، آنها را پاک و تمیز میکند. همچنان زنان آمادگی سمنک را میگیرند، چون سمنک چند روز قبل از نوروز آماده میشود. گندم تر میشود با آب خمیر. هر صبح که زنان در خانه خمیر میکنند، بعد گندم سمنک را آبپاش میکنند. با همان آب که از خمیر میباشد. این از جمله کارهایی است که زنان برای استقبال از سال نو و نوروز در خانههای خود اجرا میکنند. جوانان و اطفال برای خود لباس نو تهیه میکنند. شب اول نوروز زنان از شب تا صبح سمنک پخته میکنند. در کنار سمنک چیزهای شیرین را هم پخته میکنند، مثلاً شیرین برنج و حلوا و روز نوروز آن را به همسایهها توزیع میکنند و به مساجد روان میکنند. همچنان در همین روز به دیدن دوستان خود نیز میروند و برای استفاده از هوای بهار به تفریحگاههای اطراف شهر سفر میکنند. و همچنان جمعی از زنان با هم یکجا میشوند و به جای سرسبز میروند برای سبزه لگد کردن. با خود چای و نان میبرند و آنجا میله میگیرند. نوروز باعث وفاق و همدلی خانوادهها میشود. مردم تلاش میکنند در لحظه تحویل سال در جمع خانواده و کنار سفرههای نوروزی باشند. و در بعضی مناطق بدخشان مسابقات بزکشی برگزار میشود.
البته این همه در سالهای گذشته بود. فعلاً هیچ نوع حال و هوای نوروزی در مردم دیده نمیشود. فقر و بیکاری مشکلی است که حال و هوای نوروز را از مردم گرفته است. مردم محتاج یک لقمه نان هستند. فعلاً کسانی هم هستند که مواد خوراکه از قبیل چای و آرد و برنج را به قرض میگیرند در مقال جنس تا بتوانند شکم فامیل خود را سیر نگاه کنند. فعلاً یک جنس را میگیرند و به جای آن جنس دیگری میدهند، البته به قرض. جنس را به جسن تبادله میکنند، چون نزد مردم پول نیست. جنس هم که از زمینها به دست بیاورند، آن وقت برای دکاندار میدهند دو برابر. اگر فعلاً یک کیلو میگیرند، باید دو کیلو بپردازند. زندگی مردم بسیار به سختی سپری میشود. آن شأن و شوکتی که در گذشتهها بود، امسال نیست.
ما خانهتکانی و پاککاری اتاقها را انجام دادهایم. همچنان پسرم نامزاد است. بعضی خریداری کردیم، به خاطر نوروز و هفته نو بخیر پیش از نوروز میبریم. در ایام نوروز خانوادههایی که پسران تازه داماد دارند، برای خانواده عروس خود در روز نوروز خوراک ماهی و شیرینی میبرند. فعلاً در بازار تنها مغازههای ماهیپزی و کلچه رونق ویژهای دارد. گرچه ما مردم کلچه را در خانه میپزیم، ولی باز هم یک تعداد مردم از بازار خریداری میکنند. به همین شکل همسایههای ما نیز یک سلسله کارها را انجام دادهاند. کسی خانهتکانی و کسی هم هیچ کاری نکرده است. بیشتر جوانان فعلاً در قریه نیستند. به خاطر کار به کشورهای ایران و پاکستان رفتهاند. وضعیت اقتصاد بیشتر مردم خوب نیست. آن قدر آمادگی خاص ندارند.
یک پسر در حال گُدیپرانبازی، ولسوالی فیضآباد، ولایت بدخشان. عکس: عمر ابرار/خبرگزاری فرانسه، ۲۳ حوت ۱۴۰۱٫
در فامیل ده نفر هستیم. چهار پسر دارم و چهار دختر و خودم و زنم. پسر کلانم در کابل وظیفه دارد. خودم بیکار هستم. پسران دیگرم مکتب میخوانند. فعلاً یک نفر کارکن داریم. سابق خوب بود. خودم نیز وظیفه داشتم، ولی با آمدن دولت جدید، وظیفه خود را از دست دادم. فعلاً بیکار و بیسرنوشت میگردم.
احساس خوب و خوشی دارم به خاطر آمدن نوروز و رمضان. به خاطر نوروز مثل یک انقلاب زمانی که به وجود میآید، از فصل سرما به یک فصل بهار که همه چیز تر و تازه و سرسبز و شاد میشود. به همین شکل روح انسان شاد میشود که به طرف یک شکوفایی میرویم. ولی از نگاه این که کدام امید پیش رو باشد، وجود ندارد. با یک آینده نامعلوم روبرو هستیم. هیچ امید برای آینده وجود ندارد. از این که بگویم سال نو وضعیت اقتصاد مردم خوب میشود، به مردم کار مساعد میشود. با آمدن رمضان خوش هستم که ماه پر از خیر و برکت است و امید از خداوند داریم تا باشد با آمدن همین ماه مبارک رمضان یک روشنایی و تغییرات خوبی به وجود بیاید تا باشد زندگی مردم بهبود پیدا کند و از این حالتی که داریم برآییم.
۳٫ مرد، ۳۸ ساله، شهر شبرغان، ولایت جوزجان، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
خیلی سال شده که مفتیها و ملاها به جوزجان آمدهاند. آنها همیشه به مردم گفتهاند که نوروز یک رسم زرتشتی است و از شریعت اسلام نیست. قبلاً حتی رسم بالا کردن جهنده در زیارتهای اولیاء در ولایت ما وجود داشت. نوروز مثل یک عید بود. مردم لباس نو میخریدند. دید و بازدید میکردند. هفت میوه و غذای هوسانه جور میکردند. به دشتهای سرسبز میرفتند و ساعتتیری میکردند.
حالا این رقم شده که گویا نوروز اصلاً در اینجا در شبرغان نیست. هیچ ذوقش نیست. اصلاً به فکرش نیستند. مفتیها و ملاها بالای افکار مردم تأثیر گذاشتهاند. برای مثال، آنها به ما گفتهاند که اگر هفت میوه را به نیت تجلیل از نوروز تر کنیم و بخوریم، یعنی که مرتکب گناه شدهایم. اما اگر به نیت تجلیل از نوروز تر نکنیم و بخوریم، این مشکلی ندارد، هر وقت سال که باشد. مردم به گپهای مفتیها و ملاها توجه و گوش کردهاند. دیگر این که مردم از ترس امارت کاری کرده نمیتوانند. پس تقریباً هیچ حال و هوای نوروز در جایی که من هستم، وجود ندارد. اگر کسی هم از نوروز تجلیل میکند، این کار را پنهانی در خانه خود انجام میدهد.
با همه اینها، آب و هوا بسیار خوب شده. ملایم است. بین ۱۰ تا ۲۵ درجه سانتیگراد است. به گفته ما، هوای عشقی است. سرسبزیهای خوبی در جوزجان هست. در دشتها فعلاً ۴ تا ۵ سانتی سبزه است. در بعضی از دشتها، ۶ تا ۷ سانتی. همین چند روز پیش، من و همکارانم به ولسوالی قوش تپه به چکر رفتیم. دشتهای آنجا با گذشت زمان تا زانو سرسبز میشود. لالهزار میشود. ما با هیچ فامیلی سر نخوردیم. فقط مردهای جوان بودند که به چکر آمده بودند، با موترسایکل یا موتر خود.
شکوفه یک درخت در حویلی یک خانواده، شهر شبرغان، ولایت جوزجان. عکس: مصاحبهشونده شبکه تحلیلگران افغانستان، ۲۴ حوت ۱۴۰۱٫
۴٫ مرد، ۶۳ ساله، شهر قندهار، ولایت قندهار، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
امسال مزه نوروز نیست. از خاطری که نوروز دیگر رخصتی رسمی نیست. یعنی دفترها باید باز باشند. مردمی که رسمی نیستند، آنها حتماً به میله میروند، ولی مردها جدا و زنها جدا میروند. مثلاً در عینو مینه یک پارک است که روزهای چهارشنبه تنها برای زنها است. اما مردمی که از خود زمین و باغ دارند، با فامیل خود برای میله به باغ خود میروند و با خود نان و این چیزها میبرند.
زیارت بابای ولی، ولسوالی ارغنداب، ولایت قندهار. منبع: ویکیمدیا، ۲۰۰۳م.
مردم زیاد به عنعنه خود پایبند هستند. تقریباً همه در شهر برای نوروز هفت میوه جور میکنند و هم خود میخورند و هم به دوستان نزدیک خود روان میکنند. یک رسم دیگر در قندهار، جور کردن لاندی پلو است. در زمستان لاندی جور میکنند و برای خیلیها این لاندی آخر سال گذشته است. بازیهای عامیانه مثل کشتیگیری هم خیلی بین مردها رواج دارد.
حالا اوضاع مثل دوره اول طالبان شده. دیگر در اول سال، سه روز رخصتی نیست. مردم دیگر فامیلی به میله در ساحات سبز و باز رفته نمیتوانند. دیگر موسیقی اجازه نیست. اوضاع کاروبار مردم هم خراب شده، اما امنیت خوب است و حالا میشود به هر جایی آزاد رفت و آمد کرد. با همه اینها، فکر میکنم که بسیاری از مردم فامیلی به سر زمین و باغ خود برای میله میروند، هفت میوه جور میکنند و لاندی پلو هم جور میکنند. آنهایی که پول کم دارند، گوشت کمتر میخورند، اما هفت میوه را خوب جور کرده میتوانند. یعنی تأثیراتی بر عنعنههای مردم داخل خانه یا جایدادشان نداره.
در کل، مردم در قندهار از خاطر نوروز بسیار خوش هستند. مردمی که کاسب هستند، یعنی نجار، خیاط یا مستری هستند، به خاطر نوروز ده روز یا دو هفته رخصتی میکنند. دکانهای خود را بسته میکنند، به میله میروند و به مزار میروند. [مصاحبهشونده درباره پارسال و امسال صحبت نکرد.] … در ولسوالی خاکریز قندهار یک زیارت به نام زیارت شاه مقصود بابا است که در آن در نوروز مثل مزار جهنده بالا میشود. قبل از آمدن نوروز، مردم آنجا میروند، خیمه میزنند، با خود نان میبرند و بعضیها تا یک هفته آنجا میمانند. در نوروز در این زیارت نفرهای مخصوصی هستند که دهلهای کلان به نام نقاره را به صدا درمیآورند. صبح و دیگر، نقاره میزنند. وقت نقاره زدن از جمله میگویند: «سید تاجدار، بلند تاجدار». مردم عقیده دارند که سید تاجدار یا بلند تاجدار اشاره به زیارت حسینی بابا در ولسوالی گرشک هلمند دارد. درویشهای هر دو زیارت هم در خاکریز و هم در گرشک دریزبان یا فارسیزبان هستند. در زیارت شاه مقصود بابا یک جایی است که «سنگ سولاخ [سوراخ]» نام دارد. نفرها داخل آن میروند و باید از آن بیرون شوند. بعضیها راحت داخل میروند و بیرون میشوند اما بعضیها که استرس یا تشویش میکنند، به راحتی بیرون نمیشوند یا به کمک نیاز دارند تا دوباره از آنجا بیرون شوند. مردم باور دارند کسی که آنجا میرود و نمیتواند خودش بیرون شود، گناهکار است! یک زیارت مشهور دیگر، زیارت بابای ولی در ولسوالی ارغنداب در بند دهله در پهلوی دریای ارغنداب است. یک چیزی به نام چهارشنبه اول سال هم هست که در زیارت بابای ولی تنها میله زنانه است. فقط زنها میروند، نان با خود میبرند و ساعتتیری میکنند. حالا متأسفانه طالبان تمامی این رسم و رواجهای نوروز را در این زیارتها منع کردهاند.
از نظر عمومی، یک خوشبینی است که امسال آب و هوا خوب است و یک سال بارانی و پرآب است. مردم قندهار زیادتر باغدار، زمیندار و زراعتپیشه هستند. اگر آب باشد، مردم کاروبار و زندگیشان خوب است. اگر کاروبار و زندگیشان خوب باشد، مصارفشان زیادتر است. امسال یک زمستان سخت بود. به سی سال این قدر هوا سرد نشده بود. سخت بود و تکلیفیهای خودش را داشت، اما به خاطر برف و آب خوب بود. امید به خدا است که در ماه حمل باران و آب زیاد شود. از دیگر نقطه نظر که هیچ چیز در مملکت خوب به نظر نمیرسد.
۵٫ زن، ۲۸ ساله، شهر کابل، ولایت کابل، ۲۲ حوت ۱۴۰۱
برای سال نو بعضی آمادگیها را گرفتیم. اتاقها را رنگ کردیم و پرده و دیگر لوازم خانه که شستنی بود، شستیم و برای سال نو هفت میوه تیار میکنیم و در نوروز، خانه بعضی فامیلهای نزدیک برای تبریکی میرویم. طبق معمول مردم برای سال نو آمادگی خاص میگیرند. خانهها را پاک میکنند. اتاقها را رنگ میکنند. سفره هفت سین و هفت میوه آماده میکنند. این همه نشانیهای آمد آمد سال نو و نوروز است. البته امسال با سالهای گذشته تفاوت زیاد دارد. سالهای گذشته زنان و دختران با خانوادههایشان در نوروز به پارکهای تفریحی و تپههای سرسبز میرفتند، اما اخیراً زنان حتی اجازه نفس کشیدن را نیز ندارند. شاید بیشتر خانوادهها امسال، سال نو را تجلیل نکنند، بنا بر مشکلاتی که وجود دارد. مشکلات اقتصادی و مشکلاتی که در برابر زنان قرار دارد، چون سابق همه زنان با خانوادههای خود به پارکها و تفریحگاهها میرفتند. طالبان زنان را اجازه نمیدهند که به پارکهای تفریحی بروند. بنابراین امسال سال نو ونوروز بیرنگ خواهد بود. همه جا را فقر و بیکاری گرفته. مردم دچار مشکلات اقتصادی هستند .حال و هوای نوروز از مردم گرفته شده.
ما امسال تنها اتاقها را رنگ کردیم و خانه را پاککاری کردیم. لباس برای خود جور نکردم و نه هم کدام خرید خاص برای نوروز کردیم. فقط برای نوروز هفت میوه تهیه میکنیم، چون از قبل رواج داریم و نمیخواهیم این رواج از بین برود. کم یا زیاد ولی آماده میکنیم. و برای رمضان که بخیر با نوروز یکجا میآید، برای سحری مربای سیب و آلو بخارا تهیه میکنیم، چون پدر جانم در سحر چیزی دیگری نمیخورد. وضعیت اقتصادی و روحی مردم بسیار خراب است. مردم دچار مشکلات اقتصادی هستند. خانوادههایی هستند که برای خوردن چیزی ندارند. ما همسایههایی هم داریم که نان خوردن شب و روز خود را به بسیار مشکلات پیدا میکنند. مردم مجبور شدند دار و ندارشان را بفروشند. اکثریت مردم مال و خانه خود را میفروشند و توسط پول آن برای خانواده خود غذا تهیه میکنند. و همسایه ای هم داریم که بهترین زندگی دارند، ولی رحم ندارند که با همسایههایی که دور و برشان زندگی میکنند، کمک کنند.
گلخانهای که برای نوروز گل میفروشد، شهر کابل، ولایت کابل. عکس: سید اسدالله سادات، ۲۴ حوت ۱۴۰۱٫
در خانواده ۸ نفر هستیم. سه خواهر، یک برادر ، یک برادرزاده و پدر و مادر. قبلاً وظیفه داشتم. وکیل مدافع بودم. از خود دفتر داشتم. کار میکردم. زندگی خوش داشتم. ولی با آمدن طالبان همه چیز خود را از دست دادم. فعلاً حتی از ترس بیرون رفته نمیتوانم.
هیچ احساس خوبی ندارم، چون همه چیز خود را از دست دادم. هیچ امید برای زندگی کردن ندارم. فقط عمر است که تیر میشود. در گذشته بسیار زیاد خوشحالی داشتیم برای آمدن سال نو، ولی امسال آن خوشحالی نیست. وظیفه خود را از دست دادم. اکثریت قوم و خویش نزدیک ما همه مهاجر شدند. کسی نمانده که به خانهاش به خاطر تبریکی برویم و یا آنها بیایند. قبلاً خیلی خوش میگذشت. پسران و دختران کاکا، خاله، عمه و ماما همه جمع میشدیم و خانهگشتی میکردیم. به تفریح میرفتیم و از طبیعت لذت میبردیم. فعلاً هیچ کدام آنها نیستند. اگر هستند هم، همه در غم خود غرق هستند. خوشی سال نو از ما رفته. البته به رمضان خوشحال هستیم و امیدوارم با آمدن ماه مبارک رمضان، در کشور ما این همه بدبختیها از میان برداشته شود و دوباره همه به حقوق خویش دسترسی پیدا کنند و از این تاریکی و بدبختی برآییم.
۶٫ زن، ۲۶ ساله، شهر مزار شریف، ولایت بلخ، ۲۳ حوت ۱۴۰۱
از تمام کشور، جشن نوروز در مزار شریف باشکوه است: تا سه روز مردم هر طرف به میله میروند، با دوستان دید و بازدید میکنند، زنان در شب نوروز با نواختن ساز و خواندن آواز، سمنک تهیه میکنند، فامیلها هفت میوه تر میکنند و غذاهای ویژه مثل سبزی پلو در شب سال نو تهیه میکنند. اما امسال مثل سالهای قبل نیست. سالهای قبل، در این روزها، شهر مزار پر از جنب و جوش میبود. از هر ولایت مردم اینجا به میله میآمدند. امسال همچو چیزی دیده نمیشود. دلهای مردم شکسته. مردم نادار هستند. وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست. همچنان از طرف دولت نیز اجازه به مردم داده نمیشود که مثل سابق واری جوانان میله کنند و آهنگ بخوانند. سابق در شبهای نوروز، جوانان شبگشتی میکردند، در سرکها آهنگ میخواندند و پایکوبی میکردند. به هر حالش باز هم مردم عنعنات خود را فراموش نکرده و بعضیها آمادگی گرفتهاند.
یک خانواده به کبوترهای سفید در روضه مبارک در مزار شریف غذا میدهد. عکس: نسیم فکرت، ۱۲ قوس ۱۳۸۶٫
خوشبختانه امسال رمضان مبارک هم در سال نو میآید. آمادگیهای خاصی به خاطر رمضان مبارک گرفته میشود. خرید مصارف رمضان مبارک و تقسیم اوقات پختن غذا به خاطر افطاری و سحری.
پیشبینی کرده نمیتوانیم امسال چطور خواهد بود سال نو. اما امید دارم به خوشی و خوبی سپری شود. احساس خوبی دارم، چون شکر الحمدالله امنیت سرتاسری در کشور ما آمده. از همه مهم برای ملت مظلوم افغانستان همین برقراری امنیت خواهد بود. چون مال و جانشان در امن است، احساس خوشی میکنیم. ولی مردم دچار مشکلات اقتصادی و بیکار هستند. جوانان ما به خاطر نبود کار همه روزه از وطن فرار میکنند. سال نو و بهار نو را به فال نیک گرفته از خداوند آرامش و صلح سرتاسری میخواهم.
مردان و اطفال در جلو خانهشان در ساحهای نزدیک به کجکی نشستهاند، ولایت هلمند. عکس: الیزه بلانچارد/خبرگزاری فرانسه، ۱ حمل ۱۴۰۰٫
۷٫ مرد، ۴۰ ساله، ولسوالی ناومیش، ولایت هلمند، ۲۴ حوت ۱۴۰۱
حال و هوای نوروز مثل سالهای گذشته در ناومیش نیست، چون وضعیت اقتصادی مردم بسیار خراب است. ولی باز هم مردم رسم و رواج خود را میکنند. هر کس به اندازه توان خود آمادگی گرفته. رواجهای نوروزی این است که مردم علاوه بر خانهتکانی و صفایی در و منزلشان، سمنک میپزند، هفت میوه تهیه نموده و کسانی که از خانههای خویش و قوم میآیند، از آن نوش جان میکنند و نامزاد داران مقداری این هفت میوه را یکجا با جلبی، ماهی و سمنک به خانواده نامزاد خود میبرند. امکان ندارد در روز اول سال نو سمنک نداشته باشیم، چون یکی از نشانههای نوروز تهیه سمنک است که در پخت و پز آن زنها در بالای آتش دیگ سمنک را گذاشته و با شادی هلهله سمنک را تیار میکنند. پیران، جوانان، زنان و کودکان علاقمندانه به مساجد میروند روز اول نوروز و آنجا همین غذایی را که تهیه کرده میباشند، نوش جان میکنند. ما مردم روز اول نوروز دو رکعت نماز را در مسجد ادا مینماییم. بعد از آن غذایی که در خانهها تهیه کرده میباشند، هر کس در مسجد میآورد او اگر سمنک میباشد یا حلوا هر آنچه که توان مردم بود، آن را به مسجد میآورند و خُرد و کلان آن را میخورند و باز به شادی و طرب ادامه میدهند و شماری از مردم بالای زیارت پدران و مادران و درگذشتهگان خود میروند و به حق آنها دعا میکنند. و همچنان به دیدار دوستان، مسافران، مریضداران و به تفریحگاه میروند. روی زمینها و دامنههای کوه. ما مردم یک اصطلاحی داریم که میگویند سال را با خوشی شروع کن تا در تمام سال خوش باشی! این گپ بزرگان ماست، چون باور دارند خوش گذشتاندن روز اول سال، تأثیرات مثبتی بر تمام سال دارد. ولسوالی ناومیش یک از ولسوالیهای بسیار سرسبز است که در فصل بهار بسیار زیبا میشود. همه درختان سبز و شکوفه زده.
طبق معمول هر سال ما برای نوروز خانهتکانی، رنگمالی و خیر و خیرات میکنیم. در کنار این کارها ما یک برنامه عمومی میداشته باشیم که هر ساله مردم ناومیش پول جمعآوری میکنند و درخت خریداری میکنند. و در ابتدای سال نو نهالشانی میکنند. جوانان جمع میشوند و بسیار با شوق نهال را غرس مینمایند. امسال هم ممکن حدود ۵۰ هزار نهال غرس شده باشد که هم یک تفریح است و هم منطقه سرسبز میشود. البته از طرف دولت هیچ نوع کمک در این بخش صورت نگرفته. نه در دولت فعلی و نه در دولت گذشته.
احساسی خوبی دارم، چون نوروز و رمضان با هم یکجا میآید و هر دو از جمله نعمتهای بزرگ الهی هستند. نوروز فصل زنده شدن دوباره طبیعت است که از نشانهای قدرت الهی است. نوروز برایم شروع زندگی جدید است. رفتن به تفریح و تفریحگاه قدرت خدا را در ذهن هر بیننده زنده میسازد و انسان را وامیدارد تا به سجود افتیده بر خالق کاینات حمد و ثنا گوید. با سال ۱۴۰۱ خداحافظی میکنیم، اما هنوز واضح نیست سال جدید چه تحولاتی در پی خواهد داشت. با آمدن ماه مبارک رمضان خوشحال هستم، چون ماه رحمت، ماه فضیلت و ماه مهمانی خداوند است و خوشحالم که در این ماه مبارک مهمان الله متعال میشوم. امیدوارم که با آمدن این هر دو نعمت الهی، در کشور ما صلح دایمی و یک دروازه روشنایی برای مردم رنجیده ما باز شود.
۸٫ زن، ۳۲ ساله، شهر نیلی، ولایت دایکندی، ۲۲ حوت ۱۴۰۱
در محله و شهری که من در آن زندگی میکنم، خیلی زیاد حال و هوای نوروز وجود ندارد. نوروز از طرف حاکمان فعلی رد شده. نوروز را به عنوان آغاز سال نو قبول ندارند و رخصتی نوروز هم برداشته شده. از سال قبل حتی حال و هوای نوروز کمتر شده. مردم به آسانی خوشحالی خود را بروز داده نمیتوانند، به خاطری که مصئون باشند. ترس و هراس دارند که کاری نکنند که حاکمان فعلی آن را منع کردهاند یا به آنها بربخورد. یعنی مخالف حکمی باشد که آنها سر نوروز گذاشتهاند.
دلیل دیگر، فقر بین مردم است. به خاطری که یک نفر، یک خانواده یا یک شهر از نوروز تجلیل کند، نیاز به منابع مادی است. فعلاً در دایکندی و در شهر و محله ما، فقر حاکم است. تعداد خیلی کمی از خانوادهها میتوانند تجلیل کنند، اما اکثریت مطلق اصلاً توان این کار را ندارند. این خانوادهها اصلاً حال و هوای نوروز ندارند.
آماده کردن سبزه در خانه قبل از آمدن نوروز، شهر نیلی، ولایت دایکندی، ۲۴ حوت ۱۴۰۱٫ عکس مصاحبهشونده شبکه تحلیلگران افغانستان.
یک دلیل دیگر این است که در شهر نیلی و در کل افغانستان، آمدن نوروز به معنی باز شدن مکتبها بر روی همه خصوصاً دختران بود. یعنی دو جشن همزمان میآمد: نوروز و باز شدن مکتبها! خانوادههایی که دخترهایشان صنف ۶ یا ۵ یا حتی ۴ هستند، ناراحت هستند و در مورد آینده دخترهایشان نگرانی دارند. دخترهای بالاتر از صنف ۶ که اصلاً اجازه رفتن به مکتب ندارند. این خانوادهها که دخترهای مکتبرو دارند، این خوشی به مکتب رفتن ازشان گرفته شده و این خوشی قبلاً با نوروز یکجا میآمد.
بیکاری خانمها هم مشکلات را خیلی زیاد کرده. در نیلی و در کل دایکندی، تعداد زیادی از خانمها در مؤسسات کار میکردند و نانآور و حامی خانوادههای خود بودند. این خانمها حالا بیکار شدهاند و درآمد خود را از دست دادهاند. این نه فقط بر تجلیل نوروز که بر تمامی زندگی این خانمها و خانوادههایشان تأثیر گذاشته.
البته کارهایی مثل پاککاری خانه و شستن پرده و قالین، نهالکاری یا مرتب کردن باغچه انجام میشود. اما نوروز قبلاً اینجا یک جشن کلان بود. دو سال شده که جشن گل بادام در دایکندی برگزار نشده. اگر هوا زودتر گرم میشد، این جشن قبل از نوروز و اگر هوا دیرتر گرم میشد، این جشن بعد از نوروز برگزار میشد. خیلی غمانگیز است. ما خودمان یک انجمن زنان داشتیم که ۳۰ عضو از تمامی دایکندی داشت. همه ساله [از طرف دولت] دعوتنامه میآمد، به خاطر آمادگی و شرکت در جشن گل بادام. اعضا را خبر میکردیم و آمادگی میگرفتیم. ۱-۲ نفر از ما در جشن سخنرانی میکردیم. این روحیه دولت وقت بود. حالا ما حتی خود را پنهان میکنیم.
برای نوروز امسال، هیچ آمادگی خاصی در خانه نداریم. فقط خانه را نظافت میکنیم. دخترم و من هم یک سبزه کاشتهایم. یک تجلیل بسیار کوچک در درون خانه. شاید پدرم به دیدن ما اینجا بیاید. وقتی وضعیت مردم و همسایههای دور و بر خود را میبینم که بعضیهایشان حتی به نان خشک خود محتاج هستند، هیچ حالی برای تجلیل و بیرون رفتن و تفریح کردن باقی نمیماند. میخواهم همراه پدر خود به ۱ یا ۲ فامیلی که خیلی محتاج است، در حد توان خود مقداری کمک کنم.
بیرون رفتن و تفریح کردن با فامیل رسماً ممنوع اعلام نشده، اما ترس وجود دارد. ترس از این که با مزاحمت یا یک برخورد نامناسب روبرو شویم.
دو طفل دارم. یک دختر که ۷ ساله است و بچهام که یک و نیم ساله است. از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ در یک شبکه اجتماعی زنان کار میکردم. من و یک خانم دیگر این شبکه را رهبری میکردیم و هدفمان این بود که خانمها در تطبیق قطعنامه ۱۳۲۵ سازمان ملل که درباره زنان، صلح و امنیت است، مشارکت داشته باشند. فقط با خانمها کار میکردیم و کارمان خیلی خوب پیش میرفت. دفترمان در وسط شهر بود و در یک جای خیلی قابل دید. بعد از تحول اخیر، کارمان به هم خورده، اما تا هنوز بعضی وقتها جلسات محرم داریم. در یک مؤسسه بشردوستانه بینالمللی کار خود را شروع کردهام. مسئول HR هستم و از خانه کار میکنم و امیدوارم بتوانم این کارم را ادامه بدهم.
به خاطر نوروز، رمضان و سال نو ۱۴۰۲، زیاد احساس خوشحالی ندارم. نگران آینده دختر و بچه خود هستم. ماه اپریل قرارداد من با مؤسسه خلاص میشود و نمیدانم که قراردادم تمدید میشود یا نه؟ نمیدانم همسرم میتواند کار داشته باشد یا نه؟ اوضاع درمحله، شهر و کشورمان چطور پیش خواهد رفت؟ همه چیز برایم مبهم است.
۹٫ زن، ۲۷ ساله، شهر هرات، ولایت هرات، ۱۶ حوت ۱۴۰۱
برای فعلاً [مردم در شهر هرات] کَمَکی دارند به خاطر نوروز آمادگی میگیرند. در کنار خانه ما یک جوی آب است و [باشندههای محله مصاحبهشونده ما] آن را پاک میکنند. کارگر میگیرند و پاک میکنند. [بعضیها] گل میخرند برای خانههای خود یا جلو خانههای خود. ما هم گل خریدیم و جلو خانه خود کاشتیم. شاروالی هم گفته که مردم نهال بشانند، اما شوق و علاقه کمتر شده. [مردم] خیلی زیاد به دنبال لباس و آمادگی و رفت و آمد نیستند.
[مردم] جمعهها نسبت به قبل کمتر به میله میروند و کمتر از فضای بیرون با آمدن بهار استفاده میکنند. چکر میروند، اما مردها. خانمها بیرون نمیروند، به خاطر این که خانمها حالا باید بعضی از محدودیتها را بیرون از خانه مراعات کنند. نمیتوانند بگویند و بخندند. حجاب برایشان سخت شده. مثل قبل شوق و علاقه نیست. امسال سال نو و رمضان یکجا شده. خانمها خانهپاکی و خانهتکانی میکنند. ما هم خانه خود را شروع به پاککاری و نظافت کردهایم. این کارها طبق روال هر سال ادامه دارد. ولی آن قدر شوق نیست.
فروشنده گل، نهال و بوته حوالی نوروز در نزدیکی مجموعه مصلی، شهر هرات، ولایت هرات، حوت ۱۳۹۹٫ عکس: سید رضا کاظمی.
پنج نفر هستیم. با رفتن برادرم به ایران، چهار نفر شدیم. داماد و خواهرم هم پیش ما هستند. خاله جان هم با ما هست. هفت نفر هستیم… قبلاً همیشه بیرون بودم. دانشگاه میرفتم. کلینیک میرفتم و آنجا کار میکردم. بعد از تکمیل تحصیلاتم، همچنین در یک دفتر کار پیدا کردم. عضو یک تیم بودم که متشکل از یک مددکار اجتماعی، یک فیزیوتراپ، یک شخصی که درباره خطرات ماینها آگاهی میداد و یک مشاور روانی-اجتماعی میشد. من روانشناسی بالینی خوانده بودم و به حیث روانشناس روانی-اجتماعی در تیم کار میکردم. به قریهها و ولسوالیهای [ولایت هرات] میرفتیم و من به دختران و زنانی که نیازمند یا خواستار مشاوره بودند، مشوره میدادم. کار من بعد از این که طالبان به دفاتر دولتی و غیردولتی گفتند که زنها دیگر اجازه کار ندارند، تمام شد. همان وقتها بود که قرارداد من ختم شد و دفتر دوباره تمدیدش نکرد. به کلینیک کار ندارند. فقط میآیند و میگویند که حجاب این طوری باشد. بدون چادر نماز و ماسک نباشیم. دیگر کاری ندارند.
وقتی هم کلینیک و هم دفتر برای چهار هفته بر روی ما بسته شد، بسیار سخت شده بود برای من و دیگر همکارهای زن. افسرده شده بودیم. گریه میکردیم. بیخی دلمان از زندگی شکسته بود. حالا هم مدت کاری کمتر شده و روابط خیلی محدود شده. هر روز یک قانون است که امروز این طوری باشیم و فردا آن طوری. نباید بدون محرم رفت و آمد کنیم.
هیچ احساسی به خاطر نوروز و سال نو ندارم. هیچ باورم نمیشود که سال تحویل میشود و وارد سال ۱۴۰۲ میشویم. روزها و ماهها میگذرد و هیچ حسی ندارم. یک احساس بلاتکلیفی دارم. قبلاً یک رقم شوق داشتم. اما برای ماه مبارک رمضان، احساس خوبی دارم. سال گذشته ایران بودم و برایم خیلی سخت تیر شد. حالا در هرات و پیش خانواده و خانه خود هستم.
منابع
[۱] در رابطه با نوروز سال قبل، اولین نوروز پس از برگشت طالبان به قدرت، به گزارش آن وقت شبکه تحلیلگران افغانستان نگاه کنید.
[۲] برای توجیه کامل طالبان در مورد تجلیل نوروز به حیث «عمل خلاف شرع»، نگاه کنید به: امارت اسلامی افغانستان، «تجلیل روز اول حمل بنام نو روز، عمل خلاف شرع میباشد»، ریاست ارشاد و انسجام مساجد، وزارت ارشاد، حج و اوقاف، ۲۴ شعبان المعظم ۱۴۴۴ هـ ق مطابق ۲۶ حوت ۱۴۰۱ هـ ش.
[۳] در نسخه امسال تقویم رسمی امارت اسلامی، طالبان همه روزهای مهم برای جمهوری اسلامیِ فروپاشیده را حذف کردهاند (برای مثال، روز قانون اساسی و روز بیرق ملی). در عوض، آنها روزهای مهم برای امارت اسلامی را اضافه کردهاند، ولی تا حدی پیش نرفتهاند که این روزها را به رخصتیهای عمومی تبدیل کنند (برای مثال، روز بیعت با ملا محمد عمر، بنیانگذار تحریک طالبان، و روز مرگ وی؛ روز مرگ ملا اختر محمد منصور، امیرالمؤمنین قبلی طالبان؛ روز خروج امریکا و ناتو از کشور، روز امضای توافق دوحه میان طالبان و امریکا و روز سقوط کابل) (این گزارش رسانهای مورخ ۲۱ حوت ۱۴۰۱ را تماشا کنید).
[۴] مشاجره در این باره که آیا نوروز اسلامی است یا خیر، پدیده تازهای نیست (درباره یک مباحثه مشابه در دهه ۱۳۹۰، به این گزارش قبلی شبکه تحلیلگران افغانستان نگاه کنید؛ برای پسمنظری به نوروز در تاریخ و در افغانستان، به این گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان درباره نوروز سال ۱۴۰۰ نگاه کنید).
بیاکتنې:
دا مقاله په وروستي ځل تازه شوې وه ۱ حمل / وری ۱۴۰۲